به خانه برمیگردیم؟!
هر کدام از ما در طول شبانه روز نقشهای مختلفی را ایفا میکنیم نظیر کارگر، معلم، کارمند، مادر، پزشک، پدر، دانشجو، و … .
جامعه از هر نقش اجتماعی «انتظاراتی دارد» که برآورده نکردنشان برای فرد پیامدهایی خواهد داشت. از جمله این نقشها نقش زن و مرد در خانواده است.
در جوامع قدیم، نقش هر فرد مشخص بود. معمولاً مردان امور بیرون از خانه (کار) و زنان امور مربوط به خانه را پیش میبردند و جنسیت فرد در تعریف نقش او در خانواده بسیار تعیین کننده بود.با تغییرات اجتماعی و گسترش شهرنشینی، زنان بخشی از وظایف مردان و مردان هم بخشی از وظایف زنان را بر عهده گرفتند.
در واقع به تدریج زنان به خارج از خانه و مردان به داخل خانه آمدند! زنان مانند مردان توانستند شاغل شوند و در جامعه بیشتر حضور یابند و بدین طریق به دنیای بیرون از خانه متصل شوند.
در نتیجه، آن تقسیم بندی کلیشهای معروف «خانه» و «کار» که به ترتیب تداعی کننده «زن» و «مرد» بود کمرنگ شد.
البته تصور نشود که این امر به آسانی رخ داد، یعنی اینطور نبود که مثلاً زنان بگویند از این به بعد میخواهیم به دانشگاه برویم، می خواهیم بازیگر، ورزشکار، معلم، کارمند، فروشنده یا راننده آژانس شویم و به دنبال طرح این درخواست انتظارات اجتماعی از نقش زنان نیز به آسانی تغییر یافت.
قطعاً اولین زنان هزینههای فراوانی دادند تا جوامع به تدریج با چنین نقشهایی کنار بیایند. باید توجه داشت که هم جامعه و هم فرد از نقشهای اجتماعی انتظاراتی دارند.
ولی گاهی اوقات ممکن است انتظار آدمها از نقش خودشان با انتظارات جامعه از آنها نخواند. لذا در این وضعیت «همرنگ جماعت نشدن» تبعاتی دارد.
نقش زن و مرد در خانه و خانواده در طول زمان تغییر میکند و امری مسلم و ثابت نیست. به عبارت دیگر، نمیتوان با اطمینان گفت نقش زنان این و نقش مردان آن است، همانطور که امروزه، در کنار خروج زنان از خانه و گسترش فعالیتهای آنان در جامعه، شاهد ورود مردان به خانه مشارکت بیشتر آنان در امور خانه هستیم.
در جوامع امروزی، نقشها عمدتاً بر اساس «توافق» و «خوشحال بودن دو طرف از چنین توافقی» تعریف میشود و نه لزوماً بر حسب جنسیت.
برای مثال پیگیری امور درسی فرزندان، مراجعه به اداره برق یا شهرداری، بردن ماشین به کارواش، بردن فرزندان به مهد کودک یا مدرسه، بردن پدر یا مادر سالمند نزد پزشک و دهها فعالیت دیگر به توافق دو طرف بستگی دارد.
مطالبی که گفتیم نیمه پر لیوان و جنبه امیدوارکننده داستان بود.
بیایید کمی هم نیمه خالی لیوان را ببینیم. با وجود تغییرات اجتماعی مثبتی که رخ داده است، هنوز مشارکت مردان در امور خانه «اقدامی یدکی» یا «کمک» به همسر تلقی میشود.
در واقع با شاغل شدن زنان و مشارکت آنان در دخل و خرج خانواده، انتظارات اجتماعی همچنان امور خانه و خانواده را بر دوش زنان مینهد.
طبق این انتظارات، زنان پس از رتقوفتق امور خانه و خانهداری، میتوانند کار هم بکنند!
مثلاً وقتی مردی که همسرش شاغل است مرخصی میگیرد و در خانه میماند به دلیل همین انتظارات اجتماعی که در او نهادینه شده است میتواند به امور شخصی خود بپردازد و کمتر به ایم امور فکر کند که خانه را تروتمیز کند و برای خانواده شامی بپزد.
معمولاً اگر این کارها را هم انجام دهد آن را لطفی در حق همسرش میداند.
به همین دلیل، در مقهایس با مردان، معمولاً زنان «تضاد نقش» بیشتری احساس میکنند و بین نقش خانهداری و الزامات شغلیشان دچار تنشهای جدی میشوند.
فشار همین انتظارات اجتماعی باعث میشود که، در صورت بروز اختلال در امور جاری خانواده، این زنان باشند که خودشان را سرزنش میکنند نه مردان!
به همین دلیل در جامعه ما معمولاً «ترک تحصیل» دانشآموزان – که واقعاً هم مسئلهای مهم است – تبدیل به خبر میشود ولی «ترک شغل» زنان، به دلیل احساس عمیق تضاد نقش، کمتر موضوع بحث رسانهها میشود. در نهایت آنکه در اجتماعات قدیم روستایی، علیرغم آنکه مردان فقط مسئول امور کشاورزی بودند، بسیاری از زنان هم در کشاورزی نقش داشتند و هم امور خانه را پیش میبردند. در دنیای جدید هم، با وجود پیشرفت جوامع و رشد آگاهیهای اجتماعی، زنان باید هم مسئول امور خانه و هم پاسخگوی الزامات شغلیشان باشند.
کتاب: تا طلاق نگرفتند کتاب ننوشتند.
نویسنده: فرذین علیخواه (جامعه شناس)
Recommended Posts