در جستجوی معرفت درونی باشید!

 در داستان پندآموز, داستانک

اولین گام برای داشتن زندگی هدفمندانه این است

که بدانید شما بر مبنای هدفی به این دنیا آمده اید.

«وین دایر»

در جستجوی معرفت درونی باشید.

از زمانی که دخترم اسکای، توانست شروع به حرف زدن کند، می دانست که دوست دارد آواز بخواند. انگار برای این که برای دیگران آواز بخواند به این دنیا آمده بود. در طول سال ها، او در گردهمایی های همگانی من آواز خواند.

اولین بار در چهار سالگی و از آن به بعد مرتب خواند، تا اکنون که بیست و یک ساله است. او در برنامه های من که مخصوص تلویزیون سراسری بود، خواند واکنش ها نسبت به آواز او همیشه رضایت بخش بود.

اسکای به عنوان دانشجویی غرق در آموزش رشته ی موسیقی در دانشگاهی مهم، شروع به مطالعه‌ی آکادمیک و نظری کرد. یکی از روزهای سال سوم دانشگاه، طی بحثی که معطوف به هدف او و معرفت درونی نهفته ای بود که همیشه داشت، از من پرسید: «اگر دانشگاه را رها کنم شما ناراحت نمی شوید؟

به هیچ وجه احساس خوبی ندارم. دیگر نمی توانم سر کلاس بنشینم و نظریه های موسیقی را مطالعه کنم. دوست دارم خودم آهنگسازی کنم و بخوانم. تنها چیزی که همیشه درباره اش فکر می کنم، همین است؛ اما دلم نمی خواهد شما و مامان را ناامید کنم.»

منی که به خوانندگان کتاب هایم می گویم موسیقی درون شان را خاموش نکنند، چگونه می توانستم به دختر بیست و یک ساله ام بگویم به تحصیل ادامه بدهد. چون کار درست آن است و کاری است که من هم کرده بودم؟ او را تشویق کردم به آگاهی درونش که من نشانه های آن را از زمانی که کودکی نوپا بود دیده بودم، توجه کند و دنبال دلش برود. همانطور که گاندی یک بار گفته بود:

«وقتی قلب خود را ببخشید، همه چیزتان را بخشیده‌اید.»

قلب، جایی از وجود اسکای است که خدا درون آن جای دارد و … در شما.

از اسکای خواستم نهایت تلاشش را بکند تا با خدمت به کسانی که به موسیقی اش گوش می دهند، هدفمندانه تر زندگی کند. تا این که بخواهد نیرویش را صرف مشهور شدن یا پول درآوردن کند. به او خاطرنشان کردم:

«بگذار کائنات خودش از عهده ی جزئیات برآیند. تو آهنگ بساز و آواز بخوان.

چون باید چیزی را که در قلب زیبای امثال تو هست، بیان کنی.»

سپس از او خواستم درباره‌ی فرجام کار بیندیشد و طوری عمل کند که انگار هر چیزی را می خواسته برای خود به وجود آورد از قبل رخ داده است و منتظر اوست تا با آن ارتباط برقرار کند.

به تازگی لحن نگرانش حاکی از این بود که هنوز آلبومی منتشر نکرده و براساس اندیشه‌ی منتشر نشدن آلبوم عمل می‌کرد. در نتیجه ی این افکار، بسیار مستأصل شده بود. او را تشویق کردم که شروع به فکر کردن درباره‌ی فرجام کار بکند و آلبومش را که به بازار آمده ببیند تا خواسته‌اش بی گمان به واقعیت بپیوندد. به او مهلتی دادم که آلبومش را کامل کند تا آن را با خود به سخنرانی هایم ببرم. به او گفتم می تواند برای شنوندگان سخنرانی ام آواز بخواند، همانطور که پیش تر گه گاه این کار را انجام داده بود.

فرجام بینی به آن‌چه او انتظار داشت، عینیت بخشید و روح کائنات با مشیت بی کران او شروع به همکاری کرد. او یک استودیو پیدا کرد، موسیقی دان‌هایی که به ایشان احتیاج داشت به گونه ای اعجاب انگیز از راه رسیدند و توانست آلبومش را عرضه کند.

