بررسی انیمه آبی تمام عیار
انیمیشن ژاپنی «آبی کامل» (Perfect Blue)، محصول ۱۹۹۷، به عنوان تاریکترین انیمیشن سینما و یکی از بهترینهای تاریخ انیمیشن شناخته میشود. ماه خاتون در این قسمت میگوید که چرا باید این فیلم را ببینید.
بعضیوقتها با آثاری روبهرو میشویم که قدرت بلامنازع و منحصربهفرد یک مدیوم هنری را طوری به نمایش میگذارند که هیچ مدیوم دیگری قادر به انجام آن نیست. مثلا فقط در چارچوب یک بازی ویدیویی است که میتوان به احساسی که فیل فیش با بازی Fez به آن دست یافته رسید و هیچ فیلم و کتابی نمیتواند حس گمشدگی در یک دنیای آزادِ سهبعدی پیکسلی را به مخاطب منتقل کند.
تاریک ترین انیمیشن سینما
وقتی حرف از نهایت قدرت انیمیشنسازی میشود هم «آبی کامل» به عنوان خدای استفاده از عناصر و قابلیتهای این حوزه شناخته میشود. به خاطر همین است که «آبی کامل» لقب جدیترین و تاریکترین انیمیشن سینما را یدک میکشد. بله، انیمهها با داستانهای عجیبوغریب و افسارگسیختهشان مشهور هستند.
از دهتا انیمهای که ساخته میشود تقریبا در ۹تایشان هیولا و روبات و سایبورگ و دایناسور پیدا میشود. اما انیمههایی هم هستند که کلیشهها و انتظارات را میشکنند. به مرحلهی متعالی و غافلگیرکنندهای دست پیدا میکنند. نمونهاش اکثر آثار استودیوی جیبلی است که اتفاقا بهطرز دیوانهواری مشهور هم هستند. اما این وسط، آثار ناشناختهای هم پیدا میشوند که بهطرز ستمگرانهای دیده نشدهاند.
«آبی کامل» یکی از آنهاست که شاید کمتر دیده شده باشد. اما به این به این معنی نیست که فیلم توسط منتقدان مورد ستایش و بررسیهای عمیق قرار نگرفته است. این تریلر روانکاوانهی وحشتناک که اتفاقا اولین ساختهی بلند ساتوشی کن فقید. از مولفان حوزهی انیمیشن هم است، به چنان درجهای از درگیرکنندهای میرسد و طوری با مغز بیننده بازی میکند. که واقعا فقط یک انیمه میتواند آن را اینقدر ایدهآل به اجرا دربیاورد.
وقتی منتقدان «آبی کامل» را «تاریکترین» انیمیشن سینما مینامند. اصلا قصد اغراق و شوخی ندارند. شاید یکی از دلایلی که فیلم به جریان اصلی وارد نشده هم به خاطر این باشد که به سختی میتوان آن را به کسی پیشنهاد کرد. چون فیلم علاوهبر اینکه نسبت به دیگر انیمیشنها، داستان بسیار پیچیدهای دارد. بلکه در حد کارهای جنایی دیوید فینچر، در زمینهی سکانسهای بزرگسالانه، منزجرکننده و کابوسوار نیز کموکسری ندارد. نکتهی جذاب فیلم هم این است که انیمهبودن فیلم نه تنها از ترس و هراس حاضر در آن نمیکاهد، بلکه به آن هم میافزاید.
داستان انیمه
فیلم دربارهی دختری به اسم میما کریگوی است. کسی که اگرچه به عنوان خوانندهی اصلی یک گروه موسیقی پاپ هواداران کشته-مُردهی بسیاری دارد. اما تصمیم میگیرد خوانندگی را ترک کند و وارد دنیای بازیگری شود. اولین پروژهی او بازی در نقش بسیار کوتاهی در یک سریال جنایی سیاه است. سریالی که طرفدارانش را ناامید میکند و همین باعث میشود تا او توسط مرد مرموزی که همیشه او را زیر نظر دارد پیامی با عنوان «خیانتکار» دریافت کند.
