بگذارید قدرشناسی به طور طبیعی جریان یابد
مقصد انسان یک مکان نیست، بلکه یک تغییر در دیدگاه است.
«هنری میلر»
هیچ چیز نمیتواند سریعتر از این که به ما بگویند «باید قدر شناس باشی»، احساس قدرشناسی را در ما نابود کند. بعضی از «باید»ها لازم هستند. مانند هنگامی که بچه ها را ادب میکنیم (بچه ها صرفاً با سرمشق داشتن یاد نمیگیرند. بلکه دستور العمل هم باید با سرمشق همراه باشد).
اما وقتی میخواهیم قدرشناسی را به عنوان یک نیروی زنده در زندگیمان تجربه کنیم، احساس گناه، یا هرچه که از جانب دیگران یا حتی خودمان به ما تحمیل شود، مهلک خواهد بود.
احتمالاً همه ما در زندگی کسی را داشته ایم که به ما گفته است باید به خاطر چیزی قدرشناس باشیم، شاید هم خودمان به خود گفته باشیم. در هر دو صورت، این ضعیفترین راهی است که بتواند نگرش قدرشناسی را در ما تقویت کند.
تا آن جا که من میدانم، قدرشناسی از دو طریق ایجاد میشود:
یکی این که دل انسان بی اختیار برای شگفتیهای زندگی و همۀ خصوصیاتش بتپد و لبریز شود.
دوم این که آگاهانه تصمیم بگیریم به جای تمرکز روی آنچه نداریم، به نکات درست و مثبت زندگیمان توجه کنیم. در هیچ یک از دو حالت این احساس گناه نیست که ما را به قدرشناسی میرساند.
احساس گناه محرک وحشتناکی است. باعث میشود از هر چیزی که به ما احساس بد داده است فرار کنیم، بی آن که به زمینه زیرین آن توجه کنیم.
این را میگویم چون نمیخواهم بعد از خواندن این کتاب به راه خود بروید و فکر کنید که «باید» احساس گناه کنید. من می خواهم همهمان را ترغیب کنم دلمان را بگشاییم و تا می توانیم قدرشناسی را تجربه کنیم. اما به سهم خودم میدانم که بعضی روزها هر قدر هم سعی کنم، محال است بتوانم به خاطر چیزی شاکر باشم.
اگر شما هم گاهی این طور هستید، به خودتان سخت نگیرید.
هر چه بیشتر اجازه دهید آنچه واقعیت دارد برایتان تحقق یابد، و هر چه کم تر خود را «وادار» کنید، برای احتمال ورود نرم و آهسته قدرشناسی به قلبتان، فضای بیشتری ایجاد میکنید.
کتاب: قدرشناسی
ترجمه: زهره زاهدی
اگر از خواندن این مقاله لذت بردید از مقاله قبلی ما نیز دیدن کنید.
روی لینک زیر کلیک کنید.