دقیقاً دلیل شهرت این افراد چیست؟
علیرضا بیرانوند با مهار کردن ضربهٔ پنالتی رونالدو در مسابقهٔ ایران و پرتغال شهرت فزاینده ای یافت. درخشش توانایی این بازیکن تیم ملی ایران موجب شد افکار عمومی نسبت به او کنجکاوتر شوند.
بیرانوند به تدریج بخشهایی از زندگی خود را با طرفدارانش در میان گذاشت و توضیح داد که درخشش او نه حاصل تلاش ماههای منتهی به مسابقات جام جهانی، بلکه حاصل چندین سال تلاش بی وقفه بوده، دوربینهای رسانه های جمعی صرفاً محصول نهایی (بیرانوند) را به نمایش گذاشتند.
ولی این محصول حاصل رنج ها، صبوری ها و تلاش هایی است که بیرانوند در زندگی خود پشت سر گذاشته تا در نهایت تبدیل به آن دروازه بانی بشود که در آن مسابقه دیدیم.
شادروان مریم میرزاخانی، استاد دانشگاه استنفورد، هم همین ویژگی را داشت.
او با تلاشها و خلاقیتهایش در ریاضی، اولین زنی بود که جایزه جهانی جان چارلز فیلدز را در سال ۲۰۱۴ دریافت کرد.
البته او در دورهٔ دبیرستان نیز مدال طلای المپیاد ریاضی را برده بود. این موفقیتها باعث شد مریم میرزاخانی در بین ایرانیان به شهرت سرشاری دست یابد.
در این دو مثال، افکار عمومی نخست با «مهارت و توانایی» یا آنچه «دستاورد» نامیده میشود آشنا شدند و سپس کنجکاو شدند تا دربارهٔ زندگی این دو بیشتر بدانند. این نوع شهرت قابل سرزنش، یکشنبه و بادآورده نیست. این شهرت نتیجه طی کردن یک مسیر طولانی است و در نقطه ای از زمان به بار نشسته است.
این شهرت احترام هم به دنبال دارد و شهرتی تحسین برانگیز است.
جامعه به نشانهٔ احترام از جایش بلند میشود، می ایستد و ساعت ها برای بیرانوند یا میرزاخانی کف میزند. در شبکه های اجتماعی ندیده ام که کسی جز ستایش چیزی دربارهٔ این دو بنویسد.
در مقابل، در یکی دو سال گذشته در شبکه های اجتماعی با افزایش ظهور زنان و مردانی مواجهیم که دلیل شهرت شان را دقیقاً نمی دانیم.
برای مثال، زنانی که کاربران شبکه های اجتماعی آنان را «پلنگ» مینامند در اینستاگرام روز به روز بیشتر میشوند. آرایش بسیار اگزجره(مبالغه آمیز)، اعضای تماماً جراحی شده صورت، تبدیل بدن به ویترینی از اندامهای جنسی، لب خوانی با یک آهنگ پاپ به همراه تکان دادن آرام دستها (معمولاً انگشت اشاره رو به دوربین)، انتشار یک پست روزانه که زندگی بسیار عادی و روزمرهٔ آنان را به نمایش میگذارد، حرف زدن با فالوئرها و دیگر هیچ!
همچنین تصاویر مردانی را می بینیم که عموماً رکابی بدن سازی پوشیدهاند، بدن خود را تاتو یا خال کوبی کرده اند و رفتارهایی دارند که شاید خارج از فضای مجازی آنها را به سختی مرتکب شوند!
هر چند انواع مختلفی از «شاخ های اینستاگرامی» وجود دارد، با گشت و گذار در صفحات آنان و مشاهده تعداد فالوئرهای شان یک سؤال بیش از پیش به ذهن هر ناظری خطور میکند:
دقیقاً دلیل شهرت این افراد چیست؟ گاهی حتی ممکن است با دیدن این شاخ ها عصبانی شویم، چراکه نمی توانیم ذائقه فرهنگی حاکم بر جامعه را تشخیص دهیم. از خودمان می پرسیم که آیا شاهد انحطاط و زوال فرهنگی هستیم. چه شده که بعضی از مردم هر روز به صفحه این افراد که فاقد هر نوع مهارت و هنری (اعم از طراحی، آواز، رقص، آشپزی و…) هستند، سر میزنند؟
پرسش مذکور یک دلیل بیشتر ندارد.
معمولاً فرد باید استحقاق یا شایستگی شهرت را داشته باشد. شهرت باید توجیه پذیر باشد. منظور آن است که باید پاسخ قانع کننده و موجهی برای این پرسش یافت که این فرد دقیقاً چرا صاحب شهرت شده.
- آیا مانند بیرانوند و میرزاخانی دستاورد اکتسابی مشخصی دارد؟
- فالوئرها دقیقاً در او چه یافته اند؟
- آیا برای مثال بزرگی اندام موجود بین شکم و گردن یک شاخ اینستاگرامی را میتوان دستاورد تلقی کرد؟
بیرانوند و میرزاخانی نمونۀ مطلوبی از یک شهرت توجیه پذیر و مثبت اند. درخشش (در ابتدا) توانایی و دستاورد بیرانوند و میرزاخانی باعث شد عموم مردم دربارهٔ زندگی خصوصی آنان کنجکاو شوند. در مقابل، شاخ های اینستاگرام، دقیقاً برعکس این دو، مدام وجهی از زندگی خصوصی خود را فاش میکنند تا شاید از این طریق دستاوردی کسب کنند! دوربین موبایل مدام در گوشه های زندگی خصوصی و البته اندام خصوصی شان می گردد تا شاید چیز دندان گیری برای نمایش بیابد.
احترام مهمترین تفاوت شاخ های اینستاگرام با نمونه هایی مانند بیرانوند و میرزاخانی است. کامنتهای صفحات شاخ های اینستاگرام مملو از فحش و بدوبیراه به آن هاست. آنان مدام «نشان میدهند» و فحش می خورند! بیرانوند و میرزاخانی نمونه ای از آدمهای مشهور محترم و در مقابل، شاخ های اینستاگرامی نمونهٔ آشکار افراد مشهورِ (صرفاً) موجودند.
از کتاب: لذت آنی تا ملال فوری
نویسنده: فردین علیخواه
اگر به این بخش علاقمند هستید از مقاله قبلی ما نیز دیدن کنید.
روی لینک زیر کلیک کنید.