تصمیم نگیر؛ اقدام کن!

 در داستان پندآموز, داستانک

سه قورباغه روی تکه چوبی نشسته بودند. یکی از آنها تصمیم گرفت به داخل مرداب بپرد.

چند قورباغه باقی ماند؟

حتما جواب می‌دهی: دو تا؟! یک بار دیگر با دقت فکر کن! من که نگفتم: یکی به مرداب پرید. فقط گفتم: «تصمیم گرفت به آنجا بپرد.» نکته مهم این است که تفاوت زیادی بین تصمیم گیری و اقدام وجود دارد.

تا به حال چند بار تصمیم به کاری گرفتی ولی انجامش ندادی؟

چند مورد مهم در لیست کارهای ضروریت بوده که انجام آنها را مرتب به تأخیر انداخته ای؟

تصمیم گیری بدون اقدام پشیزی نمی ارزد. چنین تصمیمی فاقد قدرت است. مگر این که آن را عملی کنی. در این صورت است که طعم موفقیت را می چشی. برای کسب تجربه در زندگی باید دست اقدامی بزنی.

در واقع دو راه داری:

  1. دست روی دست بگذاری و صبر کنی تا زمانه برایت اقدام کند.
  2. خودت دست به کار شوی و اقدامی کنی برای موفق شدن.

باید اول فکر کنی، سپس آن فکر و ایده را با توجه به تصمیمی که گرفتی و امکاناتی که داری عملی کنی. اگر موفق شوی که چه بهتر اگر هم موفق نشوی، از آن تجربه کسب کرده ای که برای مراحل بعدی زندگیت به درد بخور خواهد بود. اگر تو هم از آن افرادی هستی که از ناکامی و ترس وحشت دارد، این را بدان که اقدام کردن و سرخورده شدن بهتر از دست روی دست گذاشتن است.

به زندگی خرچنگ دریایی توجه کن:

وقتی رشد کرد و وزنش به نیم کیلو رسید با بحرانی جدی مواجه می‌شود. چون جثه اش نسبت به صدفش خیلی بزرگ شده، بنابراین برای حفظ بقا مجبور می‌شود صدفش را بشکند و دور بیندازد و صبر کند تا صدفی جدید به جای آن در بیاید که این مرحله دو روز طول می‌کشد. البته در این مدت هم باید سختی هایی را به جان بخرد.

ممکن است که طعمه حیوانات دیگر شود، ولی چاره ای ندارد. برای تداوم زندگی مجبور است ریسک کند. زندگی تو هم چندان تفاوتی با این خرچنگ ندارد، چون در سراسر زندگیت باید مدام ریسک کنی و در مواردی از منطقه امن خودت بیرون بیایی و مواردی که مثل زنجیر دست و پایت را بسته اند دور بیندازی و قدرتی جدید کسب کنی.

خیال نکن اقدام نکردن، باعث ایمنی تو می شود، برعکس این کار باعث می‌شود که در ژرفای زندگی غرق شوی. تصمیم گیری تو حکم گِل و خاکی را دارد که از آن آجر درست می‌کنند.

اقدام تو حکم آجرهایی را دارد که زندگیت را خلق می‌کند. البته تو باید مواد عالی و با کیفیت را هم برای اقدام انتخاب کنی.

به این قصه توجه کن:

نجاری پیر در شرف بازنشستگی بود. او به پیمانکار خود گفت که تصمیم دارد دست از کار بکشد و باقی عمرش را در کنار خانواده سپری کند. پیمانکار وقتی شنید که یکی از بهترین نجارهایش از پیش او می‌رود غصه دار شد و از او تقاضا کرد که کارهای تجاری یک خانه دیگر را تمام کند و بعد برود. تجار پذیرفت. البته او برای این کار مثل همیشه شوق چندانی از خود نشان نداد و از مواد مرغوب و با کیفیت هم استفاده نکرد.

زمانی که کار تمام شد و پیمانکار برای بازدید و سرکشی آمد، کلید خانه را به دست نجار دارد و گفت: «این خانه خودت است. هدیه ای از طرف من به تو!»

نجار شوکه شده بود. چه آبروریزی! اگر میدانست که این خانه به خودش تعلق دارد، حتماً کار را به بهترین وجه انجام می داد.

زندگی تو هم مثل داستان این نجار است. تو خالق زندگیت هستی. لحظه به لحظه. روز به روز. بعضی از روزها بیش‌تر از وجودت مایه می‌گذاری و گاهی بدون انگیزه و بی ذوق و شوق هستی و آن‌طور که باید و شاید انرژی لازم را برای زندگیت به کار نمی‌بری. بعد از مدتی در کمال ناباوری متوجه می شوی که مثل آن نجار در خانه ای زندگی می‌کنی که با دست‌های خودت ساخته شده است.

خانه ای نامرغوب و بی کیفیت. اما بعد که فکرش را می‌کنی متوجه می‌شوی که اگر میخواستی دوباره این کار را انجام دهی، حتماً راه و روشی بهتر و متفاوت تری را در پیش می‌گرفتی.

باید از طریق اقدام و اعمالت نیروی حیات را به جریان بیندازی مسدود کردن این نیرو باعث می‌شود که در زندگی سردرگم شوی.

در درجه اول باید روش‌هایی را که به تو انگیزه می‌دهد، شناسایی کنی. لزومی ندارد که در همان بار اول خودت و کاری را که می‌خواهی بکنی باور داشته باشی.

باید در این مرحله تمام تمرکز تو روی نیروی حیات باشد که آن را مسدود نکنی. هیچ کس به طور مطلق شاد و خوشحال نخواهد بود و برای تو هم این چنین خواهد بود، ولی باید قبول کنی که هر اقدامی موجب مجموعه ای از تغییر و تحولات در زندگیت خواهد شد.

شاید یکی از گله های تو هم مثل بقیه این باشد که وقت کافی برای انجام موارد دلخواهت را نداری. درست است وقت محدود است، اما به این مورد ضد و نقیض هم توجه کن:

هرچه بیشتر اقدام کنی، توانایی هایت زیادتر و سرت شلوغ تر می‌شود. در واقع در همین شلوغی، وقت آزاد بیشتری به دست می آوری. فقط از طریق تجربه است که می توانی این موارد مغایر را کشف کنی.

همین که ایده ای به ذهنت آمد، بجنب و دست به کار بشو! کار امروز را به فردا مگذار. یک کارآفرین واقعی مرد عمل است نه مرد رؤیا و خیال پردازی!

پس از همین حالا و بعد از خواندن این مطلب، از جای خود بلند شو و هر کاری که تصمیم آن را داری و تا به حال در انجامش مردد بودی را عملی کن، مطمئن باش که در این راه موفق خواهی شد.

 

نویسنده کتاب: نفیسه معتکف
از کتاب: خوشبختی ات باش

 


اگر به بخش داستانک علاقمند هستید از مقاله قبلی ما نیز دیدن کنید.

روی لینک زیر کلیک کنید.

 

Maahkhatoon97

Recommended Posts

نظرات و پیشنهادات

تماس با ما

برای تماس با ما لطفا از طریق فرم زیر ایمیل بزنید.

Not readable? Change text. captcha txt