شکر گزاری مأمنی است.

 در داستان پندآموز, داستانک

میشل گُلد نویسنده ی کتاب جالبی به نام: “فرشتگان دریا:هنر دلفین های سرزمین آتلانتیس” است.

اثری هنری و معنوی که برنده ی جایزه شد و داستان سرایی او بازتابی از تصویرپردازی رویایی، بینش، خیال و تجربه‌ی واقعی شفا به همراه خانواده‌های دلفین‌های وحشی است.

کار او در فیلم‌های انتشارات ملی قرار گرفته. و در مجموعه های خصوصی و غیر خصوصی در سراسر جهان عرضه شده است. او عشق و احترام عمیقی برای زندگی قائل است. و بزرگترین امید او آن است که بتواند شفقت خود نسبت به این دلفین‌های دوست داشتنی را با دیگران قسمت کند.

میشل دارای تخصص در زمینه‌های طراحی، نویسندگی، عکاسی وموسیقی است. و معتقد است که پاسخی که همیشه به دنبال آن عشق است.

پدرم داستان شگفت انگیزی را برایم تعریف کرد. این داستان در مورد پدری بود که به دختر جوانش یک قاب(آویز گردنبند) ساده هدیه داد. و به او گفت که الماس ارزشمندی درون آن است. بنابراین هر وقت که او در مضیقه ی مالی قرار گرفت می‌تواند آن را باز کند الماس را بفروشد و مشکلاتش را حل کند.

آن دختر بزرگ شد و به زنی مبدل گشت که به تنهایی موقعیت‌های بسیار سختی را در فقر گذراند. اما این امید که درون قابی که به گردن آویخته الماس گران بهایی جای دارد به او جرأت کافی برای مبارزه می‌بخشید.

سال‌ها بعد او بالاخره در تمام ابعاد زندگیش به موفقیت رسیده و دیگر نیازی برای تلاش و نجات یافتن وجود نداشت. کنجکاوی او را واداشت تا ارزش واقعی الماس را بداند.

قاب با ارزش را نزد بهترین جواهر فروش دهکده برد تا الماس را قیمت کند. جواهر فروش به قاب ساده و کدر با اکراه نگاه کر. سپس چکش چوبی اش را بلند نموده و با یک ضربه قاب کوچک را خرد کرد.

شیء کوچک و براقی نمایان شد جواهر فروش آن را در نور بررسی کرد و گفت: «خانم عزیز این که الماس نیست، این فقط یک تکه شیشه ی معمولی و بی ارزش است!» زن که از این خبر بسیار شوکه شده بود، خندید و گریه کرد. دوباره کمی دیگر هم خندید.

در حالی که اشک‌هایش را پاک می‌کرد پاسخ داد: “نه، آقای مهربان، این ارزشمندترین الماس دنیاست!”

پدرش به او گوهری با ارزش هدیه کرده بود. هدیه‌ی امید و باور اینکه او همیشه در صحت و سلامت خواهد بود، برای این او همیشه شکرگزار بود.

وقتی میان تجربیاتی که به خاطرشان از همه بیشتر شکرگزار هستم جستجو می‌کنم، ذهنم در یک مسیر مارپیچ حرکت می کند. هر قدر هم که آن تجربه منحصر به فرد باشد، همیشه مهربانی است که در مرکز آن قرار گرفته است.

وقتی کشف کردم که مفهوم شکرگزاری “قدرشناسی نسبت به مهربانی است”، بسیارخوشحال شدم.

تلاش می‌کنم که زندگی ام برمبنای شکرگزاری پیش برود. والدینم، برادرهایم و تمام جانوران کوچک باغچه ی حیاط خلوت کوچک مان، اولین معلم‌های من بودند. به خاطر دارم که حس شکرگزاری را زمانی می‌آموختم که یک پروانه با بال‌های زرد و شفاف روی دستم می‌نشست، یا وقتی یک پرنده ی غیر اهلی به من اجازه می‌داد که آن قدر به او نزدیک شوم که پرهایش را از نزدیک ببینم.

حس شکرگزاری همیشه فوری و لحظه ای نیست. بعضی چیزها نیاز به زمان دارند تا با شناخت بیش‌تر، آن چه از طریق آن‌ها به دست آمده شناخته شود.

