معرفی فیلم افسانه ۱۹۰۰

 در سینما و تئاتر, فرهنگ و هنر, فیلم خارجی

فیلم «افسانه‌ی ۱۹۰۰» نخستین فیلم جوزپه تورناتوره به زبان انگلیسی محسوب می‌شود. او پیش‌تر با فیلم دیگر خود، «سینما پارادیزو»، برای خود اعتباری جهانی خریده‌بود. این‌بار او داستانی به قلم خودش را روی پرده می‌برد. 

داستانی که مثل یک شعر عمیق در ذهن تماشاگر می‌نشیند. او به زیبایی راوی زندگی و درونیات یک هنرمند می‌پردازد که فلسفه‌ی خاص خود را در زندگی دارد و نحوه‌ی زندگیش بی‌مانند می‌نماید. همین ساختارشکنی‌های قهرمان داستان است که فیلم را بسیار شکوهمند می‌سازد. آن‌جا که ۱۹۰۰ باید برود می‌ایستد، آن‌جا که باید چیزی بگوید سکوت می‌کند و دلایلش برای تصمیماتش چنان نیست که اطرافیانش پیش از توضیح خود او بتوانند درکش کند اما بسیار معصومانه و قابل احترامند.

این فیلم جوایز زیادی را برده و جزئیات دکورسازی، فیلم‌برداری و روایت داستان بسیار عالی عمل کرده‌اند.

خلاصه داستان:

یکی از کارکنان کشتی کودکی را در کشتی پیدا می‌کند و او را به فرزندی قبول می‌کند. از آنجایی که آن کودک را در آغاز سال ۱۹۰۰ پیدا می‌کنند اسم او را ۱۹۰۰ می‌گذارند. کودک بزرگ می‌شود اما پدر خواندهاش در حادثه‌ای در داخل موتورخانه کشتی جانش را از دست می‌دهد.

یک شب که همه در کشتی خواب هستند متوجه می‌شوند که یک نفر در حال نواختن پیانو است و او کسی نیست جز کودکی به نام ۱۹۰۰ که با نواختنش تعجب همه را برانگیخته است. چندی بعد وی به یک نوازنده بزرگ پیانو تبدیل می‌شود. به‌طوری که آوازه کارهایش به بیرون از کشتی هم می‌رسد…

خوب است بدانید:

در این فیلم با دو داستان روبرو هستیم که تورناتوره به زیبایی این دو داستان را در کنار هم جلو می‌ برد و در جایی در آخر داستان به هم پیوند می دهد. اولین خط سیر داستان، داستان همین افرادی است که به دنبال گمشده خود در آمریکایی میگردند که باید از کشتی پیاده شوند و به آن برسند. در کنار داستان این افرادی که در خشکی به دنبال آرزوها و آزادی و زندگی می گردند، فردی در اوایل قرن بیستم به دنیا می آید که از قضا نامش را ۱۹۰۰ را می گذارند که او دقیقا بر عکس این افراد اصلا به دنبال یافتن آنچه در خشکی جریان دارد نیست.

این دو داستان دو جریان کاملا متفاوت را روایت می کنند که گویی در این فیلم کارگردان از ما می خواهد تا ما هم با شنیدن این قصه خوب، تصمیم بگیریم که کدام یک مناسب تر است. کسانی که به امید چیزهایی بهتر از خود و هر آنچه که ساخته شده اند می گذرند و دل به دریای جاهایی می زنند که اصلا نمی شناسند یا کسانی که محافظه کارانه زندگی های خود را حفظ می کنند و در قسمتی با هر آنچه دارند خو می گیرند و هیچگاه در صدد تغییر آن بر نمی آیند؟

سوالی که در این فیلم بارها به آن پرداخته می شود پرسشی است که بارها و بارها مکس از ۱۹۰۰ می پرسد، که: ” چرا به خشکی نمی روی؟” در جایی از فیلم ۱۹۰۰ چنین پاسخ می دهد که: ” مردم خشکی دائما با چرا سر و کار دارند، و چراهای زیادی دارند” و این سوالی است که ۱۹۰۰ هیچ وقت از خودش نپرسیده است و هیچ وقت نخواسته است که با آن روبرو شود. برخورد با ابهام و ناشناخته ها برای ۱۹۰۰ غیر قابل هضم است.

جوایز:

  • برنده‌ی گلدن گلوب بهترین موسیقی متن (انیو موریکونه) در سال ۲۰۰۰
  • برنده‌ی جایزه‌ی بهترین کارگردانی (جوزپه تورناتوره)، بهترین فیلمبرداری (لایوش کولتای)، بهترین موسیقی متن، بهترین طراحی تولید و لباس به همراه جایزه‌ی ویژه برای جوزپه تورناتوره از جوایز دیوید دی دوناتلو (۱۹۹۹)
  • برنده‌ی جایزه‌ی بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه (جوزپه تورناتوره)، بهترین تهیه‌کننده، بهترین طراحی لباس و تولید و جایزه‌ی روبان نقره‌ای ویژه برای انیو موریکونه از طرف سندیکای ملی ژورنالیست‌های فیلم ایتالیا (۱۹۹۹)
  • برنده‌ی جایزه‌ی بهترین فیلمبرداری از جوایز فیلم اروپا (۱۹۹۹).

بازیگران فیلم:

  • تیم راث
  • پروییت تیلور وینس
  • میلانی تیری
  • بیل نون
  • کلارنس ویلیامز سوم
  • پیتر وان
  • گابریلیه لاویا
  • آنیتا تساگاریا
  • نیکلا دی پینتو
  • برایان پرینگل

و در آخر

۱۹۰۰ فیلمی است در مورد قرنی که زندگی انسان زیر و رو شد. قرنی که انسان متحول شد و به ماه رفت. قرنی که قدرت‌های بزرگ جهان تغییر کردند و همه چیز در این قرن از نو ساخته شد و ” دنی بودمن تی دی لمون ۱۹۰۰″ نمادی است از کسانی که با حرکت رو به جلو می جنگند و هیچ تمایلی به تغییر ندارد، کسانی که از هر چالشی فرار می کنند و همچنان هرچقدر هم دنیا آنها را صدا بزند و بگوید که دنیا عظیم است، قدم از قدم بر نمیدارند و گویی که پاهایشان را بتن کرده اند. سرنوشت چندان روی خوشی به آنها نشان نمی دهد.

در کشاکش زمان، استعدادها به یغما می روند و کسی نیست که یادی از آن همه خوشی و زیبایی بکند و حیف و صد حیف از این همه قریحه که در طول تاریخ نابود شده است و هیچ چیزی از آن برایمان به یادگار نمانده است، چرا که چنین افرادی شجاعتی نداشته اند که نغمه ای بخوانند که مردم به یاد بسپارند!!

 


اگر از خواندن این مقاله لذت بردید از مقاله قبلی ما نیز دیدن کنید.

روی لینک زیر کلیک کنید.

 

گردآوری: صبا طاهری

Maahkhatoon97

جدیدترین ها

نظرات و پیشنهادات

تماس با ما

برای تماس با ما لطفا از طریق فرم زیر ایمیل بزنید.

Not readable? Change text. captcha txt