بدن من، فعالیت من
بدن من، فعالیت من
نویسنده: الف.ناهید (متخصص علوم حرکتی و تربیتی)
چند دهه اخیر، مقالات متعددی درزمینه خود پنداره یا تصویر بدنی انتشار یافته است و اثرات مثبت و منفی آن بر فعالیت بدنی مورد بررسی قرار گرفته است. بطورکلی ارزشیابی و تعریفی که اشخاص از خود (شخصیت، جسم و ظاهر) خود دارند، خود پنداره یا خودانگاره نامیده می شود. به بیان دیگر ما از مشاهده رفتار خویش و بازخوردهایی که از محیط اطراف از جمله دوستان، والدین و مربیان خود دریافت می کنیم، از خود یک تصوری در ذهنمان ساخته و همواره مانند عکسی در آیینه آن را همراه خود داریم. جالب است بدانیم که ما با خود- پنداره ای که از شخصیت و ظاهر خود داریم تمام وقایع اطراف نسبت به خویشتن را معنا و تفسیر می کنیم. بطور مثال فردی که خود را فردی ترسو و یا خجالتی می داند و تصوری که از شخصیت خود دارد بر این باور است که به اندازه کافی شجاع نیست، همیشه خود را در موقعیتهایی قرار می دهد که عدم بی باکی خود را بروز دهد.
آیا تا به حال با شخصی مواجه شده اید که نقطه مخالف هر چیزی که شما از وی می بینید را درباره خود باور داشته باشد؟
برخی از مراجعان را بارها دیده ام که احساس چاقی درباره خود دارند و اما اطرافیانشان هرچه نگاه می کنند نمی توانند جایی که دارای اضافه وزن باشد را به آنها نشان دهند.
با این حال پوست قسمتی از بدن خود را کشیده و با حالت انزجار آن را نشان می دهند و می گویند”واقعا این چربیها را نمی بینی!؟” .
یا حتی دچار بیماری روانی کم اشتهایی عصبی هستند، اختلالی که میان تازه به بلوغ رسیده ها بسیار به چشم میخورد. بنابراین خود پنداره ها می توانند شکلی منفی یا مثبت داشته باشند.
این نکته حائز اهمیت است، تجربیاتی که کودکان در طی این مسیر کسب و بازخوردی که از محیط دریافت می کنند، منجر به نگرشی ثابت از خودشان و محیط اطرافشان خواهدشد. از آنجا که آنها در طول دوره رشد خود به تدریج از لحاظ عصبی، حرکتی و شناختی به بالیدگی رسیده، در هر مرحله با دستاوردهای جدید شان رفتارهای متفاوتی را از خود بروز می دهند. به عنوان مثال یک کودک زیر دوسال نمی تواند فرق بین عدم حضور فیزیکی مادر و نبود واقعی وی را درک کند و فکر می کند مادرش دیگر وجود ندارد. در همین راستا زبان، تفکر، حافظه، استدلال و حافظه مولفه های شناختی هستند که با بالا رفتن سن کودک به ویژگی ها و کیفیت آنها از طریق قرار گرفتن در معرض تجربیات متنوع بهبود می یابند.
