زنان خردمند نغمه افسردگی سر نمی دهند. (۴)
من اتومبیلم را دوست دارم .
رانندگی ، برای من یک تجربه شیرین و ایمنی است. من از اتومبیلم به خوبی مراقبت میکنم و اتومبیلم ،نیز از من به خوبی محافظت مینماید. همیشه آماده است تا مرا به هر جایی که میخواهم ببرد. من مکانیک خوبی انتخاب کرده ام؛ او نیز به اتومبیل من علاقمند است. وقتی وارد اتومبیلم می شوم آن را از عشق پر میکنم تا عشق همسفرم باشد. وقتی با رانندگان دیگر در مسیر جاده در حرکت هستیم عشق را به سوی آنان میفرستم. عشق، پیشاپیش من مسیر را می پیماید و چون به مقصد میرسم به من خوش آمد میگوید.
«من راننده ای شایسته و رونده ای همراه هستم.»
🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷
احساسات، اندیشه های جاری در بدن هایمان هستند.
ما میتوانیم آنچه را که حس میکنیم بهبود ببخشیم، پس باید به خود اجازه بدهیم که احساساتمان را حس کنیم. بسیاری از مردم داوریهایشان را براساس احساساتشان انجام میدهند. آنها حس میکنند که «نباید» عصبانی باشند اما هستند. آنها در جستجوی راهی هستند که با احساساتشان معامله کنند.
راههای مناسب بسیاری برای بیان احساسات وجود دارد؛
شما میتوانید بالشها را کتک بزنید، بر سرماشین فریاد بزنید ،بدوید و تنیس بازی کنید ،وقتی عصبانی هستید یا صدمه دیدهاید و یا کسی شما را ترسانده میتوانید مقابل آیینه بایستید و با مردم یک گفتگوی جنجالی داشته باشد. وقتی مقابل آیینه میایستید تصویری از مردم مقابل شما قرار میگیرد. پس به آنها بگویید که واقعاً چه احساسی دارید همه چیز را از درون خود بیرون بریزید و با چیزهایی مثل: «خُب! کاریست که شده شما را میبخشم و میگذارم که بروید.
حالا که این اتفاق افتاده نظرم راجع به خودم چیست؟
چه میتوانستم بکنم که در این مدت با عصبانیت واکنش نشان ندهم؟» خود را آرامش بدهید.
این برای زنده بودن یک زمان باور نکردنی است.
وقتی درسهای زندگی را می آموزید و از آن میگذرید با خود به نرمی رفتار خواهید کرد.
«ما احساسات خود را بر اساس تفکراتی که انتخاب میکنیم می آفرینیم.
ما می توانیم انتخابات متفاوتی داشته و تجربه های مختلف خلق کنیم.»
__________
منبع: کتاب زنان خردمند نغمه افسردگی سر نمی دهند.
نویسنده: لوئیز هی
____________
اگر به بخش داستانک علاقه مندید، از مقاله قبلی ما نیز دیدن کنید.
روی لینک زیر کلیک کنید.