انسانهای گرگنمای اطرافمان
این ماجرا در سال ۱۷۲۵ در اروپا اتفاق افتاده است.
واقعه ای حقیقی که خیالی مینماید. در آلمان شمالی افرادی که برای شکار به جنگل رفته بودند با موجودی عجیب مواجه میشوند.
این موجود نیمه انسان و نیمه حیوان بود. وقتی با دقت به او نگاه میکنند، پسر بچه ی ده دوازده ساله ای را می بینند که بیشتر از انسان شبیه گرگ است.
او پسر بچهای، کثیف و پرمو بود که حالت تهاجمی داشت. او به محض به دنیا آمدن در جنگل رها شده و در میان گرگ ها بزرگ شده بود. آن بچه را به وسیله ی تله و اسلحه شکار کردند و به او لباس پوشاندند و به ملاقات یکی از اصیل زادگان آن دوره ـ دوک پانوور – بردند. دوک او را سر میز نشاند و مقابلش غذا گذاشت.
بقیه ی مهمانان با تعجب او را نگاه میکردند و برایشان جالب بود که او مانند انسان ها غذا خواهد خورد یا مثل حیوانات. پسر بچه به نان و غذاهای خمیری دست نزد و شروع به خوردن گوشتهای خام و سبزیجات کرد و سپس با دستش دور دهانش را پاک کرد. در آن هنگام روی او اسمی گذاشته شد: پسر وحشی، پیتر.
در طول یک سال به تعلیم و تربیت پیتر پرداختند و سعی کردند او را تبدیل به فردی اجتماعی کنند، ولی با وجود تمام تلاشها پیتر رام نشد.
او شبها روی زمین میخوابید و از لحاف استفاده نمیکرد. هرگز قادر به صحبت نشد تا چه رسد به خواندن و نوشتن. او به کتاب و حرف ها با ترس نگاه میکرد و قادر به ادراکشان نبود. او فقط توانست نام خود را تلفظ کند. خیلی تلاش کردند تا این جمله را به او یاد دهند: «درود بر پادشاه» ولی او همچنان با کلمات بیگانه ماند و چیزی یاد نگرفت.
کودک گرگنما اساتید زیادی را ملاقات کرد، ولی کسی نتوانست آموزشی به او بدهد. پیتر از آنها تنفر داشت. او در اولین فرصت به جنگل فرار کرد، جایی که به آن متعلق بود. ولی دوباره او را یافتند و وارد جهنمی به نام مدنیت کردند. این بار او را به لندن بردند. پیتر مورد توجه ملکه و مردم قرار گرفت… پیتر را در قفس نگهداری کردند و انسانها از هر طرف برای دیدن او می آمدند.
افراد ثروتمند و جاهل شروع به آزار و اذیت پیتر کردند.
پیتر در صحنهی تئاتر قرار گرفته بود. او پادشاه و خدمه را به یک چشم می دید. او در واقع تبعیضی برای انسانها قائل نبود و تنها چیز واقعی در این دنیای مصنوعی پسر گرگ نما بود. به همین دلیل اصیل زادگان هم از او متنفر بودند و هم قادر به ترکش نبودند.
یکی از شاهزاده خانمهای آن دوره او را مانند یک شیء تزیینی نزد خود نگه میداشت. در این میان ادیبان آن دوره نیز برای آشنایی با پیتر صف میکشیدند. نویسنده جاناتان استیو تحت تأثیر پیتر قرار گرفت و تمام حرکاتش را زیر نظر گرفت و پس از آن پیتر منبع الهام شخصیت یکی از داستانهای این نویسنده شد.
یکی از معروف ترین نویسندگان جهان ادبیات به نام دانيل دفو شروع به نوشتن درباره ی پیتر کرد.
این نویسنده بذر سؤالات متعددی را در ذهن خوانندگانش میکاشت. از جمله: مدنیت چیست؟ مرز بین انسان و حیوان کجاست؟ فرهنگ و قومیتی که به آن تعلق داریم خوب است یا بد؟ این سؤالات در نوشتههای رابینسون کروزونه تأثیر بسزایی داشت.
رابینسون کروزونه کسانی را که خودشان را انسان به شمار می آوردند بازخواست میکرد: سرشار از عقلانیت و تهی از وجدان، با این خصوصیات چگونه میتوانید خودتان را انسان بدانید؟ در قیاس با چنین افرادی آیا پیتر میدهد و تظاهر کردن را بلد نیست برتر نیست؟ آیا انسان واقعی او نیست؟ پیتر همان گونه است که نشان میدهد و تظاهر کردن را بلد نیست.
در عصر علم اروپا این پیتر بود که انقلابی در قالب های شخصیتی و فرهنگی ایجاد کرد.
علم گرایان شبانه روز در مورد پیتر بحث میکردند. متأسفانه پیتر سریعاً به فراموشی سپرده شد. ملت به دنبال سوژه های دیگر بودند، ذهنیت مردم اغلب از درک چنین وقایع انگیزشی عاجز است. پیتر از سوی همه ترک شد. راه بازگشت او به جنگل مسدود شده بود و از طرفی دیگر نمیتوانست به زندگی در شهر ادامه دهد. از اینجا مانده و از آنجا رانده شد و در این برزخ معلق ماند.
پسر گرگنمای وحشی بزرگ شد و به باده گساری روی آورد و گرفتار اعتیاد به الکل شد. هر جا که میرفت مشکل می آفرید و باعث ایجاد دردسر میشد. تصمیم گرفتند پیتر را دستگیر و محاکمه اش کنند. او را تبعید کردند و مدام از کشوری به کشور دیگر فرستادند. پیتر تا سن هفتاد و دو سالگی که نفسهای آخرش را میکشید هرگز نیاموخت کلمه ای به زبان آورد و هرگز به جایی احساس تعلق نداشت.
روی سنگ قبرش نوشتند: ۱۷۸۵، پسر وحشی، پیتر.
مجله ای در یکی از شماره های خود در مورد این واقعه چیزی نوشت. نظر شخصی نویسنده ی این مقاله برای من بسیار جالب توجه بود. او به دلیل هم ذات پنداری با سرگذشت غم انگیز پیتر به زندگی این پسر وحشی علاقهمند شده بود و نوشت: «آیا در پس پرده ی تمام حکایاتی که میبینیم و میخوانیم و میشنویم بارقه ای از خودمان نمی درخشد؟»
اگر از خواندن این مقاله لذت بردید از مقاله قبلی ما نیز دیدن کنید.
روی لینک زیر کلیک کنید.