معرفی کتاب “مادر و خاطرات پنجاه سال زندگی در ایران”
معرفی کتاب_الهام زنجانیان_دی ماه ۱۴۰۱
_________________________
معرفی کتاب “مادر وخاطرات پنجاه سال زندگی در ایران”، نوشتۀ توران میرهادی (مادر آموزش و پرورش نوین ایران) _به مناسبت ۲۳دی، روز مادر_
کتاب “مادر وخاطرات پنجاه سال زندگی در ایران”، نوشتۀ توران میرهادی با همکاری سیمین ضرابی، نخستین بار تا چاپ پانزدهم توسط نشر قطره و پس از واگذاری این اثر به خانوادۀ توران میرهادی در سال ۱۳۹۶ از سوی شرکت تهیه و نشر فرهنگنامه کودکان و نوجوانان منتشر شدهاست.
_________________________
از خرید کردن لذت میبرم. هدیه دادن اما لذتبخشتر است. قند مکرر است؛ خرید هدیه برای مادر!
از شال و روسری تا سینی آشپزخانه و گردن آویز و گوشواره و… همه را به بهانههای مختلف برای مادر هدیه خریدهام. تا چه افتد و چه در نظر آید. البته مادر سخت گیر است و دیر پسند. دیدن برق نگاه رضایتمندی هر سال و با هر هدیهای نصیب ما بچهها نمیشود.
روز تولدش یا روز مادر با مراسم و آداب و رسوم خاص، ما بچهها هر یک تک تک یا بعضی سالها با هم هدایایی میخریم وبا گل و شیرینی دور مادر جمع میشویم و بعد از این که هدیهها را پیشکش کردیم؛ با دستبوسی مراسم پایان مییابد.
بعد از سکوتی ممتد، مادر میگوید: « دستتون درد نکنه! توقع نداشتم. زحمت کشیدید!» ما هم به خیال خام که امسال گل کاشتهایم و هدیهها مقبول افتادهاست؛ شروع به خوردن چای و شیرینی میکنیم و از هر دری سخنی… .
یکی از به یاد ماندنیترین روز مادرها و هدیههای شاهکاری که به مادر دادم؛ کتاب بود!
قدیمتر که هوای تهران این قدر آلوده نبود و میشد در خیابان ولیعصر قدم زد؛ برای خرید از سر چهار راه تخت طاووس(مطهری فعلی)، خیابان ولیعصر را پیاده میآمدم و از فروشگاه دنیس شروع می کردم و مغازهها رامیدیدم تا شاید چیزی به چشمم آید و مناسب با بودجهام هدیهای بخرم. هم فال بود هم تماشا.
دریغ که این لذتهای ساده تمام شد و این روزها کل مغازههای تهران رفته است داخل پاساژها و مالها و راه رفتن در زیر سقف آبی آسمان برایمان آرزو شده است.
آن سال جلو کتابفروشی بَهجَت، نرسیده به خیابان فاطمی، کتابی با عنوان “مادر وخاطرات پنجاه سال زندگی در ایران“، به چشمم خورد. داخل رفتم و کتاب را خریدم و در برگۀ سفید اول کتاب یادداشتی نوشتم که:
« مادرعزیزتر از جانم روزت مبارک!»
و قلب و امضا و تاریخ زدم و با اعتماد به نفس شاخه گلی خریدم و راهی خانه شدم. خواهر و برادرم هم با هدایای خود آمدند. و مراسم طبق معمول انجام شد. ما بچهها دل در دلمان نبود که آیا هدایا مقبول افتاده یا نه؟! بعد از سکوت ممتدی مادر به سخن آمد که:
« هی مادر، چقدر همه چیز گران شده، راضی به زحمتتان نبودم.
بچههای من به سختی پول درمیآورند و نباید برای من این همه خرج کنید و…»
ما نفسی راحت کشیدیم و دستمان را بردیم سمت استکان چای که با صدای آه مادر دوباره سکوت شد و مادر زیر لب گفت:
« هِیی، حیف بچههای من هم که هیچ کدومشون پولدار نشدند!»
و یعنی که هدیههای امسال هم رفت کنار هدیههای سال پیش!