از سوی دیگر افراد می توانند از بدن خود تعاریف متفاوتی داشته باشند، از این رو تجربیات جسمانی متفاوت می تواند مجموعه ی حافظه حرکتی یک فرد را تشکیل دهد و به برآوردی که هر کدام از ما از بدن خود داریم منجر شود. اجازه دهید اینطور بگویم تک تک تجربیات حرکتی ما از دوران تولد و یا حتی دوران جنینی (به دلیل محدودیت مطالعه در این دوره اطلاعات موثقی در دسترس نیست) می توانند در حافظه ما به شکلی منفی یا مثبت ثبت شوند. از دیدگاه علوم عصب شناختی یادگیری هر چیزی ابتدا به شکل پاداش و تنبیه اتفاق می افتد، یعنی کاملا ناآگاهانه و هیجانی و تماما قسمتهای زیرین مغز را درگیر می کند. بعنوان مثال اگر کودکی کار دلخواه ما را انجام دهد، اشکال مختلفی از بازخورد اعم از کلامی و غیر کلامی را از ما دریافت می کند. از این رو وی برای انجام دوباره آن علاقه نشان داده و تشویق می شود و همینطور بر عکس. همچنین با ادامه رشد کودک کم کم با اکتساب مراحل شناختی بالاتر والدین باید این آموزش شرطی را به سمت یاددهی شناختی پیش ببرند. بطور مثال بجای دادن جایزه به کودک برای مسواک زدن او را تشویق به تعمق و تفکر درباره فواید مسواک زدن کنند. می توان این گونه سوال را مطرح کرد”به نظر تو مسواک چه کاری روی دندونهای ما انجام میده؟” یا ” به نظر تو کدام دندانها زیباتر و خوشبوتر هستند؟”
با این کار تدریجا انگیزه کودک را برای انجام کاری از جایزه دادن و تشویق (انگیزه بیرونی) به سمت سلامتی و سبک زندگی سالم (انگیزه درونی) سوق خواهیم داد.
دانشمندان علوم تربیتی و روانشناسی طی چندین دهه به بررسی موضوع انگیزه درونی با تحقیق و تفحص روی نظریه نیازهای بنیادین روانشناختی پرداخته و دریافتند که سه نیاز (خودمختاری، شایستگی و ارتباط) از ملزومات تحول و عملکرد سالم هستند. با توجه به پیچیدگیها و ویژگیهای سیستم عصبی و مراحل رشدی معینی که تمام افراد کم و بیش در یک محدوده سنی طی می کنند
اکنون این سوال مطرح است که چگونه و از چه طریق می توانیم در شکل گیری خود پنداره های بدنی فرزندانمان به بهترین نحو کمک کنیم تا آنها سبک زندگی فعال و سالم تری را در تمام طول زندگی خود انتخاب کنند؟ چه تمرینها و مداخلات روانشناختی و حرکتی می تواند برای رسیدن به این مقصود به کار برده شود؟ قابل تامل است که مربیان ورزش، والدین و مسئولین تربیتی بر اساس این تئوری ها، برنامه هایی را به منظور ایجاد خود پنداره مناسب برای دانش آموزان طراحی نمایند.
بنابراین اینکه ما چه نگاهی به بدن خود داشته باشیم و خود را چگونه متصور شویم به این بستگی دارد که والدین ، اعضای خانواده و دوستان و مربیان ما چه بازخوردی به ما می دهند و چه انتظاری از ما دارند. از آن مهم تر نگاهی است که تربیت کنندگان ما به بدن خود داشته و دارند. بعنوان مثال هر روز مادرانی را می بینیم که برای کم کردن چند گرم از وزن بدن خود ساعتها گرسنگی را به جان می خرند و هیچ برنامه مناسبی برای حفظ سلامت خود ندارند. همین والدین با این نگاه به بدن خود و با این بی برنامگی انتظاراتی مشابه را از فرزند خردسال خود دارند ،حتی اگر توقعات خود را به زبان نیاورند باورها و طرز تفکر خود را غیر مستقیم به کودکشان انتقال می دهند. از این رو اولین گام در راستای رسیدن به باورهای مناسب به بدن خود، اصلاح باورهای تربیت کنندگان (مربیان ورزشی و غیر ورزشی و والدین و دوستان هستند.)
