چیزی در حال از دست رفتن است!

 در از هر دری سخنی, فرهنگ و هنر

پس از نوروز ۱۳۹۷، با دوستان مختلف‌مان درباره‌ی دید و بازدیدهای عید گفت و گو می‌کردیم. تقریباً بیشتر آنان این نظر واحد را داشتند که فرزند یا فرزندان‌شان مهارت‌های ایجاد تعامل و دوستی با سایر کودکان را به خوبی بلد نیستند.

به بیان بهتر، کودکان امروزی نمی‌توانند از فرصت در کنار هم بودن بهره ببرند، با هم دوست شوند و با بازی‌های کودکانه کودکی کنند. آنان در استفاده از قابلیت‌های مختلف تبلت و به ویژه بازی با گیم های آن نمره‌شان بیست است، ولی نمی‌توانند خارج از صفحه نمایش آن و در دنیای واقعی یک بازی دسته جمعی ترتیب بدهند.

گاهی این تصویر را در ذهن مجسم می‌کنم که اگر هم اکنون جورج هربرت مید زنده بود، تاب نمی‌آورد و نخست یک بلندگوی دستی قوی پیدا می‌کرد، بعد روی بلند ترین سکوی شهر می‌ایستاد و با نگاه به رهگذران فریاد می‌زد که “آی مردم، چیزی در حال از دست رفتن است.” به این دلیل این تصویر را ساختم که او به مداخله، حضور و اثرگذاری علم در مسائل اجتماعی اعتقاد داشت.

ولی چه چیز در حال از دست رفتن است؟

جورج هربرت مید بنیان گذار یکی از رویکردهای مهم جامعه شناسی و استاد دانشگاه میشیگان آمریکا بود و در سال ۱۹۳۱ درگذشت‌. هربرت مید بخش قابل توجهی از زندگی‌اش را صرف شناختن “خود” کرد. منظورم از خود در این جا نه خودِ آقای مید، بلکه “خود” در معنای جامعه‌شناختی و روان‌شناختی اجتماعی آن است. او سعی کرد نشان بدهد این “خود” چگونه در فرایند اجتماعی شدن شکل می‌گیرد و دقیقا به همین منظور سراغ بازی‌های کودکانه رفت.

هربرت مید از نظر هربرت مید، کودکان از طریق بازی‌ها درکی از جهان اجتماعی پیرامون خود به دست می‌آورند و قواعد زندگی در جامعه‌ی بزرگ‌تر را تمرین می‌کنند. او بازی های کودکانه را به دو شکل “نقش ایفا کردن” و “مسابقه دادن” تقسیم کرد. اولی در سنین آغازین کودکی رخ می‌دهد و در آن کودک نقش‌های مختلف را بدون ارتباط با دیگر نقش‌ها و به شکل انفرادی ایفا می‌کند. مثلاً یک بار پرستار و یک بار پزشک می‌شود. یک بار معلم و یک بار خلبان می شود.

او با به دست گرفتن عصای پدربزرگ یا مادربزرگ نقش آنها را تقلید می‌کند. این موقعیت ها و این بازی‌ها ساده‌اند و، بیشتر، تمرین و تقلید نقش‌های موجود در جامعه اند. اما مسابقه تمرینی برای موقعیت های پیچیده‌تر است. در این جا کودک در می یابد عضوی از یک جمع یا گروه است و اعضای آن جمع از او انتظاراتی دارند. هربرت مید معتقد بود که “خود” در بستر چنین بازی‌های ساده و پیچیده‌ای شکل می‌گیرد و قوام می‌یابد. به ویژه، در نوع دوم، کودکان همکاری گروهی و زندگی اجتماعی را یاد می‌گیرند.

این روزها هنوز می‌توان جسته و گریخته بازی‌های ساده نوع اول را در بین کودکان مشاهده کرد. هنوز کودکان به تقلید و تمرین نقش‌های موجود در جامعه می پردازند.

همچنین کودکان در “گیم” هم حضور پررنگی دارند. ولی موضوع نگران کننده آن است که بازی‌های پیچیده دوران کودکی که هربرت مید از آنها به عنوان گیم یاد کرد به درون صفحه نمایش تبلت‌ها منتقل شده‌اند. در واقع، گیم در یک فضای مجازی و نه واقعی صورت می‌گیرد. کودک به تنهایی، به شکل انفرادی، در یک گوشه دنج و شاید هم تاریک چشمانش را به صفحه نمایش تبلت دوخته و با عصبانیت و اضطراب انگشتانش را روی آن فشار می‌دهد! قطعا این وضعیت تقویت کننده تعلق گروهی، فعالیت جمعی و ظهور یک «خود» اجتماعی نخواهد بود.

در نتیجه، بی دلیل نیست که این روزها والدین شکایت می‌کنند کودکان‌شان در تعامل اجتماعی و ایجاد ارتباط و دوست یابی دچار مشکلات جدی‌اند. چیزی در حال از دست رفتن است.

 

کتاب: از لذت آنی تا ملال فوری
نویسنده: فردین علیخواه

 


اگر از خواندن این مقاله لذت بردید از مقاله قبلی ما نیز دیدن کنید. 

روی لینک زیر کلیک کنید. 

 

Maahkhatoon97

Recommended Posts

نظرات و پیشنهادات

تماس با ما

برای تماس با ما لطفا از طریق فرم زیر ایمیل بزنید.

Not readable? Change text. captcha txt