مردم سرزمین تائوچو
ای انسان توانگر و متفاوت!
ای دژ بینایی و شنوایی!
در حواس تو بامداد و شامگاه و کهکشان بی انتها،
در مغزت، معماری شهر خدا و در قلبت،
نیروی عشق به امانت نهاده شده است.
« رالف والدو امرسون »
« مردم سرزمین تائوچو »
در سرزمین تائوچو
بسیاری از انسان ها کوتوله بودند.
بلند قامت ترین آنها، هرگز بیش از یک متر درازا نداشت.
آنان را سالیانه به بازار می بردند و در بازار کوتوله ها می فروختند.
آنان را به عنوان پدیده های طبیعی به درباریان معرفی می کردند …
روزی ، یانگ چنگ به عنوان فرماندار جدید به آن سرزمین آمد …
او حاضر نشد کوتوله ها را با وجود درخواست های مکرر به فروش برساند.
او به امپراطور پاسخ داد: « فرماندار شما ، در شش کتاب آیین شرع چنین یافته است که باید آنچه را هست، برای تقدیمی ارسال نمود نه آنچه را که نیست …
در زمین ها و آبهای تائوچو ، در بین تمام موجودات زنده، من فقط انسان های کوتوله یافته ام … نه بردگان کوتوله … »
قلب امپراطور به رقت آمده و طوماری مهر و موم شده برای او ارسال کرد:
« پیش کش کردن سالیانه بردگان کوتوله، از هم اکنون ممنوع است …
ملت تائوچو ،
از پیر و جوان غرق در لذتی وصف ناپذیر شدند!
پدر و پسر و برادر، همه یکی شدند.
و از آن روز، چون مردانی آزاد زیستند
ملت تائوچو،
هنوز هم از این هدیه، در شادی اند
و حتی اکنون، هنگام به یاد آوردن آن فرماندار
اشک از دیدگانشان جاری می شود
و برای آنکه فرزندانشان و فرزندان فرزندانشان
نام و یاد و خاطره فرماندار را هرگز از یاد نبرند،
هنوز هم نام پسران نوزاد خود را یانگ می گذارند لطفاً دقت کنید در واقعیت ها، هیچ تغییری به وجود نیامده بود …
آن انسان های کوتاه قامت، هنوز هم آنگونه بودند که خداوند خلقشان کرده بود. انسان هایی با قامت کوتاه. با این حال تغییری بسیار مهم صورت گرفته بود.
و آن نگرش آنان بود که یانگ آن را تغییر داد.
با این حال لازم نیست به انتظار ظهور یک فرماندار خردمند بمانید، تا قابلیت های شما را درک کند …
متأسفانه یا خوشبختانه، شما قدرت و تسلطی بر نگرش و بینش همنوعانتان ندارید …
حتی مسئول این تفکرات و بینش ها نیز نیستید. با این حال شما حافظ و نگهبان نظرات و عقاید شخصی خودتان هستید، و مهمتر از همه مسئول دیدگاه و نگرشی هستید که در مورد خودتان دارید.
شما عظیم تر از جسم و ظاهر خود هستید …
« جان کاپلی، آرامش درون »
منبع:
کتاب: شما عظیم تر از آنی هستید که می اندیشید اثر مسعود لعلی
گردآوری: پریسا مشکین پوش