علاوه بر این رسانه ها که تبلیغات خود را با پیامهای پنهان “تایید پذیری” افراد روز به بروز افزایش می دهند ، می توانند از دیگر عوامل موثر دستکاری اذهان و شستشوی مغزی افراد نسبت به “خویشن” خویش باشند. آخرین و نه کم اهمیت ترین مورد، تفکر انتقادی هر فرد به مسائل گوناگون و پیرامون خویش است. در معنای دیگر تفکری نقادانه و پرسشگرانه به مسائل است که با منطق مورد استدلال قرار می گیرد و در نهایت منجر به نتیجه ای مناسب می شود. اینکه کودکان ما و خود ما چقدر از این مهارت شناختی برخودار هستیم، تنها و تنها بستگی به میزان تمرین و آگاهی ما به ارزیابی این مهارت در ذهنمان دارد. برای نمونه اینکه دیگران یک کودک را با عنوان چاق و اسامی نامناسب دیگر برچسب گذاری کنند، نگاه نقادانه آن فرد می تواند این ناهنجاری های اجتماعی را به چالش کشیده و از شکل گیری باورهای نامناسب خود جلوگیری نماید. با این حال بهتر است خود و فرزندانمان را با این سلاح قدرتمند تجهیز نماییم.
از سوی دیگر نگاهی به یک کودک به بدن خود به طور ناخوشایندی از طریق بازخوردهای مکرر به او داده شده (می گویم داده شده چون ما هیچگاه بطور ژنتیکی نمی گوییم من چاقم یا کندم یا خستم) باعث می شود که احساس کند دیگران از او هیچ انتظاری ندارند. بطور مثال به دانش اموزی گفته می شود تو چاق هستی توی دروازه بایست ، یا همکلاسی ها یکی از بچه ها را بخاطر قدکوتاهتر و اندام ظریفتر ضعیف می دانند و عدم مداخله مناسب و به موقع معلم باعث می شود که آن کودک خاص هیچگاه خود را در حدی نداند که می تواند فعالیت را مانند دیگر دوستانش اجرا کند. به معنای دیگر خودپنداره بدنی “من ضعیف هستم ” متولد می شود. اینجاست که فاجعه رخ می دهد و آینده بی تحرک یک انسان شکل می گیرد و اجازه دهید اینجا دیگر درباره عواقب بی تحرکی و کم تحرکی صحبت نکنیم، زیراکه به قدر کافی در تمام رسانه ها و تابلوهای بیمارستانهای تخصصی قلب و دیگر اختلالات به آن پرداخته شده است.
در نهایت می خواهم از اصطلاحی با عنوان “سواد بدنی” استفاده نمایم. اینکه هر فرد چه مقدار تحرک داشتن را جز ضروریات زندگی خود بداند نشان دهنده میزان سواد وی از بدن خویش است. از این رو تربیت بدنی در مدارس می تواند فرصتی را ایجاد نماید برای کودکان تا بتوانند به این اصل مهم دست یافته و حتی والدین خود را تحت تاثیر قرار دهند. بنابراین دریافتیم که برنامه های ورزشی مدارس و باورهای مربی ها در مدرسه و مهم تر ادامه آن توسط والدین در خانه می تواند باورهایی را در افراد شکل دهد تا با اعتماد داشتن به توانایی های منحصر به فرد خود آینده ای پر تحرک و فعال تری را با افزایش سواد بدنی برای خود انتخاب کنند. اکنون قلم را زمین می گذارم و می خواهم بیاییم از امروز با نگاه موشکافانه تری به رفتار و کلام خود بعنوان والدین یا مربی اثرهای هنری زیباتری بعنوان نسل آینده از خود بجا بگذاریم.
تلگرام: GreenMindandBodyMagazine
جاناسخن اززبان مامیگویی👍👏
امیدوارم مفید فایده قرار بگیرد، مقالات آتی ما رو دنبال بفرمایید
الف ناهید
سپاس بسیار جالب بود.
سپاس از حسن توجه شما دوست عزیز، سلامت باشید
الف ناهید
بسی شایسته است به پاس تلاشها و زحمات مستمر شما
در راستای توسعه و پیشرفت علمی
نهایت سپاس و قدردانی را خدمت حضرت عالی ابراز می دارم.
سپاس از توجه و لطف شما دوست و همراه بزرگوار.
سلامت و شاد باشید.
الف ناهید
مطلبتون مثله همیشه عالی بود ممنون