برخورد با سایکوپاتها يا افراد سمی
نخست توجه کنید که سایکوپاتی با سایکوز تفاوت دارد.
در سایکوز یا روانگسیختگی ارتباط شخص با واقعیت قطع میشود و شخص دچار توهماتی میشود، در صورتی که سایکوپاتها تصور شفافی از دنیای پیرامون خود دارند.
رونالد شوتن، استاد روانپزشکی دانشگاه هاروارد- میگوید که سایکوپاتها اجازه ورود وجدان یا یکدلی را در زندگیشان نمیدهند. چون اصولا آنها این ویژگیها را نمیتوانند در مغزشان پردازش کنند!
اینها برای کسب پاداشهای کوتاهمدت رفتارهای غیراخلاقی یا ضداجتماعی انجام میدهند و خودپسندی شدید دارند. نه! آنها نگاه سرد یا خیره ندارند و ماسک بر چهره نمیگذارند!
ولی خودشیفته و تکانهای هستند و چون هیچ یکدلی با دیگران ندارند، از افراد به مانند ابزار استفاده میکنند.
البته توجه کنید که درک نشدن احساسات یکدلانه توسط سایکوپاتها به معنی نداشتن شناخت یکدلی توسط آنها نیست. به این معنی که آنها میتوانند به صورت کاذب داشتن یکدلی را تقلید کنند و با این کار از شما به نفع اهداف خود سود ببرند. پژوهشهای روانپزشکی هم نشان دادهاند که مراکزی از مغز که مسئول احساسات هستند در این اشخاص به مانند دیگران، پاسخگو نیستند.
سایکوپاتها را که نمیتوان از جامعه زدود و ممکن است اینها رئیس یا همکار شما باشند.
پس چطور میتوان آنها را درمان کرد؟
حقیقت این است که هیچ راه سادهای برای درمان سایکوپاتها وجود ندارد. تصور میکنید که میتوان یکدلی را به سایکوپاتها القا کرد و نیکی کردن را به آنها آموخت؟ خیر، اینگونه آموزشها، فقط آنها را در تقلید کاذب رفتارهای یکدلانه، توانا میکند!
چطور میتوانیم سایکوپاتها را شناسایی کنیم؟
تا اینجای کار ممکن است یک سوال و نگرانی برای شما ایجاد شده باشد: نکند من بیجهت برچسب سایکوپات را به شخصی بزنم. باید بگوییم که به صورت شگفتانگیزی حوزه شناسایی سایکوپاتها جایی است که شما میتوانید به غریزه خود اعتماد کنید! روانشناسان درماندهاند که واقعا چرا این طور است.
پاسخ اصلی شاید این بوده است که این ویژگی و قدرت تشخیصی است که در سیر تکامل برای پرهیز، از شکارچیهای درونگونهای تکامل پیدا کرده است.
حتی در طی پژوهشی مشخص شده که همان حالات فیزیولویکی که یک طعمه در هنگام مواجهه با شکارچی پیدا میکند، یعنی حالات اتونومی مثل ضعف، افزایش ضربان قلب، تنگی نفس، احساس دلشوره، دل ضعفه کردن و تهوع و …. در هنگام مواجهه با یک سایکوپات مفروض هم ناخودآگاه در آدم ایجاد میشود! این نکتهای دور از انتظار است، اما در مقام عمل ما تجربهاش کردهایم.
هیچ شده که با همکاری دوست شده باشیم که نخست در جهت جلب اعتماد شما برآمده باشد و تظاهر کرده باشد که دیدگاهی همسو با شما دارد و بعد شما متوجه شده باشید که ملاقاتهای مجدد با او حس شرم یا حتی تنفر شما از جایگاهتان و خودتان را برانگیخته باشد؟
پس ضمن توجه به توصیفهایی که از سایکوپاتها در بخشهای قبلی این مقاله، برشمردیم، شناسایی آنها تا حدی وجه غریزی هم میتوند داشته باشد.شاید بسیاری تصور کنند که چون با سایکوپاتها برخورد عملی ندارند، پس نباید دغدغهای از نظر برخورد با آنها هم داشته باشند.