بسیاری اوقات فقدان حس شکرگزاری می‌تواند نیروی قدرتمندی برای بازگشت باشد. خیلی وقت‌ها پیش آمده که از دلم خیلی دور شده و به مرور ناراضی شده ام؛ این‌ها نشانه‌های نیاز به وقوع یک تغییر بودند و آن رویداد ناخوشایند به نقطه ی عطفی مبدل می گشت. نقطه ای که دوباره در جهت عشق و شکرگزاری راه گشا بود.

به عنوان یک بزرگسال، برخوردهای متعددی که با دلفین‌های وحشی داشتم قلب و ذهنم را به گونه ای گشایش بخشید که بتوانم عشق بلاشرط و شناختن قدر لحظه ی حال را تجربه کنم، و همیشه به خاطر این تجربه حیرت زده و شکرگزار خواهم بود.

استاد بسیار خوب مراقبه ام، درس چگونه مصمم شدن را به من آموخت. این راهی برای خلق یک پیام واضح در مورد جهت شما در زندگی برای كائنات است. مسیر خود را مشخص کرده و سپس بادبان‌های کشتی تان را به سمت یک جزیره‌ی مقدس تنظیم می‌کنید. مد و امواج آن را گنگ و مبهم می‌کنند.ولی حس درونی تان می‌داند که آنجاست.

ممکن است گرد بادهای شدید منحرفتان کنند ولی با کمک نسیم های ملایم گرمسیری به مسیر اصلی برگردید. ممکن است بارها و بارها تاریکی شب همه جا را بپوشاند. ولی با این حال در درونتان نقشه ی راهنمای سفر سری تان وجود دارد. اگر همچنان مصمم بمانید، به تدریج به مقصد خواهید رسید.

معتقدم که از طریق حس شکرگزاری، به خود دست می‌یابیم. هر روز صبح و شب لحظه ای متمرکز می‌شوم و به خاطر هدیه زندگیم و حضور عشق و همه ی کسانی که در آن هستند شکرگزاری می‌کنم. به خاطر هرچه که به من داده شده و هرآنچه که در حال آموختنش هستم، شکرگزاری می‌کنم.

برای هر آنچه که آرزوی دست یابی به آن را دارم، به گونه ای که گویی همه ی آنها به دست آمده اند شکرگزارم.

از تمام فرشتگان نگاه دارنده به خاطر شفابخشی به عزیزانم و این سیاره تشکر می‌کنم. نیاز به راهنمایی دارم و رویاهایی را که حامل جواب هستند جست وجو می‌کنم. بِه خاطر سلامتی و قدرت حواس پنجگانه ام تشکر می‌کنم. به خاطر زیبایی ژرف و عظیم کره ی زمین تشکر می‌کنم. بِه خاطر نعمت خلاقیت و قدرت ابراز احساساتم از طریق رنگ، کلام، موسیقی و رقص سپاس گزاری می‌کنم. بْه خاطر فهم و خردی که از طریق داستان‌های کهن، تصاویر و طبیعت ارزانی می‌شوند، متشکرم. بهْ خاطر وجود دلفین‌های دوست داشتنی، پرندگان، درخت‌ها و هر آن چه که حیات دارد تشکر می‌کنم. به خاطر فراوانی و سعادتی که همیشه حضور دارد سپاس گزاری می‌کنم. و بیش از همه… به خاطر مهربانی تشکر می‌کنم.

بسیاری از اوقات که زندگی بسیار دردناک و مشکلی داشتم، به خاطر نشانه‌های فراوان مهربانی، بسیار شکرگزار بودن. سال ها خود را در مبارزه ام تنها احساس می‌کردم، در عین حال، قسمتی از اعماق وجودم می‌دانست که همیشه یک الماس داشتم. به خاطر هدایای بی نظیر عشق و زندگی عمیقاً شکرگزار بودم.

همیشه با خود به عنوان موجودی ارزشمند، ذی قیمت و شایسته‌ی عشق رفتار کنید.

شکرگزاری مأمنی است که عشق ورزی عمیق تر را برای ما ممکن می‌سازد.”

_____

منبع: کتاب شکرانه

نویسنده: لوئیز هی

____________

اگر به بخش داستانک علاقه مندید، از مقاله قبلی ما نیز دیدن کنید.

روی لینک‌زیر کلیک کنید:

همه اش را ستایش کن.

Maahkhatoon97

Recommended Posts
نظرات/پیشنهادات

نظرات و پیشنهادات

تماس با ما

برای تماس با ما لطفا از طریق فرم زیر ایمیل بزنید.

Not readable? Change text. captcha txt