کتاب خرد درون
لوییز هی تحت تاثیر آثار اسکاول شین توانست به باورهای مثبت برسد و خودش را تغییر بدهد و با تغییر خودش مسیر زندگی اش نیز کاملا تغییر کرد.
کتاب خرد درون، ما را با نحوه تغییر دادن باورهای کهنه و قدیمی آشنا می کند، برای بهبود فردی و رشد نیاز است که الگوهای کهنه را از بین ببریم و آن ها را با الگو ها و عادت های جدید و درست جایگزین کنیم، برای تغییر باورها باید به خودمان زمان بدهیم و هر بیست و یک روز یک عادت جدید را جایگزین کنیم. هر صفحه از کتاب را که می خوانیم باید در طی روز به محتوای آن مطلب فکر کنیم شاید نیاز باشد روی هر صفحه چند روزی تامل کینم…
برشی از کتاب
همه تغییرات به آسانی در من صورت میگیرد
وقتی کار بر روی خود را آغاز می کنم، گاه بیش از آن که کارها بهتر شوند،بدتر می گردند. اگر چنین اتفاقی رخ دهد، قابل قبول است زیرا من میدانم که این مرحله، آغاز فرآیند رشد است. این مسیر های کهن خردمندی است. من فقط با آن جاری می شوم.
یادگیری آنچه که نیاز دارم، وقت و تلاش می خواهد. من تغییری فوری را طلب نمی کنم. ناشکیبایی، تنها مقاومتی در برابر یادگیری است،
اما من می گذارم که این کار را گام به گام انجام دهم.
همچنان که پیش میروم کارها آسان تر می شوند
من به اندازه کافی خوب هستم
اگر باوری در من وجود دارد که اظهار می کند: من نمی توانم داشته باشم، یا من به اندازه کافی خوب نیستم، با خود می اندیشم: من می خواهم و مایلم که بگذارم آن باور دور شود.
من دیگر مجبور نیستم آن را باور کنم. من مجبور نیستم جدال کنم. این کار سختی نیست؛ فقط فکری را تغییر میدهم و عوض می کنم.
من برای لذت بردن از زندگی زاده شده ام. من تاکید میکنم که اکنون خواهان آن هستم که به روی وفور و فراوانی و توانگری و دولتمندی که همانا در همه جا وجود دارد، دیده بگشایم. در همین جا و هم اکنون، این موضوع را برای خود در ذهنم ادا می کنم: من شایسته دولتمندی هستم. من شایسته نیکویی هایم هستم. آنچه را که اظهار کرده ام، پیشاپیش در ذهن هوشیارم صورت میگیرد و اکنون در تجربه من آشکار میشود.
این تنها فکر است و فکر هم میتواند تغییر کند
چند بار اتفاق افتاده است که نخواستم در مورد شخصی دیگر مثبت بیندیشم؟ بسیار خوب، پس میتوان از اندیشیدن افکار منفی درباره خودم نیز اجتناب ورزم.
مردم میگویند: من نمیتوانم اصلا به هیچ چیز فکر نکنم. خوب، من می توانم. من باید ذهنم را آن گونه بسازم؛ این کاری است که میخواهم انجام دهم.
وقتی من می خواهم تغییراتی ایجاد کنم، نباید با افکارم ستیز کنم.
وقتی آن صدای منفی بر می خیزد، می توانم بگویم: برای مشارکت تو سپاسگزارم.
من قصد ندارم به افکار منفی قدرت ببخشم و در ضمن وجود چنین چیزی را نیز انکار نمیکنم. میگویم: بسیار خوب، او در آنجاست، از شرکت تو ممنونم، در ضمن من انتخاب
میکنم کار دیگری را انجام دهم. من نمیخواهم دیگر در آن سهیم باشم. من می خواهم شیوه فکری دیگری ایجاد کنم.
من با افکارم نمیجنگم؛ آن ها را تایید میکنم و فراتراز آن ها پیش میروم.
در مورد نویسنده:
لوئیز ال هی در شهر لسآنجلس متولد شد. ناپدریاش مردی خشن بود و همواره او و مادرش را مورد آزار و اذیت قرار میداد. او در سن ۵ سالگی توسط همسایهاش مورد تجاوز قرار گرفت و در ۱۵ سالگی در حالیکه حامله بود دبیرستان را ترک کرد. در ۱۶ سالگی فرزندش را به دنیا آورد. پس از آن به شیکاگو رفت و به شغلهای کم درآمد پرداخت. در سال ۱۹۵۰ بار دیگر به نیویورک آمد و به عنوان مدل برای سه تن از طراحان مد آنروزها کار کرد که برایش موفقیت آمیز بود.
او به عنوان یکی از پیشگامان در زمینه بهبود فردی شناخته شده است. کتاب اول او “شفای زندگی” نام دارد.
با آموزش ها و تکنیکهای شفا و فلسفه مثبتنگری توسط لوییز، میلیونها نفر یاد گرفتند که چگونه آنچه را که در زندگی میخواهند خلق کنند و بیشتر از آنچه را که تصور می کنند بدست بیاورند، که این موارد شامل سلامت بدن، ذهن و روح نیز میشود.
گردآوری: پریسا مشکین پوش
اگر به بخش معرفی کتاب علاقمند هستید از مقاله قبلی جا نیز دیدن کنید.
روی لینک زیر کلیک کنید.