بعدتر کتاب را روی گرامافون قدیمی منزل مادر پیدا کردم و برداشتم به خواندن. با کارها و کتابهای توران میرهادی پیش از این آشنا بودم ولی خواندن زندگینامۀ او در قالب خاطرات مادر آلمانیاش حلاوتی دیگر داشت. البته من هنوز پول دار نشدهام. ولی همچنان خرید کردن را دوست دارم. و هدیه دادن را دوستتر دارم. بهویژه که هدیههایی بخرم که خودم بخوانم. مادرم را هم بیش از همه دوست دارم که دلش بلور است و زبان و دلش یکی است.
جملاتی از کتاب
_ مادر به تجربه به اين نتيجه رسيد كه ارزشها را نمىشود با گفتن منتقل كرد . ارزشها را بچهها وقتى باور مىكنند كه در عملكرد بزرگترهايشان ببينند.
_ زندگی بی تلاطم نیست. زندگی تلاطمهای خودش را دارد.
اگر كسي مدعی شود که زوجی تا آخر عمر به خوبی و خوشی و بدون هیچ گونه اختلافی زندگی کردند، افسانهای گفته است زیبا! اما افسانه است.
_ عشق انسان را به سمت تعالی میکشاند. دوست داشتن، فقط دوست داشتن است! اما عشق خیلی فراتر حرکت می کند.
_ تعلیم و تربیت سراسر ظرایف است. همه اش لحظههای ظریف است. کسی که کار تربیتی می کند، نمی تواند نقش بازی کند. آدم باید با صداقت برخورد کند، تا بتواند اثر گذار باشد.
_توانایی پیدا کردن احساس عشق بزرگ را میشود به وجود آورد. تجربهای که با خواندن رمانهای بزرگ و اصیل ادبیات به دست میآید یک راه است. تجربه داشتن یک آرمان بزرگ اجتماعی نیز راهی دیگر است. اما پیدا شدن احساس عشق، شاید در زندگی هر کس یک ضریب احتمال باشد. یک اتفاق، و زمانی این اتفاق میافتد که انسان با خود صادق است.
_ اگر شرايطى به وجود بيايد كه عملاً حكومت استبدادى وارد خانه شود، زن بايد در مقابل اين حكومت استبدادى بايستد. و زندگى را نجات دهد. مقابله رودررو در اينجا به نتيجه نمىرسد. مادر بزرگهاى ما چنين شرايطى را تجربه كردهاند. آنها سياست تضعيف زورگويي را اعمال ميكردند!…. با ظلم به شكل غير مستقيم برخورد ميكردند و آن را فرو ميريختند. من اين شيوه برخورد را براى حفظ خانواده خيلى بهتر از يك برخورد مستقيم مىبينم كه در آن هم زن فدا ميشود وهم مرد فدا ميشود. و بدترين صدمه از آن بچههاست .
_ يك هنرمند مشاهده گر بسيار خوبيست. مشاهده ميكند، قدرت تعقلش را به كار مى گيرد و راهكار را پيدا مى كند. ما پنج خواهر و برادر طبيعتهاى متفاوت داشتيم . مادر ما را قالب نزد. شبيه هم نشديم و پنج آدم متفاوت شديم. اين يك اصل تربيتى است. معلم بايد بتواند استعدادها وتواناييهاى شاگردانش را كشف كند وپرورش دهد، تا هر كس آنچه مى تواند بشود، به بهترين شكلش شود
خواندن این کتاب به همه مادران و فرزندان این سرزمین و ساکنان روی زمین توصیه میشود؛
چراکه این کتاب به معنای درست واژه سرشار از مادرانگی است.
آنچه امروز بیش از هر چیز بدان نیاز داریم تا جهان مملو از صلح و آشتی شود.
___________________________________________________
اگر به بخش معرفی کتاب علاقمند هستید از مقاله قبلی ما نیز دیدن کنید.
روی لینک زیر کلیک کنید.
واژههای کلیدی
توران میرهادی، مادر، مادر و خاطرات پنجاه سال زندگی در ایران، مادر آلمانی، خمارلو، مدرسه فرهاد، کتابهای توران میرهادی، توران خانم، فرهنگنامه کودک و نوجوان، ادبیات کودک، شورای کتاب کودک