این دسته از افراد تصور میکنند که اصولا سایکوپاتها در بخشهای روانپزشکی قرنطینه هستند، یا افرادی هستند که به صورت نمادین و عیان، علایم روانپزشکی شدید از خود بروز میدهند.
در بیماریهای بدنی شاید تعریف کردن بیماری، آسانتر باشد، مثلا یک نفر یا بیماری سل دارد و یا سالم است. در صورتی که در مورد اختلالات روانپزشکی، بسیاری از مشکلات به صورت یک طیف هستند. بنابراین ما ممکن است سایکوپاتهای تحتبالینی داشته باشیم که گرچه آنقدر بد نیستند که جرایم بزرگ مرتکب شوند و به زندان بروند، اما میتوانند زندگی اطرافیان خود را به کابوس تبدیل کنند.
اینها ممکن است به صورت زیرپوستی و بدون اینکه از خود رد قابل پیگیری داشته باشند، آرامش شما را در محیط کاریتان به هم بریزند. متأسفانه همان طور که قبلا هم اشاره کرده بودم، بسیاری از رؤسا ویژگیهایی از سایکوپاتی را دارند! اما نخست برای اینکه بیجهت رئیس یا همکار بالادست خود را متهم نکنید و یک رئیس دقیق یا سختگیر را به خاطر تنبلی خودتان، برچسبگذاری نکنید، ابتدا باز هم باید به طور ساده باید توضیح بدهم که سایکوپاتی چیست.
سایکوپاتهای تحت بالینی
حالا تصور کنید که سایکوپاتی کسی مخفی و تحتبالینی باشد، یعنی رفتارهای تکانهای یا میزان تعامل او با دیگران آنقدر نباشد که مانع فارغالتحصیلی او از دانشگاه یا عهدهدار شدن سمتهای حساسی بشوند که هوش بالا، مهارتهای اجتماعی، زمینه خانوادگی یا دست حوادث ترتیبی میدهد که رشد کنند و به درجاتی از موفقیت برسند.
به صورت کلی یک درصد افراد جامعه سایکوپات هستند. یعنی در آمریکا، به تنهایی ۳ میلیون سایکوپات زندگی میکنند، اما میزان سایکوپاتهای تحتبالینی بسیار بیشتر است و به ۵ تا ۱۵ درصد کل افراد جامعه میرسد. این یعنی اینکه تقریبا به ازای هر ۱۲ شخص در جامعه، یکی سایکوپات تحت بالینی است.
سایکوپاتها چطور زندگی و کار اطرافیان خود را خراب میکنند؟
۱- آنها نخست سبک سنگین میکنند که یک شخص چقدر میتواند در راه رسیدن به نیازهایشان، سودمند باشد، آنها خود را به ابزارهایی برای تسلط بر دیگران مجهز میکنند و نقاط ضعف و مکانیسمهای دفاعی دیگران را شناسایی میکنند.
۲- آنها افکار دیگران را دستکاری میکنند یا نوعی پیوند با آنها برقرار کنند و بعد از آنها مانند یک ابزار استفاده کنند. آنها را با پیامها و سخنهایی که به دقت طراحی شدهاند، تغذیه میکنند و میفریبند و در این حین، مدام از آنها بازخورد میگیرند.
۳- بعد از سودجویی، آنها طعمههای خود را رها میکنند و به صعود خود در مراتب قدرت ادامه میدهند. آنها در هنگام ملاقات با شما، ادبى و شرم تصنعی خود را رو میکنند. به ندای قلب شما با دقت گوش میکنند و بعد آن را حساب شده بازتاب میدهند. پیامشان به صورت کلی این طور مینماید که آنها به هویت شما، علاقه دارند و درست مثل شما هستند. آنها سعی میکنند تا میتوانند افراد بیشتری را با خود همسو کنند. البته آنها را بر اساس سودی که میتوانند برای آنها داشته باشند، ارزشگذاری میکنند.
