تفکّر به سبک عنکبوت، مورچه و زنبور عسل
*نشر:* گاهنامه مدیر
■بیکن (۱۶۲۶- ۱۵۶۱)
فیلسوف و سیاستمدار برجسته بریتانیایی چهار منبع خطا در تفکّر بشری را با عنوان “چهار بت” طبقه بندی کرد:
🟢بتهای غار
idols of the cave
🟢بتهای قبیله
idols of the tribe
🟢بتهای بازاری
idols of marketplace
🟢بتهای نمایشی
idols of the theater
🔰بتهای غار:
سوگیری هایی هستند که از تجربه شخصی ناشی می شوند مثلاً اگر منزل و محل کار شما در منطقه ای از شهر واقع شده باشد که در آن منطقه پرخاشگری و بزهکاری فراوان است شما آمار پرخاشگری و بزهکاری را بیش از حد واقعی تخمین می زنید.
🔰بتهای قبیله:
سوگیری هایی هستند که از ماهیت انسان ناشی می شوند. مثلاً چون انسان، زمین زیر پای خود را ثابت ادراک می کند و خورشید را در آسمان در حال حرکت می بیند هزاران سال تصور می کرد که خورشید به دور زمین می گردد.
🔰بتهای بازاری:
سوگیری های ناشی از معنای سنتی کلمات هستند. مثلاً رواج ترکیب “قول مردانه” تلویحا این سوگیری را ایجاد می کند که مردان به تعهدات خود بیش از زنان پایبندند.
🔰بتهای نمایشی:
سوگیری ناشی از پذیرش کورکورانه از اکثریت جامعه است. مثلاً وقتی بخش زیادی از جامعه مدل لباس خاصی را به تن می کنند شما هم به پوشیدن آن مدل لباس گرایش بیشتری پیدا می کنید.
او یک تمثیل دیگر هم به کار برده است و می گوید شیوه فکر کردن آدمها من را یاد عنکبوت یا یاد مورچه یا یاد زنبور عسل میاندازد:
۱. *استعاره عنکبوتی*
شیوه غلط فکر کردن کسانی است که اطلاعات را سوگیرانه جمع آوری می کنند. به همین دلیل فرانسیس بیکن می گوید، ظرفیت تارهای عنکبوت به نوعی است که مگس را به دام می اندازد، و یک عنکبوت کوچک نمی تواند یک ملخ را به دام بیندازد، گویا دنیای عنکبوت از پدیده هایی تشکیل میشود که از دنیای واقعیت صید کرده است. ولی این صیدها را گنجایش تارهای سست و باریکش محدود کرده است.
او می گوید بعضی از آدمها هم مطالعه می کنند، ولی به گونهای مطالعه میکنند که همیشه همان نتیجه گیری را که پیش از مطالعه داشتند تایید میشود، یعنی وقتی به سراغ مطالعه یک مطلبی می روند، چنان با سوگیری و تعصب به سمت تحقیق و مطالعه می روند، که فقط آراء و عقایدی را که اعتقادات آنها را تایید می کند پیدا می کنند. بیطرفانه تحقیق نمی کنند.
۲. بیکن شیوه دیگر غلط تفکّر را شیوه *تفکر مورچهای* میداند.
مورچه ها مرتب دانه جمع می کنند، و دانه ها را ذخیره می کنند تا بعد مصرف کنند، روی دانه های جمع آوری کرده هیچ فرآوری انجام نمی دهند و دانه ها فقط با همان شکل اصلی انباشته می شوند.
بیکن می گوید بعضی از مردم مثل بانک اطلاعات یا کتابخانه هستند. کلیه اطلاعات جدید را جمع آوری می کنند ولی آن اطلاعات را تحلیل جدید نمیکنند. نقد نمیکنند، چیدمان جدیدی به آن نمیدهند، به نتیجه گیری جدیدی نمی رسند، و خلاقیتی به خرج نمی دهند.
در نتیجه اگر راجع به یک موضوعی مثل موضوع روزمره از آنها سئوال کنید، با وجودی که آنها کلی فلسفه خوانده اند، ولی نمی توانند راجع به یک موضوع یا یک انتخاب روزمره، از فلسفه استفاده بکنند، انگار که یک گنجه فلسفه در ذهنشان است، اما اگر بپرسید راجع به هگل صحبت بکن دو ساعت حرف میزنند، اما اگر فکر کنید که این دانستن تفکّر هگلی، در سبک زندگی آنها تغییری ایجاد کرده است، می بینید با اینکه کانت و هگل و دکارت و یونگ خوانده، همان گونه ای زندگی میکنه که همسایهاش که هیچکدام را نخوانده زندگی میکند. یعنی این بانک اطلاعات در شیوه زندگی او و نحوه تصمیم گیری او هیچ تاثیری نگذاشته است.