اسکای روزها یکی پس از دیگری به گونه ای خستگی ناپذیر کار کرد و آوازهای مورد علاقه‌اش را خواند. همان طور که از او خواسته بودم، چندین آوازش را از جمله «برکت شگفت»، «دعاهای فرانسیس قدیس» که باعزت نفس و اشتیاقی صمیمانه می خواند، در گردهمایی های من اجرا کرد. به لطف خدا، امروز آلبوم او با عنوان اسکای هیچ محدودیتی نمی شناسد» به بازار آمده و زمان هایی که در سخنرانی های من آواز می خواند، به مردم عرضه می شود.

حضور اسکای به همراه من بر روی صحنه لذت و عشق بسیاری به حضار می دهد. چون اسکای مثل هر انسان دیگری که تا به حال شناخته ام با قدرت درونش یکی شده است.

در تجربیاتم به عنوان روان درمانگر و به عنوان سخنران، کسی که برای هزاران نفر درباره ی زندگی حرف می زند. به یک نتیجه رسیده ام، در جایی، جایی مدفون شده در اعماق هریک از ما، هدفی است.

هدف همیشه عقلانی نیست. همیشه تعریف شده نیست و گاهی حتی به ظاهر پوچ است. اما این آگاهی وجود دارد. چیزی است که روح شما به شما می گوید تا از طریق عشق، مهربانی و پذیرابودن با قدرت درون تان ارتباط برقرار کنید. این معرفت درونی نهفته، هرگز شما را تنها نخواهد گذاشت.

شاید سعی کنید آن را نادیده بگیرید و وانمود کنید که وجود ندارد. اما اگر صادقانه بنگریم، در لحظات تنهایی که غرق فکر هستید، احساس می‌کنید خلأیی در شما هست که آن را با موسیقی خود پر می کنید. او می خواهد دل به دریا بزند و نفس خود و دیگرانی را که به شما می گویند راه آسان تر، امن تر یا ایمن تر برای شما بهترین است، نادیده بگیرید.

شگفت آن که، برای انجام کاری معین یا صاحب شغل خاصی شدن یا زندگی در جایی به خصوص، وجود معرفت درونی نهفته ضروری نیست. معرفت نهفته به مشارکت در عملکردهای ابتکار آمیز سرشار از مهر و استفاده از مهارت ها و علایقی مربوط می شود که فی نفسه بخشی از شما هستند. این معرفت می تواند دربرگیرنده هریک از این فعالیت ها باشد: دست افشانی، نوشتن، شفابخشی، باغبانی، آشپزی، تربیت فرزند، آموزش، آهنگسازی، آواز خوانی، موج سواری و از این قبیل.

هیچ محدودیتی در این فهرست وجود ندارد. اما هر چیزی که در این فهرست وجود دارد، می تواند هم به منظور ارضاء نفس و هم به منظور خدمت به دیگران انجام شود. ارضاء نفس در نهایت به ناکامی و تردید درباره‌ی هدف می انجامد. چون منشأ بی خویشتن است و شما می کوشید به منشاء شما «یی خویشتن» است و شما می کوشید به منشأ خود متصل شوید، به جایی که هدف شما از آن سرچشمه می گیرد.

اگر فعالیت های موجود در فهرست برای خدمت به دیگران باشد، احساس می کنید زندگی هدفمندی دارید. در حالی که در نهایت شگفتی از آن‌چه بیشتر دوست دارید در زندگی داشته باشید، بیشتر جذب می کنید.

 

داستان هایی برای خلق شادی، آرامش  و ثروت

______

منبع: کتاب خودمان نیمه گمشده ی خودمان هستیم

نویسنده: سعید گل محمدی

___________

اگر به بخش داستانک علاقه مندید از مقاله قبلی ما نیز دیدن کنید.

روی لینک زیر کلیک کنید:

الهام بخش باشیم.

Maahkhatoon97

Recommended Posts

نظرات و پیشنهادات

تماس با ما

برای تماس با ما لطفا از طریق فرم زیر ایمیل بزنید.

Not readable? Change text. captcha txt