بهانه ها را بی خانمان کنید
برای آدم بهانه گیر همیشه بهانه وجود دارد.
«ضرب المثل آلمانی»
بهانه ها را بی خانمان کنید
اگر عبارت «کار سختی است» حقیقت نداشته باشد، پس پدیده ی خیلی مناسبی اتفاق می افتد که باعث می شود کار مورد نظر مشکل نباشد و این امر به این معناست که آن باور غیر ارادی، غلط است.
بنابراین در این رابطه با این بهانه دو انتخاب در پیش رو دارید:
- می توانید همان فکر (کار سختی است) را باور کنید که به احتمال زیاد غلط است و يقينا نمی گذارد آنچه مورد نظر شماست انجام شود.
- می توانید خلاف آن را باور داشته باشید (یعنی کار مورد نظر آسان است) که نیز میتواند غلط باشد؛ اما در عین حال به شما کمک میکند تا خواسته تان برآورده شود.
وقتی انتخاب وجود دارد، این نکته که چیزی ممکن یا آسان باشد به عمل نزدیکتر است تا چیزی که برای غیر ممکن بودن یا مشکل بودن آن اصرار می شود، مایل هستید کدام فکر را داشته باشید؟
یادم می آید یکی دو سال پس از اتمام دوره ی دکترا، برای چاپ اولین کتابم توصیه ایی دریافت کردم، شامل مطالبی که به من می گفتند:
«یقینا کار سختی خواهد بود»، «چاپ آن غیر ممکن است»، تو شناخته شده نیستی؛ چه کسی می خواهد مطالب یک تازه کار سی ساله را چاپ کند؟ و امثال آن، اما من هرگز تسلیم آن منطق نشدم.
در نتیجه، باور غلط و بهانه ی «کار سختی است» را نپذیرفتم.
صد نسخه از تصویر دست نویس خودم را برای افراد مختلف ارسال و در عرض یک هفته ۹۹ نامه عدم پذیرش دریافت کردم؛ اما در عین حال یک پیشنهاد از یک ناشر کوچک در نیوجرسی دریافت کردم؛
اساساً آنچه دیگران به عنوان یک مشکل حساب می کردند، به هیچ وجه باعث ناراحتی من نشد.
من به طور شهودی می دانستم آنچه گفته بودم،مورد توجه کسی قرار خواهد گرفت و همین نکته تا حدودی کار را ساده می کرد.
درضمن، کاملا به خاطر دارم در رابطه با چاپ کتاب «نقاط ضعف شما»؛ یعنی اولین کتابی که در سال ۱۹۷۶ چاپ شد، چه احساسی داشتم.
تمام کارشناسان ادعا می کردند که غیر ممکن است بتوان برای برنامه های معروفی مانند «نمایش امشب» جا رزرو شود و این بهانه ی آماده، برای تسلیم شدن کافی بود.
اما این گونه اتفاق افتاد که هوارد پاپوش، مدیر ارشد برنامه ی مذکور، کتاب مرا در طی پرواز از نیویورک به لس آنجلس مطالعه کرد.
وی به من تلفن زد تا برای یک مصاحبه ی مقدماتی نزد او بروم و برای هفته ی بعد از آن در برنامه ثبت نام کردم.
در طی سه سال پس از آن، در برنامه «نمایش امشب» ۳۷ بار ظاهر شدم و عملا در تمام مصاحبه ملی نیز از من دعوت به عمل می آمد بدین ترتیب معلوم شد که این اولین بهانه «به هیچ وجه» کاربرد ندارد و عملاً استفاده از پوشش رسانه ملی کاملاً آسان بود.
من فقط باید جواب تلفن را میدادم .
بنابراین، یک بار دیگر یادآوری می کنم که اگر این باورِ «کار سختی است»
صد در صد حقیقت ندارد، چرا می خواهید آن را تأیید کنید؟
در سال ۱۹۷۶ حتی یک بار نگفتم حضور در برنامه ی تلویزیون ملی کار سختی است. مطمئن بودم که کائنات حوادثی را پیش خواهند آورد که با آرزوهای من هماهنگ است و کاملا به مصلحت من خواهد بود.
مهم ترین نکته این است که وقتی با این تفکر هماهنگ بودم، نیازی نبود به یک بهانه ی قدیمی و تکراری و غیر واقعی متوسل شوم.