«اومد اومد، نیومد من میرم»
برخی از آمارهای رسمی نشان میدهند میزان طلاق رشد چشمگیری داشته. معمولاً بر نقش بحران اقتصادی موجود در کشور بر افزایش میزان طلاق بیش از حد تأکید میشود، ولی بدیهی است که طلاق دلایل آشکار و پنهان مختلفی دارد و باید آن را با تغییرات وسیع تر جامعهٔ ایرانی در ارتباط نهاد.
آنچه در ادامه می آید برداشتهای اولیهٔ من دربارهٔ یکی از تغییرات است، که البته لازم است با تحقیقات میدانی بررسیهای دقیق تری در مورد آن انجام شود.
تبدیل خود به مثابۀ «پروژۀ زندگی»:
در تحولات اجتماعی جامعهٔ ایرانی، مسیر تغییر به تدریج از قبیله، تیره و طایفه به سوی خانوادهٔ پرجمعیت گسترده و طی دهه های گذشته، مسیر تغییر از خانوادهٔ پرجمعیت گسترده به سوی خانوادهٔ کوچک هسته شامل پدر، مادر، فرزند یا فرزندان بوده است.
اما در سالهای اخیر خانوادهٔ کوچک هسته ای نیز کم رنگ شده و جامعهٔ ایرانی به سوی محوریت فرد در حال حرکت است. به بیان دیگر، طی سالهای اخیر به تدریج شاهد آنیم که «خود» تبدیل به هدف زندگی شده است.
برای مثال، حتی زیر چتر خانوادهٔ هسته ای چهار نفره نیز شاهد چهار پروژه زندگی هستیم. مادر به گل و گیاه علاقه مند است، پدر میخواهد در کسب و کار خودش پیشرفت کند، فرزند پسر به موسیقی علاقه مند است و فرزند دختر دوست دارد قهرمان تنیس روی میز بشود.
هر کدام از اعضای خانواده پروژه جداگانهٔ خود را برای زندگی دارد. در یک خانوادۀ بدون فرزند نیز شاهد دو مسیر در در زندگی زن و شوهر هستیم. تولد خود به مثابهٔ پروژه زندگی ریشههای مختلفی میتواند داشته باشد. هر روز نشانه هایی میبینیم که بیانگر اهمیت یافتن احساس، ادراک، ذوق، لذت، برداشت و نگاه فردی است. مدام از جامعه تقاضا میشود تا به حریم خصوصی و انتخابهای شخصی فرد احترام بگذارد.
ما آرام آرام شاهد تولد فرد یا آنچه برخی جامعه شناسان «خود» مینامند هستیم. نتیجه آن که به تدریج «خود» به معنای اجتماعی آن و شکوفایی خود تبدیل به پروژه زندگی شده اند.
به این جمله ها دقت کنید:
به خودت استراحت بده/به خودت احترام بگذار/ خودت را باورکن/ با خودت روراست باش/ خودت را مرکز هستی بدان از زندگی لذت ببر/خودت را برای لذتهای که میبری سرزنش نکن/ گاهی با اندامهای خودت حرف بزن/ خودت را در آغوش بگیر/ دلم برای خودم تنگ شده/ چرا باید «خودم» را به پای او بسوزانم؟/ چرا باید او درس بخواند و من نه؟/ چرا باید او شاغل باشد و پیشرفت کند ولی من در خانه بمانم؟/ من می خواهم کسب و کار خودم را داشته باشم؛ پس وظایف خانه باید بین ما دو نفر تقسیم شود/ چرا او هر روز موقعیت اجتماعی کسب کند و من پی پی بچه ها را جمع کنم؟/ اگر مخالفی جدا شویم، چون من تصمیم خودم را گرفته ام/ تو به پیشرفت من حسودی ات میشود؛ چشم دیدن پیشرفتهای مرا نداری…
ریشهٔ بخشی از طلاقها در جامعۀ ایرانی اهمیت یافتن فرد و تبدیل خود به مثابه پروژهٔ زندگی است.
باید توجه داشت که تبدیل خود به مثابهٔ پروژهٔ زندگی پیامدهایی دارد. این موضوع میتواند باعث شود افراد اساساً تن به ازدواج ندهند یکی از دلایل گسترش زندگی مشترک بدون ازدواج در کشورهای صنعتی جهان یا حتی هم بالینی های یک شبه آسان تر کردن جدایی برای رسیدگی به «خود به مثابۀ پروژۀ زندگی» است که، در این کشورها، عموما با پیشرفت شغلی معنا مییابد.
تبدیل خود به مثابهٔ پروژۀ زندگی همچنین سبب افزایش آمار طلاق میشود. در اینجا هر همراه یا شریک زندگی که به شکلی در مقابل پروژهٔ «شکوفایی خود» دیگری بایستد یا باعث توقف او شود به آسانی کنار گذاشته میشود.
برای مثال، جمله ای که به عنوان تیتر این مطلب انتخاب شده جمله ای است که زنی به شوهری گفته است که با مهاجرت از ایران مخالف بوده آن زن میخواست با مهاجرت تجربهٔ جدیدی در زندگی کسب کند. البته اشاره به زنان در این نوشته به معنای آن نیست که «خود» را تبدیل به «پروژهٔ زندگی» نکرده اند.
امروزه برداشت ما از خانواده عموماً معطوف به خانواده کم جمعیت هسته ای است در حالی که زمانی صحبت از این نوع خانواده شاید دیوانگی محسوب می شد.
جوامع نتوانستند در مقابل تغییر از خانوادهٔ پرجمعیت گسترده به خانوادهٔ کم جمعیت هسته ای مقاومت کنند. آیا جامعهٔ ایران می تواند در مقابل حرکت از خانوادهٔ کم جمعیت هسته ای به سوی فرد مقاومت کند؟
همان طور که گفته شد، بخشی از طلاقها در جامعهٔ ایرانی به دلیل تبدیل خود به پروژهٔ زندگی رخ میدهند. به یقین، هدف من از بیان این مطلب نه تقاضای فداکاری در زندگی مشترک بلکه توصیف وضعیت پیش رو و حرف زدن دربارهٔ آن است، تا اگر هم قرار است تغییری رخ بدهد نسبت به پیامدهای آن آگاهی به وجود داشته باشد.
کتاب: از لذت آنی تا ملال فوری
نویسنده: فردین علیخواه
اگر به این بخش علاقمند هستید از مقاله قبلی ما نیز دیدن کنید.
روی لینک زیر کلیک کنید.