سریال Ripley مجموعه تلویزیونی ساخت کشور آمریکا است. ریپلی بر اساس رمانی پر فروش ساخته شده است. رمانی جنایی با نام “آقای ریپلی با استعداد” که توسط پاتریشیا هایاسمیت در سال ۱۹۵۵ نوشته شد. این مینیسریال ۸ قسمتی با بازی اندرو اسکات در نقش تام ریپلی، جانی فلین در نقش دیکی گرین لیف و داکوتا فانینگ در نفش مارج به نویسندگی و کارگردانی استیون زیلیان ساخته شده است. سریال Ripley در ابتدا قرار بود در شوتایم پخش شود اما در فوریه ۲۰۲۳ این سریال به نتفلیکس منتقل شد و در ۱۶ فروردین ۱۴۰۳ برای اولین بار پخش گردید.
مشخصات فیلم:
ژانر | دلهرهآور داستانی معمایی |
سازنده | استیون زایلیان |
نویسنده | استیون زایلیان |
کارگردان | استیون زایلیان |
بازیگران | اندرو اسکات، داکوتا فانینگ، جانی فلین، الیوت سامنر، مارگریتا بوی، مائوریتزیو لومباردی |
موسیقی | جف روسو |
کشور سازنده | ایالات متحده |
زبانهای اصلی | انگلیسی، ایتالیایی |
شمار قسمتها | ۸ |
خلاصه داستان سریال ریپلی:
داستان سریال ریپلی Ripley از این قرار است؛ تام ریپلی در نیویورک دهه ۱۹۶۰ کلاهبرداری زهواردررفتهای است که توسط مرد ثروتمندی به نام هربرت گرینلیف استخدام میشود که او را با دوستِ پسر لوسِ خود اشتباه میگیرد. تام مامور میشود تا پسر ولخرج هربرت را متقاعد به بازگشت به خانه کند؛ اما زمانی که با زندگی مرفه و راحتِ دیکی گرینلیف در کشور ایتالیا روبهرو میشود انگار اولین گام را به سوی یک زندگی پیچیده از فریبکاری، شیادی و قتل برمیدارد. دیکی که سالهاست در ایتالیا مشغول نویسندگی و نقاشی است، پارتنری به نام مارج دارد که او هم در حال نگارش کتاب راهنمای سفری درباره شهر آترانی است. تام خیلی زود به دیکی اعتراف میکند که به چه دلیل به ایتالیا آمده و پدرش برای او چه نقشهای کشیده است؛ و میگوید او را درک میکند که چرا میخواهد در ایتالیا بماند. دیکی از این بهاصطلاح صداقت تام خوشش میآید و از او میخواهد که در ویلایش مستقر شود و جای دیگری نرود. دیکی با تام رفاقت میکند در حالی که مارج، برخورد سردی دارد و میبیند که او آداب اجتماعی سرش نمیشود. دیکی و تام در شهر ناپل با فرِدی مایلز دیدار میکنند، نمایشنامهنویس ثروتمندی که او هم به تام شک میکند.
خوب است بدانید:
سریال Ripley در میان بقیهی ویژگیهایش، سریالی است که به شدت روی روایت بصری تکیه دارد. این سریال فقط تماشاچیان را تشویق به درگیر شدن با اتمسفر و روایت خود نمیکند، بلکه میخواهد شخص تمام و کمال حواس و تمرکز خود را صرف آن کند. اثر مورد بحث این کار را فقط با تصاویر زیبا و خیرهکنندهاش انجام نمیدهد (که هر قسمت آن به اندازهی کل فصلهای سریالهای دیگر شامل تصاویر زیبا میشود)، بلکه تمام هشت ساعت خود را مملو از صحنهها و سکانسهای بدون دیالوگ کرده است. قطعاً از تمام فوت و فنهایی که Ripley در آستین خود دارد، هیچکدامشان به اندازهی باور و تأکید سریال روی «سکوت»، تاثیرگذار و دلچسب نیستند.
سریال ریپلی صحنههای احساسی یا هیجانانگیز خود را از طریق دیالوگ به مخاطب القا نمیکند، بلکه این کار را از طریق تصاویر و تدوین انجام میدهد. این بدین معناست که شما در طول آن به راحتی سریالهای دیگر نمیتوانید لحظاتی به صفحه نمایش نگاه نکنید بدون اینکه چیزی را از دست بدهید، چون این سریال روایتی تصویر محور دارد و قطعاً روایت و لحظات کلیدی سریال را از دست خواهید داد.
ورای اینکه چطور سریال ریپلی از چهرهی اندرو اسکات و فیلمبرداری رابرت السویت برای پیشبردن روایت خود استفاده میکند، بسیاری از بهترین جوکهای سریال هم کاملاً بصری هستند؛ برای مثال، میتوان به صحنهای اشاره کرد که تلاشهای نافرجام و تکراری تام در طول یک شب به نمایش گذاشته میشود و میبینم چطور میخواهد مرگ فِرِدی را صرفاً نتیجهی یک دزدی بد نشان دهد. سریال که توسط خالقش یعنی Steven Zaillian نوشته و کارگردانی شده، از الگوهایی مشابه برای نشان دادن سفرهای تام در شهر رم استفاده میکند و نمایشی که از ابتدا برای به تصویر کشیدن وسواس هدفمند او کلید میخورد، در نهایت به جلوهای از طنز تاریک و پارانویای همیشگی این شخصیت تبدیل میشود.
در پایان
سریالهای کمی میتوانند به این حد از تأثیر گذاری تنها از خلال نمایش تصاویر بدون دیالوگ دست یابند، اما ریپلی موفق به این کار شده است. به خاطر قدرت سریال در به نمایش کشیدن روایتی تصویری، لایق توجه تمام و کمال شما به سکانسها و تصاویرش میباشد. خیلی وقت بود سریالی همچون ریپلی در دنیای تلویزیون نداشتیم و قطعاً پس از این هم به این زودیها شاهد همچین چیزی نخواهیم بود.
اگر از خواندن این مقاله لذت بردید از مقاله قبلی ما نیز دیدن کنید.
روی لینک زیر کلیک کنید.