احساسات و هیجانات منفی انتخاب خود شماست!
حتما می پرسید چرا؟
احساسات و هیجانات منفی از قبیل، خشم، کینه، نفرت، انتقام جویی، بدخواهی و حسادت به انتخاب خودمان بر جسم و روحمان حاکم میشود.
یک دختر کوچکم نزد من آمد و گریه کنان گفت:«بیلی مرا دوست ندارد.»
روزگفتم:«بسیار خوب، او به میل خودش رفتار کرده، آیا تو خودت را دوست داری؟!»
گفت:«البته که خودم را دوست دارم.»
گفتم:«همین برایت کافی است.»
بسیاری از پدران و مادران در چنین شرایطی دستپاچه میشوند و می گویند:«خدای من ،چه کاری میتوانم بکنم که بیلی تورا دوست داشته باشد.»
و به این ترتیب از همان دوران طفولیت این معنا را به کودک تفهیم میکنند که کنترل احساساتش را به دست دیگران بسپارد.
بیشتر غم و اندوه ما از این سرچشمه میگیرد که میل داریم همیشه اوضاع و احوال بر وفق مرادمان باشد و همه به خواستمان رفتارکنند.
چنین موضعی بسیار خودخواهانه است، زیرا ما از همه توقع داریم که علی رغم خواست خود به کارهایی دست بزنند که به
خوشحالی ما منجر میشود. اگر شما در اثر رفتار نامطلوب دیگران ناشادمان، خشمگین یا مضطرب می شوید مفهومش آن است که به
مردم پیرامون خود میگویید:«برای من نظر تو درباره زندگی من از نظر خودم مهم تر است، آنچه از دستم برآید انجام میدهم تا تو از من
خشنود باشی.»
یک شخصیت سالم بدون توجه به واکنش مردم تصمیم میگرد و عمل میکند اگر دیگران موافق بودند، چه بهتر و اگر نبودند
صلاح خویش را چنین میدانند. برای اینکه به مسئولیت خود در قبال احساساتتان واقف شوید آزمایش زیر را انجام دهید:
یک پرتقال را از وسط نصف کنید و نیمی از آن را سخت بفشارید. آنچه از آن پرتقال به بیرون تراوش میکند آب و عصاره است.
مهم نیست که چه کسی آن را می فشرد و یا با چه وسیله و چگونه فشرده میشود، آنچه از فشردنش حاصل میشود آب پرتقال است.
در واقع از کوزه همان برون تراود که در اوست.
وقتی دیگران با رفتار و گفتار نامطلوب خود ما را تحت فشار روحی قرار میدهند و به اصطلاح ما را می فشرند و در نتیجه این فشار،
خشم و تنفر و انتقام جویی از ما بروز میکند ، به این خاطر است که ما انباشته از این گونه احساسات منفی هستیم. در واقع اگر ذهن ما
عاری از این سموم باشد ، شرایط زندگیمان هر اندازه هم که شاق باشد و با هرکسی یا هر رویداد نامطلوبی هم که مواجه شویم، قادر به
بروز هیچ گونه احساسات منفی نخواهیم بود.
فرض کنید شخصی با رانندگی ناموزون خود در بزرگراه جلوی شما بپیچد و شما را وادار کند که ناگهان ترمز کنید. اگر آرامش خود را
از دست بدهید و به منظور تلافی کردن بر سرعت خود بیفزایید و او را تعقیب کنید و جلویش بپیچید و نشانش دهید که کارش چقدر ناپسند
بوده است تنها ثابت کرده اید که قربانی اهریمن های خشم ،کینه ، نفرت و انتقام جویی پنهان در درون خود هستید. اگر این شیاطین را با
خود به این و آن سو بکشید ،هیچکس قادر نخواهد بود شما را خشمگین ،ناراحت و پریشان کند.
بد نیست برای روشن شدن مطلب استعاره ای بیاوریم :
اگر شمع روشنی را به دست بگیرید و در خیابانی گام بردارید ، بسیاری از عوامل خارجی مانند باد و باران که خارج از کنترل شماست
بر شعله این شمع تاثیر خواهد گذاشت و هر لحظه آن را به سویی خواهد کشید.
احساسات و هیجانات ما نیز در حکم شعله شمعی است که همواره تند بادهای حوادث و رویدادها و رفتارهای نامطلوب دیگران آن را
تهدید میکند.
بر ماست که شمع فروزان احساساتمان را فروزنده بداریم و مانع از خاموشی و لرزش آن شویم.
بسیاری از مردم با گفتن عباراتی از قبیل:
_من این طوری هستم.
_نمیتوانم عوض شوم.
_طبیعتم این چنین است.
از پذیرفتن مسئولیت خود سرپیچی میکنند.
احساسات و هیجانات منفی ناشی از یک اندیشهٔ ناصواب است. عده ای نگرانند که چرا به اندازه کافی پول ندارند.
جماعتی دیگر در اضطرابند که دارند پیر و درمانده میشوند. که مبادا فرزندانشان با افراد ناباب مأنوس شوند، که نکند اقساط بانک در آخر ماه به تعویق
بیافتد.
مبادا،مبادا، نکند… آنها تمام روز را با نگرانی و تشویش طی میکنند غافل از آنکه این افکار سیاه و مسموم حامل انواع واکنش
های نامطلوب در جسم است. فشارخون را بالا میبرد و موجب ایجاد زخم معده و بیماریهای قلبی میشود.
تحقیقات در رشتهٔ مهندسی بیوشیمی حاکی از آن است که افکار مثبت و منفی موجب ترشح آندروفین های متفاوتی در مغز میشود.
اگر افکار منفی بر ذهن حاکم باشد ، آندروفین بیماری زا و اگر اندیشه مثبت و هماهنگ بر ذهن مستولی شود، آندروفین شفا بخش ترشح
میشود.
بنابراین واکنش های شیمیایی بدن ما تحت کنترل خود ما است.
وقتی عنان اندیشه از کف میدهیم. سبب فعل و انفعالات شیمیایی مخربی در درون میشویم، آنگاه به داروهای شیمیائی پناه می بریم. تا
قدری از شدت آن بکاهیم…
منبع:
کتاب دکتر وین دایر
عظمت خود را دریابید
گردآوری: حمیرا دماوندی