رنج از زبان بودا

 در از هر دری سخنی, فرهنگ و هنر

دانه و میوه

علت هر‌چه باشد، معلولش نیز همان‌گونه خواهد شد. دانه هرچه باشد میوه‌اش همان خواهد شد و عمل هرچه باشد، نتیجه‌ای مشابه خواهد داشت.

کشاورزی در یک زمین واحد دو دانه کاشت: یکی دانه نیشکر، دیگری دانه درخت نیم که درختی گرمسیری و بسیار تلخ است. دو دانه در یک زمین واحد، آبی یکسان، نوری یکسان، و هوایی یکسان دریافت داشتند؛ طبیعت هر دو را یکسان پرورش می‌داد. دو نهال سربرآوردند و شروع به رشد کردند. برای درخت نیم چه اتفاقی افتاد؟

این درخت تمامی الیافش را از تلخی انباشت، در حالی که نیشکر همه رشته‌های الیافش را با شیرینی انباشت. چرا طبیعت و یا اگر ترجیح می‌دهی چرا خدا، نسبت به یکی چنین مهربان است و نسبت به دیگری چنین ستمکار؟

نه نه. طبیعت نه مهربان است نه ستمکار. طبیعت براساس قوانینی ثابت کار می‌کند‌. طبیعت فقط کمک می‌کند که خصوصیت دانه آشکار شود. تمامی این پروردن، صرفاً دانه را یاری می‌کند تا خصوصیت نهفته در خود را آشکار کند. دانه نیشکر خصوصیت را داراست. پس گیاه آن، چیزی ندارد بجز شیرینی. دانه درخت نیم خصوصیت تلخی را داراست: پس درخت آن چیزی جز تلخی ندارد. دانه هرچه باشد، میوه‌هاش آن‌گونه است.

آن کشاورز به کنار درخت نیم رفت، سه بار تعظیم کرد، ۱۰۸ بار طواف کرد و بعد گل، عود، شمع، میوه و شیرینی به آن تقدیم کرد و سپس شروع به دعا کرد: “ای خدای درخت نیم خواهش می‌کنم به من انبه شیرین عطا کن، من انبۀ شیرین می‌خواهم”! بیچاره خدای درخت نیم، او نمی‌تواند انبه بدهد ،قدرت چنین کاری را ندارد. اگر انبه شیرین می‌خواهد، مجبور است دانه درخت انبه بکارد. آن‌گاه لازم نیست گریه کند و از هرکس کمک بخواهد. میوه‌ای که به دست می‌آورد چیزی جز انبۀ شیرین نیست. دانه هرچه باشد، میوه خود را خواهد داشت.

مشکل و جهل ما آن است که زمان کاشت دانه، به نوع آن بی‌توجهیم. دایماً دانه‌های درخت نیم می‌کاریم، اما وقتی زمان برداشت میوه می‌رسد یک‌باره آگاه می‌شویم و انبه شیرین می‌خواهیم. پس مشغول گریه و دعا و امید داشتن برای انبه می‌شویم، اما این کارها
ثمری ندارد.

 

ریشه مسأله

بودا گفت “حقیقت رنج را باید تا آخر مورد کاوش قرار داد.”

شبی که بودا به روشن‌بینی دست یافت، با این تصمیم نشست که تا پی نبرد که رنج چگونه ایجاد می‌شود و چگونه می‌توان آن را از بین برد، از جایش برنخیزد.

تعریف رنج

بودا به وضوح فهمید که رنج وجود دارد. این واقعیتی ناگزیر است، صرف‌نظر از این که تا چه حد ممکن است ناخوشایند باشد. رنج با شروع زندگی، شروع می‌شود. ما از حیات داخل رحم خاطره هوشیارانه‌ای نداریم، اما تجربۀ معمول آن است که با گریه از آنجا بیرون می‌آییم. تولد ضربه سختی است.

با شروع زندگی همۀ ما مجبوریم با رنج بیماری و پیری روبه رو شویم. صرف نظر از این که تا چه اندازه بیمار و یا دچار زوال و پیری باشیم، هیچ کدام نمی‌خواهیم بمیریم، چون مرگ بدبختی بزرگی است.

هر موجود زنده‌ای باید با تمامی این رنج‌ها مواجه شود. و ما همچنان که عمر خود را سپری می‌کنيم، مجبوریم با رنج‌های گوناگون و انواع دردهای جسمی و روحی، مواجه شویم. با جنبه‌های ناخوشایند درگیر می‌شويم و از جنبه‌های خوشایند جدا می‌مانیم. به آن چه می‌خواهیم نمی‌رسیم، و به چیزی که نمی‌خواهیم دست می‌یابیم. تمامی این وضعیت‌ها یعنی رنج.

این رنج‌ها بر کسی که در مورد آن تعمق کند به سادگی آشکار می‌شوند، اما “بودا – آینده” به توضیحات محدود عقل قانع نبود. او به بررسی درون خود ادامه داد تا ماهیت واقعی رنج را تجربه کند و دریافت که “رنج یعنی دلبستگی به پنج بخش”‌.

در سطحی بسیار عمیق، رنج، دلبستگی بی‌حدی است که هر یک از ما نسبت به این جسم و این ذهن، با شناخت‌ها، ادراکات، احساسات و واکنش‌هایش بروز می‌دهيم. مردم به شدت به هویت خود، یعنی موجودیت جسمی و ذهنی‌شان می‌چسبند، در حالی که در واقع چیزی که موجود است، فقط فرایندهای تکاملی است. چسبیدن به یک تصور غیر واقعی از خود – چیزی که در حقیقت پیوسته در حال تغییر است – عبارت است از رنج بردن.

 

کتاب: هنر زندگی (مراقبه ویپاسانا)
نویسنده: ویلیام هارت

جدیدترین ها

نظرات و پیشنهادات

تماس با ما

برای تماس با ما لطفا از طریق فرم زیر ایمیل بزنید.

Not readable? Change text. captcha txt