رمان قمارباز “یادداشتهای یک جوان”
نویسنده: بانو فاطمه اکبرزاده
معمولا وقتی اسم داستایوسکی را میشنویم، شاهکارهایی مانند جنایت و مکافات، ابله، شیاطین و برادران کارامازوف در ذهن ما خطور میکند. اما کتاب قمارباز هم در نوع خود شاهکاری بیمانند است.
افراد زیادی معتقدند که فیودور داستایفسکی در این داستان با تغییر فضای جزئی در تلاش برای تعریف کردن قسمتی از زندگی نامه خود به سر میبرد و دستهای دیگر، معتقدند که این کتاب صرفا چکیدهای از افکار او به هنگام رولت بازی کردن بوده است؛ چرا که داستایفسکی قسمت قابل توجهی از زندگی خود را در اعتیاد به قمار سپری کرده.
خلاصه داستان قمارباز
ماجرای این رمان از زبان یک معلم جوان به نام الکسی ایوانویچ روایت میشود و کتاب قمارباز در واقع یادداشتهای اوست. ایوانویچ معلم سرخانه بچههای یک ژنرال روسی است. ژنرالی که با سهلانگاری ثروت خود را به باد داده و اکنون در هتلی در یک شهر اروپایی اقامت دارند. شهری که به رولتنبورگ نیز معروف است. رولت به معنی چرخ بخت است و نمادی برای قمار و قمارخانه محسوب میشود.
همانطور که گفته شد، ژنرال ثروت خود را از دست داده و اکنون مبلغ قابل توجهی به یک فرانسوی بدهکار است و تنها امید او برای پرداخت این بدهی، ارثی است که در صورت مرگ مادربزرگ به او خواهد رسید. ژنرال تحت فشار عجیبی است و مرد فرانسوی مارکی دو گریو افسار او را در چنگ دارد. در همین حال به نظر میآید که مارکی دو گریو، مخفیانه با نادختری ژنرال، پولینا الکساندرونا روابطی دارد.
در کنار این داستان، ماجراها و شخصیتهای دیگری هم وجود دارد.
معلم جوان خانه ژنرال، که جوانی ساده، خوشباور و عین حال زباندراز است عاشق نادختری ژنرال یعنی پولینا است. در حدی که حاضر است برای او هر کاری انجام دهد، حتی حاضر است خودکشی کند. پولینا دقیقا همان چیزی است که مانع جدا شدن الکسی ایوانویچ از خانواده ژنرال میشود.
پولینا یکی از شخصیتهای کلیدی رمان قمارباز است. او با افراد مختلف کتاب، روابط مرموز و عجیبی دارد و در این میان بیشتر از همه این معلم جوان را دست میاندازد و از او در جهت منافع خود استفاده میکند. به او پول میدهد تا قمار کند و پولی که احتیاج دارد را برایش فراهم کند و…
در طرف دیگر داستان، ژنرال هم با همه بیلیاقت بودنش دلباخته ماموزل بلانش است. کسی که عاشق پول است و فکر میکند با مرگ مادربزرگ، ژنرال به ثروت هنگفتی خواهد رسید و بنابراین کاملا به او چسبیده است.
اما در قمارباز هیچ چیز آنطور که انتظار میرود پیش نمیرود. مادربزرگ ناگهان از روسیه میآید و به شکل عجیبی عاشق قمار میشود و…
نوشتن از قمارباز سخت است.
همه قسمتهای کتاب، همه شخصیتها و همه اتفاقات طوری هستند که خواننده کاملا به فکر فرو میرود. مدام در پی این است که منظور و هدف نویسنده را درک کند. چرا این شخصیت به شکل مشخص این کار را انجام داد؟ چرا این دیالوگ در اینجا گفته شد؟ هدف از آن کار چه بود؟ و بسیاری از سوالات دیگر که جز با خواندن دوباره و سهباره جملات و پاراگرافها جوابی به دست نخواهد آمد.
چیزی که در قمارباز واضح و مشخص است، این است که رفتار هیچکدام از شخصیتها، درست مانند چرخ بخت، قابل پیشبینی نیست. در هنگام قمار، ممکن است با انتخاب رنگ قرمز چندین و چند بار برنده شوید، ممکن است ۵ بار پشت سر هم پول خوبی به دست آورید اما برای بار ششم هیچ چیز معلوم نیست. در کتاب هم ممکن است چند رفتار خاص از شخصیتها را حدس بزنید اما درک کردن واکنش بعدی آنها خارج از تصور است.
پیام کتاب
شاید پیام اصلی کتاب قمارباز همین باشد. اینکه رفتار آدمها و انتخابهای آنان درست شبیه قمار است. اینکه زندگی در کل شبیه قمار است و شما هرگز نمیدانید چه چیزی در انتظارتان است. از بین گزینههای مختلف یکی را انتخاب میکنیم چون احساس میکنیم درست است و به موفقیت میانجامد، اما در عین حال میبینیم که زندگی چیز دیگری را برایمان انتخاب کرده است. شانسمان را در جای دیگری امتحان میکنیم چون فکر میکنیم کار درست همین است و مشخص میشود که حق با ماست و احساس میکنیم که زندگی روی خوشی به ما نشان داده است.
یکی دیگر از موضوعات مهمی که در کتاب دیده میشود، بحث رفتار آدمها نسبت به پول و کسی که پول دارد، میباشد. این موضوع به زیبایی در کتاب نشان داده شده و داستایوسکی با به اوج رساندن برخی شخصیتها رفتار اطرافیان را تشریح میکرد. و بعد با حقیر کردن همان شخصیت روی دیگر آدمها را به خواننده نشان میداد. بیجهت نیست که کتابهای داستایوسکی را بهترین کتابهای روانشناسی و تحلیل رفتار آدمها نامیدهاند.
نویسنده: بانو فاطمه اکبرزاده
کتاب: قمار باز
اگر از خواندن این مقاله لذت بردید از مقاله قبلی ما نیز دیدن کنید.
روی لینک زیر کلیک کنید.