از “رنج” بودا تا “اضطراب درونیِ” هایدگر

 در از هر دری سخنی, فرهنگ و هنر

 

اگر بخواهم با شما رو راست باشم باید بگویم که زندگی به شکل گُریز ناپذیری سخت است و این ربطی به جایی که هستید و جوری که زندگی می کنید ندارد.

من به آن میگویم: “اصل بقای سختی”

یعنی سختی از شکلی به شکل دیگر تبدیل می شود ولی نابود نمی شود…
برای همین هم در يک زندگیِ خیلی خوب و عادی، جایی که هیچ کسی به هیچ کسی به خاطر عقایدش شلیک نمی کند و همه چیز آرام است؛ آدمهای زیادی مشت مشت قرص ضد افسردگی می‌خورند که بتوانند خودشان را هر روز صبح از داخل رختخواب بکشند بیرون.
آدم های پُف کرده، آدم های بد حال، آدم های روی لبه…
خیلی ‌ها معتقدند که پیشرفت تکنولوژی، اینترنت، نخودفرنگیِ غیر ارگانیک و گِلوتِن، ما‌ها را اینجوری کرده و قدیم‌ها مردم خوشبخت‌تر بودند.شما بشنوید و باور نکنید

حتی هزار‌ها سال پیش شاهزاده‌ای هندی به نام سیزارتا یا همان بودا گفت که “زندگی رنج است”.

رنج، یا به زبان بودا «دوکا».

بودا کیست؟

بودا لقبی است که در آیین بودایی به هر کسی که به «روشنی» رسیده باشد اطلاق می‌شود گرچه از آن بیشتر برای اشاره به سیذارتا گوتاما بودا، بنیانگذار آیین بودا استفاده می‌شود. واژه بودا یعنی بیدار شده یا به عبارت دیگر، کسی که به #روشنی رسیده‌ است. در بسیاری از منابع وقتی صحبت از «بودا» می‌شود منظور همان «گوتاما بودا»، بنیانگذار مذهب بودایی است.

زندگی بودا

بودا در ناز و نعمت بزرگ شد و چيزي از جهان پيرامون خود نمي‌دانست تا آن كه پا به سنين جواني گذاشت؛ در آن زمان با سه واقعه مواجه شد كه اين سه واقعه تمام زندگي وي را متحول كردند. مردي بسيار پير و ناتوان به واسطه كهولت سن و مردي پير كه دچار بيماري بسيار سختي بود. وي با ديدن اين مناظر تصميم گرفت تا راهي براي كمك به مردمانش بيابد و معناي واقعي زندگي را پيدا كند. بدين ترتيب علي‌رغم آن كه ازدواج كرده و يك پسر نيز داشت، خانواده را ترك گفت و زندگي خود را وقف يافتن راهي براي فائق آمدن بر #مشكلات مردمانش كرد. در ابتدا او به نزد دو روحاني هندو رفت، اما آن‌ها نتوانستند به سؤالاتش در مورد رياضت پاسخ دهند.

سپس بودا سعي كرد تا مانند يك راهب هندو زندگي كند و ۶ سال اين كار را ادامه داد و بدترين رياضت‌ها و شكنجه‌ها را تحمل نمود تا در برابر دردها و مصائب روزگار مقاوم شود، اما در نهايت آن را بي‌فايده يافت. بالاخره آن قدر زير درخت سايه گسترش نشست تا به نور معرفت رسيد و جواب سؤالش را يافت.

بودا مي‌گفت كه علت رنج كشيدن، هوس است؛ هوس و تمايل به زندگي و به‌دست آوردن چيزهاي بسيار. احساسات قدرتمندي چون عشق دنيوي نيز باعث رنج كشيدن مي‌شود.

به دنبال اين طرز تفكر، بودا چهار اصل را بنيان گذارد.

اول آن كه رنج جزء جدايي‌ناپذير تمامي مراحل طبيعي زندگي است كه شامل؛تولد، بيماري، پيري و مرگ.

دوم؛ هوس باعث رنج است.

سوم؛ براي غلبه بر درد و رنج بايد از تمامي هوس‌ها و خودخواهي‌ها دور شد.

چهارمين اصل به بيان چگونگي دست يافتن به سه اصل قبلي پرداخته است.

روشي كه بودا به تعليم عقايد خود مي‌پرداخت به «راه هشتگانه» شهرت دارد كه طبق آن مي‌بايست هشت عمل صحيح را پيش گرفت:

پندار نيك، هدف درست، گفتار نيك، رفتار نيك، شغل درست، تلاش صحيح، تفكر صحيح و مراقبه (Meditaion)

بودا بقيه عمر را به مسافرت و نشر افكار خود پرداخت و مردم هند را تعليم داد.

بودا معتقد بود که نباید هیچ موجودی را از بین برد و هر نوع حيات مقدس است.

بودا هرگز ادعاي پيامبري نكرد و تنها خود را يك معلم مي‌دانست که راه صحیح زندگی را به مردم می آموزد.

🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀

 سخنانی از هایدگر فیلسوف آلمانی

مارتین هایدگر فیلسوف آلمانی ۱۸۸۹-۱۹۷۶

 

هایدگر به این می‌گوید:
«اضطراب وجودی»

این ها را نگفتم که نا امیدتان کنم. چیزهای خوب و دلنشین هم در دنیا کم نیست.
می توانید از آنها در راه کمک بگیرید و هر وقت داشتید در چاه غم فرو می رفتید مثل “رَسَن” به آن چنگ بیندازید و بیایید بیرون.
یکی از این طناب ها؛ موسیقی است
اگر توانستید سازی بزنید؛ اگر نتوانستید به آن گوش کنید.
وقتهایی که شاد هستید، موسیقی گوش کنید و وقتهایی که غمگین بودید بیشتر موسیقی گوش کنید.
آنجا که از هر حرکتی عاجز ماندید؛ برقصید.
رقصیدن بهترین و مفید‌ترین کاری است که می‌توانید برای روحتان بکنید.
هرجا ریتمی شنیدید که می‌شد با آن رقصید، خودتان را تکان بدهید، حتی اگر ریتم چکیدن قطره‌های آب از شیروانی باشد.
(رقص از نظر علمی، هم ارتعاش شدن با جریان هستی است، بی‌مهار و بدون ترس از دیده شدن برقصید.)
راستی اگر صدای خوبی داشتید موقع رقصیدن یک کم هم آواز بخوانید، اما اگر نداشتید هم مهم نیست.

 

 

چیز دیگری که می‌توانید بخوانید کتاب است.

خواندن کتاب به شما کمک می‌کند زندگی‌های دیگری را که هیچ وقت نمی‌توانستید تجربه کنید را تجربه کنید.
فیلم هم همین کار را در یک ابعاد دیگری می‌کند اما کتاب همیشه یک سر و گردن بالا‌تر از فیلم است، چون قوهٔ تخیلتان رو به کار می‌گیرد؛ و روند ذهنی‌تر و عمیق تری است. تا می‌تونید کتاب بخوانید. وسط کتابها حتما چند صفحه هم برای مطالعه در مورد ستاره‌ها و کهکشان‌ها وقت بگذارید، چون کمکتان می‌کند که ابعاد چیز‌ها را بهتر درک کنید و یادتان نرود که در کل هستی کجا ایستاده اید.
برای همین، قدیم‌ها بیشتر فیلسوف‌ها ستاره‌شناس هم بودند. شاید نخواهید یا نتوانید منجم بشوید، ولی همیشه می‌توانید وقتهایی که غمگین هستید به آسمان نگاه کنید و ببینید که

غم‌هایتان در برابر عظمت کهکشان چقدر کوچک است…

طناب‌های دیگری هم هست؛ چیزهایی مثل نقاشی کردن، عکاسی، کاشتن یک درخت؛ آشپزی با ادویه‌های جدید، سفر کردن، حرکت…
ما برای نشستن خلق نشده ایم. صندلی یکی از خطرناک‌ترین اختراعات بشریست.
به جای نشستن قدم بزنید؛ بدوید، شنا کنید،اگر مجبور شدید بنشینید؛ برای خودتان، همنشین‌هایی پیدا کنید و از مصاحبتشان لذت ببرید.

پیدا کردن دوست خوب خیلی هم آسان نیست.

اما اگر دوست خوبی باشید؛ دیر یا زود چند تا آدم خوب دورتان جمع خواهند شد.

در ضمن، دایرهٔ دوستهایتان را به آدم‌ها محدود نکنید. شما می‌توانید تقریباً با همهٔ موجودات زندهٔ دنیا دوست باشید؛
گل‌ها، علف‌ها، ماهی‌ها، پرنده‌ها، و بله حتی گربه‌ها.
حیوان‌ها گاهی حتی از آدم‌ها هم دوستهای بهتری هستند.

در زندگی چاه غم زیاد است ولی طناب هم هست؛ سَرِ رَسَن را ول نکنید.

اما مراقب باشید که به طناب های پوسیده مثل الکل، دود، پول و حتی غرور و موفقیت آویزان نشوید، چون از داخل چاه بیرونتان نمی آورد و بدتر ولتان می کند ته چاه…
بگردید و طنابهای خودتان را پیدا کنید و اگر نتوانستید پیدایش کنید؛ «ببافیدش».

آدمهای انگشت شماری طناب بافی بلدند.
دانشمند ها، کاشفها، مربی های فوتبال، کمدین ها، و هنرمندها همه طناب باف هستند و طنابهایی را بافتند که آدمهای دیگر هم می توانند سرش را بگیرند و با آن از داخل چاه بیرون بیایند.اگر ما امروز از سیاه سرفه نمی میریم برای این است که طنابی را گرفتیم که لویی پاستور سالها پیش بافته است.

“سمفونی شماره پنج” طنابیست که بتهوون با نُت ها به هم پیوند زده است.
“صد سال تنهایی” طنابیست که مارکز با کلمه و خیال به هم بافته است.

بیشتر طناب ها را یک روزی کسی که شاید ته چاه زندانی بوده بافته است…
حتما طناب کرونا هم روزی توسط کسی بافته میشود.
مقاوم باشید و صبور

آه کردم؛ چون رَسَن شد آهِ من؛
گشت آویزان رَسَن در چاهِ من؛
آن رَسَن بگرفتم و بیرون شدم؛
چاق و زَفت و فَربِه و گُلگون شدم.
“مولانا”

هایدگر

 


اگر به بخش از هر دری سخنی علاقمند هستید از مقاله قبلی ما نیز دیدن کنید.

روی لینک زير کلیک کنید.

 

Maahkhatoon97

Recommended Posts

نظرات و پیشنهادات

تماس با ما

برای تماس با ما لطفا از طریق فرم زیر ایمیل بزنید.

Not readable? Change text. captcha txt