یکی ممکن است جایگاه مدیریت به دربخور برای سایکوپات داشته باشد، دیگری ممکن است اطلاعات یا مهارت فنی خاصی داشته باشد که سایکوپات را به او علاقهمند میسازد و شخص دیگر هم پول یا سختافزار مورد نیاز او را تأمین میکند. سایکوپاتهای باهوش و مخفیکار هستند. آنها بین همکاران اختلاف میاندازند، اطلاعات و شایعات کاذب میپراکنند تا تقلبها و اقدامات خود را به حاشیه ببرند یا از آشکار شدن آنها پیشگیری کنند.
آنها مردم را به دو دسته پیادهها و بالادستان تقسیم میکنند.
پیادهها را میفریبند و حس اعتماد بالادستیها را برمیانگیزند تا بعدا منجر به صعود آنها در مراتب قدرت شود.
چطور با سایکوپاتها برخورد کنیم؟
۱- مهمترین توصیه: از آنها تا جایی که میتوانید دوری گزینید! تقریبا همه کارشناسها بر این عقیده توافق دارند که باید از جامعهستیزها دوری کرد. شرکتها باید سعی کنند با مصاحبههای دقیق، افرادی را که احتمال سایکوپاتی تحت بالینی در آنها وجود دارد، استخدام نکنند. توجه کنید که سایکوپاتها خیلی راحت در روزومههای خود دروغگویی میکنند، پس باید ترتیب یک مصاحبه منعطف را بدهید، طوری که سایکوپاتها برخی از نشانههای رفتاری خود را بروز بدهند.
حالا ممکن است تصور کنید که آدم دنیادیدهای هستید که از روانشناسی و مدیریت شخصیتهای دشوار برمیآیید. باید بگوییم که سایکوپاتها معمولا تجارب قبلی دارند و مهارتشان از شما بیشتر است. وارد این بازی خطرناک نشوید. بر وسوسه درونی خود غلبه کنید و تصور نکنید که با هوش بالای خود میتوانید آنها را تحلیل روانی کنید و شکستشان بدهید. این کارها ضمن اینکه باعث میشوند سطح شما ناخواسته به اندازه سطح آنها پایین بیاید، باعث میشوند که شما از اهداف مهم خود فاصله بگیرید.
۲- قبول کنید که برخی از افراد در حکم یک فاجعه هستند ممکن است تصور کنید که همه افراد جنبههای خوبی هم در درونشان دارند و هر فردی را میتوان اصلاح کرد. اما به عنوان یک قانون در برخورد با سایکوپاتها باید قبول کنید که نمیتوانید آنها را تغییر بدهید. پس روی کار خودتان تمرکز کنید، آسیبپذیریهای خود را شناسایی کنید و آنها را پوشش بدهید، چون دیر یا زود سایکوپاتها آنها را شناسایی میکنند. به حساب خود برسید، قبل از اینکه ساکوپاتها به حساب شما برسند.
۳- به اعمال اهمیت بدهید و نه واژهها در برخورد با سایکوپاتها به پوزشخواهیها، دلیلتراشیها و دروغپردازیها آنها توجه نکنید و فقط عملکرد آنها را ارزیابی کنید.
۴- روابط میان فردی و شهرت خود را بنا کنید به طور که گفتیم سایکوپاتها سعی میکنند با پخش کردن اطلاعات کاذب و دروغ گفتن افرادی را که سد راه آنها قرار میگیرند، از میان بردارند و بر روابط میان فردی مثبت دیگران سایه بیندازند. پس سعی کنید چنان اشتهار خوبی از نظر کارهای مثبت بسازید و آنچنان روابط مستحکمی با دوستان و همکاران قابل اعتماد خود بنا کنید که این ترفند آنها نقض بر آب شود.
۵- جالب است که در تقابل با سایکوپاتها، افرادی هم هستند که دچار شخصیتی هستند که بیجهت به همه عشق میورزند و اعتماد میکنند و معمولا سر راه سایکوپت ها قرار می گیرند.این اعتماد آنها در حد بیمارگونه است، طوری که هراس اجتماعی طبیعی که هر فردی باید برای اجتناب از شخصیتهای منفی داشته باشد، در آنها راه ندارد.
گردآوری: شیدا ناصری ارشد رواتشناس بالینی