بينش تصمیم گیری درست
«ما تنها مسئول کارهایی که انجام میدهیم نیستیم، بلکه مسئولیت کارهایی که انجام نمیدهیم نیز بر دوش ما است.»
“مولیر”
گروهی از بچهها در نزدیکی دو ریل راه آهن، مشغول با بازی کردن بودند. یکی از این دو ریل قابل استفاده بود ولی آن دیگری غیر قابل استفاده. تنها یکی از بچهها روی ریل خراب شروع به بازی کرد و پس از مدتی روی همان ريل غير قابل استفاده خوابش برد سه بچه دیگر هم پس از کمی بازی روی ریل سالم همان جا خوابشان برد. قطار در حال آمدن بود، و سوزن بان تنها میبایست تصميم صحيحى بگیرد. سوزن بان میتواند مسیر قطار را تغییر
داده و آن را به سمت ریل غير قابل استفاده هدایت کند و از این طریق جان سه قطار را تغییر نداده و اجازه دهد که قطار به راه خود ادامه دهد.
سوال: اگر شما به جای سوزن بان بودید در این زمان کوتاه و حساس چه نوع تصمیمی میگرفتید؟
بیشتر مردم ممکن است منحرف کردن مسیر قطار برای نجات سه کودک را انتخاب کنند و یک کودک را قربانی ماجرا بدانند که البته از نظر اخلاقی و عاطفی شاید تصمیم صحیح به نظر برسد اما از دیدگاه مدیریتی چطور…؟
در این تصمیم، آن یک کودک عاقل به خاطر دوستان نادان خود (سه کودک دیگر) که تصمیم گرفته بودند در آن مسیر اشتباه و خطرناک، بازی کنند، قربانی میشود.
این نوع معضل هر روز در اطراف ما، در اداره، جامعه در سیاست و به خصوص در یک جامعه دموکراتیک اتفاق میافتد، اقلیت قربانی اکثریت احمق و یا نادان میشوند.
کودکی که موافق با انتخاب بقیه افراد برای مسیر بازی نبود طرد شد و در آخر هم او قربانی این اتفاق شد و هیچ کس برای او اشک نریخت. کودکی که ریل از کار افتاده را برای بازی انتخاب کرده بود هرگز فکر نمیکرد که روزی مرگش اینگونه رقم بخورد.
اگرچه هر چهار کودک مکان نامناسبی را برای بازی انتخاب کرده بودند ولی آن کودک تنها قربانی تصمیم اشتباه آن سه کودک دیگر که آگاهانه تصمیم به آن کار اشتباه گرفته بودند شد. اما با این تصمیم عجولانه نه تنها آن کودک
بیگناه و عاقل جانش را از دست داد بلکه زندگی همه مسافران را نیز به خطر انداخت زیرا ریل از کار افتاده منجر به واژگون شدن قطار شد و همه مسافران نیز قربانی این تصمیم شدند و نتیجه این تصمیم چیزی جز زنده
ماندن سه کودک احمق نبود.
مسافران قطار را میتوان به عنوان تمامی کارمندان سازمان فرض کرد و گروه مدیران را همان کودکانی در نظر گرفت که میتوانند سرنوشت سازمان (قطار) را تعیین کنند.
گاهی در نظر گرفتن منافع چند تن از مدیران که به اشتباه تصمیمی گرفتهاند. منجر به از دست رفتن منافع كل سازمان خواهد شد و این همان قربانی کردن صدها نفر برای نجات این چند نفر است.
زندگی کاری همه مدیران پُر است از تصمیم گیری های دشوار. با عدم اتخاذ تصمیمات صحیح به سبک مدیریتی، به پایان زندگی مدیریتی خود خواهید رسید.
“به یاد داشته باشید آنچه که درست است همیشه محبوب نیست…
و آنچه که محبوب است همیشه درست نیست.”
کتاب: حالا که به لبخند رسیدیم
گردآوری و ترجمه: حسن آدینه زاده
اگر از خواندن این مقاله لذت بردید از مقاله قبلی ما نیز دیدن کنید.
روی لینک زیر کلیک کنید.