چرا ابرها را به شکلهای مختلف میبینی؟
توهم دسته بندی
سال ۱۹۵۷، فریدریش یورگنسن، خواننده ی سوندی اپرا، ضبط صوتی خرید تا صدای خود را ضبط کند. وقتی به صداهای ضبط شده گوش میکرد، چیزهای عجیب و غریبی میشنید، نجواهایی که مثل یک پیغام ماوراء الطبیعی بودند. چند سال بعد، او صدای پرنده ها را ضبط کرد این بار صدای مادر مرحومش را در پس زمینه میشنید که به او می گفت «فرید فریدکوچولوی من، صدای مرا میشنوی؟ من مادرتم.» این صدا کار خودش را کرد. یورگنسن زندگی خود را تغییر داد و زمانش را صرف ارتباط با مردگان با کمک ضبط صوت کرد.
سال ۱۹۹۴، دایان دایسر از فلوریدا نیز یک تجربه ی ماوراء الطبیعی دیگر داشت. وقتی یک ورق نان تست را گاز زد و آن را در بشقاب گذاشت، چهره ی مریم مقدس را در آن دید. فوراً دست از خوردن کشید و این پیام مقدس را در یک ظرف پلاستیکی (منهای یک گاز) گذاشت. نوامبر ۲۰۰۴، این اسنک حفاظت شده را در eBay به حراج گذاشت. نان ساده ی او برایش ۲۸ هزار دلار درآمد داشت.
سال ۱۹۷۸، زنی از نیومکزیکو تجربه ی مشابهی داشت.
نقطه های سیاه روی نان ذرت مکزیکی اش شبیه چهره ی مسیح بودند. روزنامه ها سراغ این داستان رفتند و هزاران نفر به نیومکزیکو ریختند تا نمونه ی خوراکی منجی شان را ملاقات کنند. دو سال قبل از آن، یعنی در ۱۹۷۶، مدارپیمای سفینهی فضایی وایکینگ از یک مجموعه سنگ عکس گرفته بود که از بالا شبیه صورت انسان بودند. «صورت در مریخ» تیترهای زیادی را در سرتاسر جهان به خود اختصاص داد.
و تو؟ آیا تا به حال یک صورت را در بین ابرها دیده ای یا شکل کلی حیوانات را در یک سنگ مشاهده کرده ای؟
البته کاملاً هم طبیعی است. مغز انسان به دنبال الگوها و قوانین است. در واقع آن را یک قدم به جلو می برد؛ اگر هیچ الگوی خاصی پیدا نکند، از خودش یکی ابداع میکند. هر چه علامت دریافتی غیر متمرکزتر باشد (مثل صدای پس زمینه ی یک ضبط صوت)، راحت تر میشود «پیامهای نهفته» را در آن پیدا کرد. بیست و پنج سال پس از کشف «صورت در مریخ» کاوشگر جهانی مریخ تصاویر شفاف و واضحی از آن مجموعه سنگ ارسال کرد: انگار آن توهم شباهت به صورت انسان به کلی نابود شده بود.
این مثالهای جالب باعث میشوند فکر کنیم خطای دسته بندی بی خطر است، اما این چنین نیست.
بازارهای اقتصادی را در نظر بگیرید که در آن سیل اطلاعات هر لحظه جابه جا می شود. یکی از دوستان من در حالی که تا بناگوش داشت می خندید، به من گفت الگویی در این دریای اطلاعات پیدا کرده: «اگر درصد تغییر داو جونز را در درصد تغییرات قیمت نفت ضرب کنی، میزان تغییر قیمت طلا را در دو روز آینده به دست می آوری.» به بیان دیگر، اگر قیمت سهام و نفت با همدیگر افت یا صعود کنند، قیمت طلا نیز پس فردای آن روز افزایش خواهد یافت .نظریه ی او تا چندین هفته خوب کار میکرد، تا این که شروع کرد به سرمایه گذاری کلان روی این حدس خودش و دست آخر تمام سرمایه اش را به باد داد. او یک الگو پیدا کرده بود، اما در حقیقت، هیچ الگویی وجود نداشت.
آیا این دنباله تصادفی است یا یک الگو پشت آن است؟
توماس گیلوویچ، استاد روان شناسی، از صدها نفر این سؤال را کرد. بیشتر افراد نمی خواستند باور کنند این دنباله کاملاً تصادفی است. آنها فکر میکردند باید قاعده ای پشت این حروف باشد.
گیلوویچ توضیح داد این طور نیست و به یک تاس اشاره کرد: ممکن است تو چهار بار متوالی یک عدد را بیاوری و این خیلی از افراد را فریب میدهد. ظاهراً ما نمی توانیم بپذیریم شانس میتواند پشت چنین وقایعی باشد.
در طول جنگ جهانی دوم، آلمانیها لندن را بمباران کردند. در کنار دیگر مهمات، آنها از موشکهای وی ۱ نیز استفاده میکردند که یک جور پهپاد خود هدایت شونده بود. لندنی ها، بعد از هر حمله با دقت روی نقشه نقاط هر حمله را بررسی میکردند و وحشت زده می شدند؛ آنها فکر میکردند یک الگو پیدا کرده اند و نظریه های خود را درباره ی این که کدام نقطه ی شهر از همه امن تر است ارائه می دادند. اما پس از جنگ بررسیهای آماری نشان داد توزیع آنها کاملاً تصادفی بوده. امروزه مشخص است که چرا: سیستم هدایت وی ۱ بسیار بی دقت بود.
در نتیجه، وقتی میخواهیم یک الگو را کشف کنیم، بیش از حد حساس ایم. کمی بدبینی به کار اضافه کن. اگر فکر میکنی الگویی را کشف کرده ای، اول فرض کن کاملاً اتفاقی بوده. اَگر فکر میکنی الگوی خیلی خوبی داری، یک ریاضیدان پیدا کن و بگو از نظر آماری تحلیلش کند. اگر قسمتهای برشته ی نانت شبیه چهره ی مسیح شده، از خودت بپرس اگر او واقعاً میخواهد خودش را نمایان کند، چرا در میدان تایمز یا دفتر سی ان ان این کار را نمیکند؟
_______
کتاب: هنر شفاف اندیشیدن
نویسنده: رولف دوبلی
ترجمه: عادل فردوسیپور، بهزاد توکلی، علی شهروز
اگر از خواندن این مقاله لذت بردید از مقاله قبلی ما نیز دیدن کنید.
روی لینک زیر کلیک کنید.