سبک زندگی تحمیل نمی شود، تبلیغ می شود!

 در از هر دری سخنی, فرهنگ و هنر

آقای مجیدی چهار فرزند دارد. پسر ۳۹ سالهٔ او فرزند اول است و ۱۱ سال قبل ازدواج کرده و کودکی هفت ساله دارد.

با وجود آن که چهار سال پس از ازدواج پدر شده، می گوید بچه دار شدنش کمی زود بوده. باید با همسرش بیشتر جوانی می‌کردند.

فرزند دوم خانواده، که دختری ۳۲ ساله است، به دلیل ادامه تحصیل هنوز فرزندی ندارد. او در ۲۸ سالگی ازدواج کرده.

می گوید باید تحصیلاتش تمام شود و از نظر مالی به ثبات برسند و بعد تصمیم بگیرند که آیا می‌خواهند والد بودن را تجربه کنند یا نه. فرزند سوم دختری ۲۸ ساله است.

در شرکتی کار می‌کند. تاکنون با دوستانش به چند کشور همسایه سفر کرده است. می‌گوید تا اتومبیل نخرد و از نظر مالی خودش را جمع وجور نکند، ازدواج نخواهد کرد. دوست دارد از نظر مالی وابسته به شوهر نباشد و علاقهٔ بسیاری به حیوانات دارد. فرزند آخر هم پسری ۲۴ ساله است. تازگی از سربازی برگشته به موسیقی علاقه دارد و می‌خواهد برای ادامه تحصیل به استرالیا برود. در دورۀ دانشجویی، با این که در شهر خودش قبول شد، با دوستانش خانه ای مجردی اجاره کرد تا استقلال را تجربه کند.

این خانواده در تعطیلات نوروز کنار هم جمع شدند و در عالم خواهر/برادری شروع کردند به نقد روش زندگی یکدیگر. ولی هر یک از آنان همان قدر که نقد کرد، همان قدر هم نقد شد.

دلیل ساده ای وجود داشت:

روش زندگی هیچ کدام از آنها با تعریف یک خانوادهٔ معمول و مرسوم جامعه تطابق نداشت. هر کس معیارهای فردی خودش را برای زندگی داشت و از زاویهٔ دید خودش به جهان نگاه می‌کرد.

سبک زندگی یکی از مفاهیم جامعه شناختی است که در قرن بیست و یکم اهمیت یافت. این واژه بیانگر نگاه فرد به زندگی و همچنین بیانگر رفتار اوست.

من به زندگی چه نگاهی دارم و این نگاه چگونه در رفتارهای من نمود پیدا می کند؟

جامعه شناسان عموماً قبل از این تعبیر از اصطلاح «طبقهٔ اجتماعی» استفاده می کردند. یکی از دلایل آن بود که قبل ترها شکل زندگی اعضای یک طبقهٔ اجتماعی عمدتاً شبیه هم بود.

برای مثال، پوشاک، خوراک و خانهٔ اشراف اروپایی عمدتاً همانند یکدیگر بود، اما در قرن جدید مشاهده شد که برای مثال فرد عضو طبقهٔ اعیان جامعه است، ولی به موسیقی ای بسیار معمولی گوش می‌دهد. در مقابل، فرد دیگری عضو طبقهٔ کارگر است، ولی به موسیقی‌ای گوش می‌دهد که درک آن نیازمند سواد هنری است. به همین سبب، برخی از جامعه شناسان مفهوم سبک زندگی را به کار بردند.

سبک زندگی با مفاهیمی مانند مصرف، متفاوت بودن، سلیقه، هویت فردی، منحصر به فرد بودن، و ترجیحات فردی رابطهٔ تنگاتنگ دارد.

برای مثال، ما چه نوع غذاهایی را و چگونه مصرف می‌کنیم؟

هر یک از ما سلیقهٔ خاص خودمان را در غذا داریم. هر یک از ما سعی می‌کنیم با نوع غذایی که می خوریم، با رستورانی که انتخاب می‌کنیم و با شیوۀ غذا خوردن مان هویت منحصربه‌فردمان را داشته باشیم. ما دربارهٔ غذا ترجیحات فردی خود را داریم و با آن برای خودمان هویت می‌سازیم. لباس، سفر، چیدمان خانه و حتی عکس های مان در اینستاگرام هم همین طور است.

شبکه های اجتماعی همهٔ افراد جامعه را در معرض آشنایی با سبک‌های متفاوت زندگی قرار داده اند. دیگر با اطمینان نمی توان گفت که، برای مثال، افکار و رفتار شهری‌ها، تحصیل کرده ها، روستایی ها، زنان، کارگران، متخصصان و عشایر این گونه یا آن گونه است. تلویزیون چنین اثری نداشت، چون یا در دست حکومت‌ها بود یا در دست سرمایه داران، و آنان در نهایت یا به دلایل اقتصادی یا سیاسی تلاش می‌کردند سبک زندگی یک شکلی بسازند.

تلویزیون‌ها به مردم مدام توصیه می‌کنند چه بپوشند و چگونه بپوشند، چه بخورند و چگونه بخورند، برای خانه چه وسایلی بخرند و چگونه آن‌ها را بچینند. در نتیجه، در یک طرف شاهد توصیه های یک عقل کل هستیم و در طرف دیگر مخاطب منفعلی هستیم که روی مبل راحتی در انتظار توصیه ها نشسته است.

سبک زندگی انتخابی فردی است،

چون در دنیای امروز دغدغهٔ آدم‌ها رهایی از معمولی بودن

و خلق هویتی خاص است. سبک زندگی تبلیغ می شود، نه تحمیل.

طی سال‌های گذشته نهادهای رسمی کشور اشتباه فاحشی کرده اند. آنان تحت عناوین و القاب مختلف یک سبک زندگی خاص را تعریف و تلاش کردند دیگران را به اجبار به سوی آن سوق دهند. از نظر آنان، مردم مانند موم اند و به هر شکلی در می آیند! این سیاست به دنبال تولید یک آدم استاندارد طبق امیال سیستم است.

با توجه به تنوع رسانه های جمعی، گسترش شبکه های اجتماعی، انتقال آسان تجارب بشر و آشنایی بیشتر با افکار و رفتار افراد متفاوت، ایجاد «یک سبکِ زندگی واحد» و ممانعت از شکل گیری سبک‌های مختلف زندگی تلاشی به کل بیهوده است.

جامعهٔ ایرانی به ویژه تصمیم گیران آن، باید خودشان را برای کنار آمدن با تفاوت‌های اجتماعی آماده کنند. تجربهٔ بشر نشان داده نتیجهٔ ممانعت مقاومت است.بخش قابل توجهی از مسائل فعلی جامعهٔ ایرانی ناشی از کنار نیامدن نهادهای رسمی کشور با سبک‌های متنوع زندگی است. «یک سبک زندگی استاندارد برای همه» سرابی است که ارزش پیگیری ندارد.

 

کتاب: از لذت آنی تا ملال فوری
نویسنده: فردین علیخواه

 


اگر از خواندن این مقاله لذت بردید از مقاله قبلی ما نیز دیدن کنید.

روی لینک زیر کلیک کنید.

 

Maahkhatoon97

Recommended Posts

نظرات و پیشنهادات

تماس با ما

برای تماس با ما لطفا از طریق فرم زیر ایمیل بزنید.

Not readable? Change text. captcha txt