این ماجرا در سال ۱۷۲۵ در اروپا اتفاق افتاده است. واقعه ای حقیقی که خیالی مینماید. در آلمان شمالی افرادی که برای شکار به جنگل رفته بودند با موجودی عجیب مواجه میشوند. این موجود نیمه انسان و نیمه [...]
روزی روزگاری شاهی بود بی کار و مردم آزار. یک روز برای تفریح و خوش گذرانی اعلام کرد: هر کس بتواند دروغی بگوید که من باور نکنم دخترم را به عقد او در می آورم! این خبر دهان به دهان گشت و همهٔ دروغ [...]
قبل از آنکه تله موشی بسازیم، ببینیم اصلاً آیا موشی در کار است. مشکلِ مایکلِ راننده مایکل رانندهٔ اتوبوس شهری، مثل همیشه اوّل صبح با اتوبوسش در مسیر همیشگی شروع به کار کرد. در چند ایستگاه اول همه [...]
در روزگاران قدیم درب قصر یکی از پادشاهان لکه سیاهی افتاده بود خادمین و درباریان هر کاری می کردند و هر جا که ممکن بود رفتند ولی نتوانستد لکه را از بین ببرند. مرد فقیری از این موضوع مطلع شد گفت: من [...]
پادشاه و وزیر در کشوری پادشاهی زندگی میکرد که خیلی مغرور، ولی عاقل بود. روزی برای پادشاه یک انگشتر به عنوان هدیه آوردند، ولی روی نگین انگشتر چیزی ننوشته بود و خیلی ساده بود. شاه پرسید:« این چرا [...]
روزی پادشاه ایالتی دور دست در سرزمین هند، از اسب به زیر افتاد و پایش شکست. هرچه پزشک های مختلف را فرا خواندند تا او را علاج کنند، بی فایده بود، هیچ یک نتوانستند کاری کنند و شاه مجبور شد با چوب [...]