اما رونا هیداکا به عنوان مدیر برنامههایش به او قوت قلب میدهد که باید این چیزها را نادیده بگیرد. از یک طرف میما میخواهد هرچه سریعتر در حوزهی بازیگری هم به جایگاهی که با خوانندگی به آن بهدست پیدا کرده بود برسد. و از طرفی دیگر تنها راهی که فعلا پیشرو دارد پیشنهادی است که نویسندهی سریال به او میدهد. اگر او قبول کند بازی در یک صحنهی غیر اخلاقی را قبول کند، نقش او پررنگتر میشود.
میما قبول میکند و این آغازی است بر شروع فروپاشی روانی او. چون این کار به معنی از بین رفتنِ تصویر ستارهی معصوم و پاکی است که به عنوان خواننده در ذهن مردم بر جای گذاشته بود. در همین حین، او با وبسایتی به اسم «اتاق میما» برخورد میکند. که وقایع و جزییات زندگی روزمرهی او را از زبان خودش برروی اینترنت منتشر میکند. نویسندهی وبسایت پرسونای خوانندهی میما را ستایش میکند. از بدبختیهایی که بعد از رها کردن آن برای میما ایجاد شده حرف میزند. میما شگفتزده میماند که این کیست که اینگونه از افکار و جزییات احساسات او خبر دارد. اتفاقات بدتری که در ادامه برای میما میافتد. باعث میشود تا او رسما خط اتصالش با دنیای واقعی را از دست بدهد و در وضعیت روانی ناثبات و شکنندهای قرار بگیرد.
انیمیشن بجای فیلم زنده
ما معمولا برای تحسین یک فیلم روی فیلمنامه و کارگردانی و بازی بازیگرانش تمرکز میکنیم. اما وقتی حرف از کنوشی کن میشود، تدوین در اولین و جلوترین ابزارِ این کارگردان در انجام جادوهایش قرار دارد. یکی از دلایلی که کنوشی کن برای گفتن داستانهای واقعگرایانهاش، به جای فیلم زنده، انیمیشن را که به خاطر واقعگراییاش مشهور نیست انتخاب کرده بود، به خاطر این بود که فقط در یک انیمیشن است که میتوان به چنین درجهای از دقت و تمیزی در بریدن لحظهای تصاویر و کاتهای خلاقانه دست پیدا کرد.
«آبی کامل» کلاس درسی در زمینهی قدرت تدوین در غوطهورسازی تماشاگر است. در «آبی کامل» کارگردان از طریق رفت و آمدهای سریع و عجیبوغریب از واقعیت به فانتزی، تماشاگر را درست مثل میما در برزخ دیوانهواری قرار میدهد. انسان بهطرز غیرقابلتوضیحی احساس میکند بین حرکت عقربههای ساعت گرفتار شده است. شاید در ابتدا سعی کنید واقعیت و رویا را از هم جدا کنید. اما کمکم طوری این کلمات درهم ذوب میشوند که جدا کردنشان غیرممکن میشود.
یک قرمز کامل
«آبی کامل» شاید یک انیمه باشد، اما این به معنی نیست که با یک فیلم کودکانه/خانوادگی طرفیم که برای همه مناسب است. این فیلمی استثنایی برای طرفداران انیمههای تاریک و جدی و تریلرهای ترسناکی است که با مغز و انتظارات بیننده بازی میکند. برای نمونه شاید اسم فیلم خبر از آسمانِ آبی ایدهآلی بدهد، اما رنگ اصلی فیلم «قرمز» است.
مثلا به صحنهی قتل یکی از کاراکترهای فرعی فیلم نگاه کنید. رنگ چراغهای عقب ماشین دیوار پارکینگ را قرمز میکند. لولههای قرمزِ تهویه هوا مثل شبکهی درهمتنیدهای سقف پارکینگ را اشغال کردهاند. در آسانسور باز میشود و کف زمین از شدت قرمز بودن چشم را میزند. تنش به اوج میرسد. به جنازهی تازهی قاتل کات میزنیم. درحالی که در فیلمهای لایو اکشن، رنگها به خاطر نورپردازیهای مصنوعی کیفیت اصلیشان را از دست میدهند، در انیمیشن اما میتوان به سرخی میخکوبکنندهای از رنگ قرمز رسید. یک قرمز کامل.
———————————————————
اگر از این مقاله لذت بردید از مقاله قبلی ما نیز دیدن کنید.
۱۰ دلیل برای دیدن انیمه (Hunter x Hunter)