۳. بیکن شیوه سوم درست مواجهه با اطلاعات را *شیوه زنبور عسل* می داند،
یعنی شیوه کسی که اطلاعات را وقتی جمعآوری میکند تحلیل میکند، چیدمان جدیدی به آن میدهد، چکیدهای از آن در می آورد، شخصی سازی اش می کند و آن را در زندگی عملی و روزمره خودش می کشاند، مثل زنبور عسلی که گرده های گیاهان را جمع میکند ولی با فراوری که رویش انجام می دهد از آن گردهها عسل می سازد.
🟢امروزه ما با آدمهای زیادی مواجه هستیم که هر روز مثل مورچه ها با اطلاعات سروکار دارند، هر روز با کانالهای خبری زیادی از طریق ماهواره و تلگرام و تلویزیون، مغزشان بمباران می شود، راجع به خیلی چیزها اطلاعات دارند، از طب سنتی تا تغییرات نرخ سکه و ارز و بازیهای فوتبال تا اتفاقات سیاسی روزمره در دنیا. اما روی این اطلاعات نقد و تحلیلی وجود ندارد تا منجر به تصمیم بشود یا منجر به ثروت آفرینی یا کارآفرینی بشود.
علت این است که آنقدر خودشان را با بمباران اطلاعات مواجه میکنند که وقتی برای هضم اطلاعات و گفتگو راجع به اطلاعات ندارند و زمان اینکه یک اطلاعات را بروند منبع یابی بکنند و صحت و سقم آن را بسنجند هم ندارند، وقتی برای اینکه اطلاعات کاملی را درباره اطلاعات مختصری که از یک موضوع که در تلگرام دیده اند در بیاورند، ندارند.
🟢در نتیجه، کلی اطلاعات خام دارند که منجر به دانش نشده است، دادههایی دارند که تبدیل به معلومات نشده است. برای اینکه دیتا تبدیل به دانش بشود ما باید روی دیتا کار کنیم و فرآوری انجام بدهیم، در نتیجه ما بسیار آدمهای پر اطلاعات و اما بدون معلوماتی هستیم، به دلیل اینکه وقتی به سمت تحقیقی میرویم به مدل عنکبوت سوگیرانه به تحقیق میرویم، میرویم تا همان چیزهایی که به آن اعتقاد داریم تایید و دلایلی که به نفعش هست را جمع آوری بکنیم.
🟢 پیتر دراکر در کتابی بنام (پنج پرسش مهمی که شما باید درباره سازمانتان به آنها پاسخ دهید) می گوید:
- سازمانهای موفق سازمانهایی هستند که میدانند به کدام پیشنهادهای سودآور و جذاب باید نه بگویند.
- یک سازمان به همه پیشنهادهای سود آور و جذاب نباید بله بگوید.
- اولین چیز این است که باید برای خودش خط قرمزهایش را تعیین کند.
ما هم باید یاد بگیریم که به بعضی از اطلاعات نه بگوییم.
🟢دیگه هر روز نباید همه اطلاعات از اخبار تلویزیون و کانالهای تلگرامی و ماهواره و منابع دیگر را دریافت کنیم، بدون اینکه وقت نقد و فراوری و خلق داشته باشیم.
باید یاد بگیریم که اگر وقت نمیکنیم مطالعه عمیق و دقیق داشته باشیم روزنامه را نگیریم، خیلی از کانالهای خبری را تماشا نکنیم، و مغزمان را با هر اطلاعاتی پر نکنیم.
البته کسی که در کار تجارت خارجی است لازم است که هر روز نرخ ارز و سکه را بداند یا کسی که در کار تجارت فوتبال است، لازم است که هر روز نتایج تمام فوتبال ها را بداند یا کسی که پزشک است لازم است هر روز در جریان آخرین داروهای به بازار آمده باشد، ولی کسی که پزشک است لازم نیست هر روز اخبار فیفا را بداند.
این اطلاعات تخصصی برای غیر متخصص کاری و تجاری، اطلاعات پرت و زائد هست. اطلاعات زائد منجر به تغییر در سبک زندگی ما و یک عملی که خلاق و نقاد باشد یا کارآفرین یا ثروت آفرین باشد نمیشود. همانطور که یکسری کالاهای اضافی را باید از خانه بیرون کنیم، باید به یک سری از این مخزنهای اطلاعاتی هم نه بگوییم. تا بتوانیم عمیقتر و فعالتر با اطلاعات مواجهه پیدا کنیم.
منبع:
وبلاگ روان شناسی نگرش
به نقل از دکتر محمدرضا سرگلزایی
اگر به بخش فرهنگ و هنر علاقمند هستید از مقاله قبلی ما نیز دیدن کنید.
روی لینک زیر کلیک کنید.