تکنیک شفای کودک درون
یکی از موضوعات بسیار مهمی که سالهاست توجه جامعه روانشناسی را به خود جلب کرده است، موضوع کشف و شفای کودک درون میباشد. جالب است که با وجود این همه تاکید، باز هم ما انسانها در جستجوی راهحل بسیاری از مشکلات خود، در جایی بیرون از خود میگردیم.
در حیطه روانکاوی متوجه شدهاند که پرداختن به موضوع کودک درون بسیار ضروری میباشد. ریشه بسیاری از انواع خشونتها، اعتیادها، نگرانیها، دلشورهها، ترسها و استرسها و حتی تعداد زیادی از بیماریهای جسمی، به خاطر بی توجهی به کودک پر احساس درون است که در مراجعین مختلف، به وضوح این موضوع مشاهده شده.
سوال اصلی این است که چگونه میتوانیم جهان خود را بر پایه و اساس متزلزل کودکی وحشتزده و منزوی بنا کنیم که نیازهای اساسیاش هیچگاه برآورده نشده است؟ برای دریافتن پاسخ با ماه خاتون همراه باشید.
می خواهیم متوجه شویم که به راستی این کودک که در درون ما زندگی میکند، کیست؟ چرا در درون ما به دام افتاده است و چه چیزی را میتواند به ما هدیه دهد؟ و چگونه میتوان این کودک را آزاد و رها کرد؟
کودک درون کیست؟
از دهه ۱۹۶۰، کودک درون موضوع مورد علاقه روانشناسی شده است. کودک درون آن بخش از وجود ماست که مانند یک کودک احساس میکند و شاید سبب شود به شیوهای کودکانه رفتار کنیم.
هاف میسیل داین در کتاب تکان دهندهاش «کودک درون گذشتهتان»، به تفصیل درباره این موضوع نوشته است. همچنین «کودک» بخش حائز اهمیتی از تحلیل رفتار متقابل است که در دهه ۱۹۶۰ توسط اریک برن عرضه شد و در دهه ۱۹۷۰ به اوج محبوبیت خود رسید.
اریک برن تصویری از جهانی درونی، متشکل از سه بخش کودک و والد و بالغ را پیش روی ما مینهد.
والد، آن بخش از وجود ماست که احکام و قواعد (امر و نهیها) را وضع می کند. کودک درون یکی از بخشهای نفی شده وجودمان است که وقتی به دوران پختگی و بلوغ گام مینهادیم، آن را پشت سر گذاشتیم و رها کردیم. از این رو، اکنون مسوولیم که او را بازیابیم و مورد مراقبت و حمایت قرار دهیم.
در دهه ۱۹۸۰، کشف و شفای کودک درون به عنوان بخشی از جنبش «شفا» که به سرعت در حال رشد و پیشرفت بود، مورد توجه قرار گرفت. درمان هرگونه اعتیاد در بیمارستانها و مراکز توانبخشی، موضوع مهم روز بود و بخش قابل توجهی از این درمان به ریشههای اعتیاد در دوران کودکی معطوف بود.
آموزشهای دانش برنامه ریزی عصبی زبانی یا nlp نیز نشان میدهد که برای هر گونه تغییر در افکار، رفتار، باورها، عادت ها و احساسات خود، توجه به این کودک درون یا همان ضمیر ناخودآگاه، از اهمیت ویژهای برخوردار است. ان ال پی با مجموعه تمرینها و تکنیکهای قدرتمند خود، روش های برقراری ارتباط با ضمیر ناخودآگاه و برنامه ریزی آن را به ما آموزش می دهد.
کودک درون کیست؟
کودک پر احساس درون، کودکی نوپا، سالم و شاد را مجسم کنید. وقتی این کودک را در چشم دلتان تصور میکنید، سر زندگی او را احساس خواهید کرد. با شور و اشتیاقی دائمی محیطش را کشف میکند، از احساساتش باخبر است و آشکارا آنها را نشان میدهد. وقتی آزار میبیند، گریه میکند. وقتی خشمگین است، فریاد میزند. وقتی خوشحال است، لبخند میزند یا از ته دل میخندد. این کودک، بسیار حساس است و میداند که به چه کسی اعتماد کند و به چه کسی اعتماد نکند. دوست دارد بازی و کشف کند. هر لحظهاش تازه و سرشار از شگفتی است. چشمه بی انتهای خلاقیت و سرزندگی. وجودش از این بازیگوشی شادمانه می جوشد.
کودک درون چگونه رنجیده میشود و آسیب میبیند؟
به مرور زمان این کودک به سوی توقعات و جهان افراد بالغ کشیده میشود. صدای بزرگترها با نیازها و خواستههایشان، به تدریج ندای درونی احساسات این کودک را خاموش میکند. بسیاری از والدین و آموزگاران به صورت غیر مستقیم میگویند: “به خودت اعتماد نکن. احساساتت را احساس نکن. این را نگو. آن را بیان نکن. همان را بگو که ما میگوییم. ما بهتر میدانیم”
به مرور زمان ویژگیهایی که به کودک سرزندگی میبخشید، به ناچار پنهان میشوند. اغلب اوقات .افراد بزرگسال در فرایند آموزش و پرورش و ایجاد انضباط، کودک را به بالغی قابل پیشبینی تبدیل میکنند و به «خود» راستین کودک لطمه میزنند. کودک احساس برهنگی و سرما میکند. جهان افراد بزرگسال برای کودکان جای امنی نیست. طفل در حال رشد به منظور بقا، روح شاد و کودکانهاش را مخفی و محبوس میکند.
کودک درون همواره میکوشد تا توجه ما را به خود جلب کند. اما بسیاری از ما فراموش کردهایم چگونه گوش بسپاریم. وقتی احساسات راستین و گواهی دلمان را نادیده میگیریم، کودک درونمان را نادیده میانگاریم.
گردآورنده: فاطمه اکبرزاده
اگر از خواندن این مقاله لذت بردید از مقاله قبلی ما نیز دیدن کنید.
روی لینک زیر کلیک کنید.