بعد از ۳۰ سالگی واقعاً چقدر می توانیم تغییر کنیم؟
برگردان: ماندانا معتضد
حقایقی که بعد از ۳۰ سالگی می آموزیم!
۱) فضایی که در آن زندگی می کنید تاثیر عظیمی در حال و هوای ذهنی شما دارد وهیچ حسی بهتر از بازگشت به خانه تمیز و مرتب نیست.
۲) فداکاریهای کوچکی که در حال حاضر برای آینده انجام میدهید، پاداشی به مراتب بزرگتر از چیزی که رضایت فوری شما را داشته باشد به همراه خواهد داشت.
۳) هیچوقت در طول یک شب نمی توان تغییرات بوجود آورد، پس اگر می خواهید کاری را انجام دهید از همین الان شروع کنید.
۴) خود پیشبری و خود بهسازی اهمیت زیادی دارد و خود را قضاوت کردن کاری بیهوده است. پس برچسب زدن خوب یا بد کمک چندانی به غذایی که می خورید، عادات یا انتخاب هایتان نمی کند.
۵) سخت کار نکنید بلکه هوشمندانه تر کار کنید.
۶) اجازه ندهید برای اختصاص دادن زمان به خودتان احساس گناه به شما بدهند.
۷) آدمهایی را که برای معاشرت انتخاب می کنید تاثیر عظیمی بر زوایای مختلف زندگی شما دارند پس در انتخاب خود دقت کنید.
۸) زندگی به ندرت فقط سیاه و یا سفید است. یاد بگیرید که خاکستری را هم متحد خود کنید.
مهم نیست چند ساله باشید اما حتماً همه موافقید که هرچه سن ما بالاتر می رود،
حقایق باارزشی را می آموزیم.
شما چه درسهایی در زندگی خود آموختهاید که به این موارد اضافه شوند؟
بعد از ۳۰ سالگی واقعاً چقدر می توانیم تغییر کنیم؟
اما بیایید به نظریه لیتل بپردازیم.
لیتل در کتاب خود استدلال می کند که جنبه های خاصی از شخصیت ما وجود دارد که واقعاً نمی توانیم آنها را تغییر دهیم مثلاً اگر در کودکی درونگرا باشید، در سن ۸۰ سالگی نیز درونگرا خواهید بود اما می توانید رفتار خود را حتی اگر در تضاد با ویژگی های ژنتیکی شما باشد کنترل کنید.
ایده کلی این است که ما قربانی شرایط و ژنهای خود نیستیم و میتوانیم تا حدودی آزادانه انتخاب کنیم که چگونه رفتاری داشته باشیم. در واقع میتوانید خودتان را طوری آموزش دهید که در ۳۰ سالگی و بالاتر از آن با وجدانتر، موافقتر، بیشتر (یا کمتر) از هر چیزی که در حال حاضر نیستید، شوید.
در زبان عادی به این “بازیگری خارج از شخصیت” می گوییم و بیشتر تحقیقات در این زمینه روی درون گرایی و برون گرایی انجام شده است. درونگراها زمانی که شرایط لازم باشد میتوانند مانند برونگراها عمل کنند.
لیتل میگوید که خودش یک درونگرای بیوژنیک است، اما دانشجویانش از رفتار پرتحرکش در هنگام تدریس هرگز باور نمی کنند که او درون گرا باشد. ترفند زیادی برای بازی کردن خارج از شخصیت وجود ندارد. شما به سادگی این قسمت را تا زمانی که نیاز دارید برای مدتی بازی می کنید.
سوال این است که تا کی می توانیم خارج از شخصیت خودمان عمل کنیم؟
ما اطلاعی نداریم، و هنوز این مسئله مطالعه نشده است.
این امکان وجود دارد که با تمرین زیاد در سالهای متمادی افراد بتوانند خود را بازآموزی کنند تا برخلاف طبیعت واقعی خود رفتار کنند و هزینههای کمتری نیز به همراه داشته باشد.
مشاوره با یک درمانگر خوب هم ضرری ندارد. شواهدی مبنی بر انعطاف پذیری عصبی در مغز انسان وجود دارد، اما به نظر نمی آید که ما کاملاً انعطافپذیر باشیم، و حتی با سالها تمرین برای بازی کردن خارج از شخصیت، ممکن است هنوز مجبور باشیم هزینههایی بپردازیم.
هر چه تجربه بیشتری در اجرای آنها داشته باشیم، آسیبها و صدمات کمتر می شوند. یک از آسیب های مرتبط با اینگونه رفتار این است که سیستم عصبی خودمختار در معرض خطر قرار میگیرد و میتواند تأثیری تخریبکننده بر ما داشته باشد.
برخی از نشانه های برانگیختگی خودمختار عبارتند از:
تپش قلب و تنش عضلانی و همه علائمی که به عنوان یک واکنش استرس در نظر گرفته میشوند.
برای مقابله با این استرس، باید برای مدتی به خود واقعی تان بازگردید:
برای مثال زمانی که درونگراها مجبور می شوند در یک مهمانی برای چند ساعت برون گرا عمل کنند، اغلب نیاز به شارژ شدن بصورت تنهایی دارند. افراد می توانند وانمود کنند که برای کنار آمدن با همکارانشان در محل کار بهتر هستند. با این حال پس از مدتی، آنها نیز به ترمیم خود از طریق ورزش هایی مانند کیک باکسینگ نیاز خواهند داشت.
منابع:
Thefinancialdiet
thecut.com
اگر از خواندن این مقاله لذت بردید از مقاله قبلی ما نیز دیدن کنید.
روی لینک زیر کلیک کنید.