کله پاچه و بربری در تهرانتو

 در از هر دری سخنی, فرهنگ و هنر

می‌گوید در طول سه سالی که به تورنتوی کانادا مهاجرت کرده نیاز جدی به یادگیری زبان انگلیسی احساس نکرده است و کارهایش را با زبان فارسی پیش می‌برد. در تورنتو مانند او کم نیستند. این گروه از ایرانیان، با وجود آنکه مهاجرت کرده‌اند، نیازی به یادگیری زبان کشور مقصد ندارند و مهم ترین دلیل این امر آن است که وارد اجتماع بزرگ ایرانیان در آن کشورها می شوند.

نیاز به آرایشگاه، پزشک و دندانپزشک، بانک، قنادی، سوپر مارکت، تعویض روغن، قصابی، آژانس املاک، خرید لباس و رستوران با مراجعه به کسب و کارهای ایرانی رفع می‌شود. البته این امر دربارهٔ شهرهایی صادق است که اجتماع ایرانیان در آنها شکل گرفته و در آن‌ها کسب و کارهای ایرانی فراوانی پا گرفته اند.

قدم زدن در برخی از خیابان‌های شهرهایی مانند تورنتو، ونکوور و لس آنجلس برای هر عابری یادآور خیابان‌های تهران است،

طوری که به راحتی می‌توان بوی کله پاچه، نان بربری یا کباب کوبیده را در این خیابانها استشمام کرد.

در برخی از این شهرها، محله‌های مشخصی نیز مقصد ایرانیان مهاجر برای سکونت شده اند و شاهد رشد فزایندۀ «پدیده همجواری قومیتی» و شکل گیری «محلات قومی» هستیم.

چنین شیوه‌ای از زندگی در مطالعات مربوط به ادغام مهاجران در جامعهٔ جدید معمولاً مناقشه برانگیز بوده است. برای مثال، برخی از محققان به مهاجران ترکیه ای، چینی یا برخی از کشورهای عربی یا افریقایی اشاره می‌کنند که ساکن شهرهای کانادا، آلمان، سوئد، دانمارک یا هلند هستند: این که اینان، با جدایی گزینی مسکونی، دور خود حصاری کشیده اند و هر فردی با ورود به محلات آنان احساس می‌کند که وارد یکی از مناطق استانبول، قاهره با یکن شده است. برخی معتقدند شکل گیری محله های قومیتی فرصت های ادغام با جامعهٔ جدید را محدود می‌سازد و باعث می‌شود مهاجران همچنان با جامعهٔ میزبان بیگانه بمانند.

نكتهٔ قابل توجه از نظر جامعه شناختی آن است که معمولاً این جدایی گزینی مکانی و جغرافیایی به شکل گیری جزیره های اجتماعی – فرهنگی نیز منجر می‌شود. منظور آن که به تدریج همان رفتارهای اجتماعی که مهاجران در کشور خودشان داشتند و چه بسا قبل از مهاجرت از آنها ناراضی بودند در شرایط جدید دوباره مجال بروز می‌یابند. چنین می‌شود که اجتماع کوچک ایرانیان یا ترکیه ای ها یا سومالیایی ها در کشورهای اروپایی خود تبدیل به یک ایران، ترکیه یا سومالی اجتماعی – فرهنگی در مقیاسی کوچک تر می شود.

رفتارها و ناهنجاری‌های اجتماعی موجود در جامعهٔ مبدأ در اشکالی دیگر و با ظاهری مدرن در اجتماع مهاجران دیده می‌شود.

دختری افغان که هم تجربهٔ زندگی در ایران و هم تجربهٔ زندگی در انگلیس را داشت می‌گفت زمانی که در ایران بوده احساس آزادی بیشتری داشته است تا زمانی که به انگلیس مهاجرت کرده! طبیعتاً نظر او کمی عجیب به نظر می‌رسد. او در ادامه گفت در ایران به همراه خانواده در شهری زندگی می‌کردند که در اطرافشان خانوادۀ افغان دیگری حضور نداشت، ولی در انگلیس در محله ای زندگی می‌کنند که ساکنانش عمدتاً مهاجران افغان اند و به همین دليل او احساس می‌کند که مدام چشمان آنان مراقب رفتارهای اوست. گاهی احساس می‌کند که در یک افغانستان کوچک ولی در ظاهر مدرن زندگی می‌کند.

همسایگی یا پراکندگی در شهر، یا به تعبیری خودمانی دوری یا دوستی جغرافیایی، انتخابی است که هر مهاجر خودش دربارهٔ آن تصمیم می‌گیرد.

روشن است که یکی از فواید هم جواری جغرافیایی در یک کشور بیگانه کسب حمایت‌های اجتماعی از جانب هم‌وطنان است، ولی پرسش آن است که خروج از کشور مبدأ و ورود مجدد به اجتماع کوچک تری از آنان در خارج از کشور چقدر به شکوفایی و بالندگی که معمولاً از مهاجرت انتظار می رود کمک می کند.

زندگی به شیوۀ هم جواری جغرافیایی چقدر امکان کشف و شناخت فرهنگ ها و آدم‌های جدید را فراهم می آورد؟

آیا همسایگی و هم جواری محله‌ای مهاجران بازتولید همان فرهنگ مرسوم در جامعهٔ مبدأ را امکان پذیر نمی کند؟

 

کتاب: از لذت آنی تا ملال فوری

نویسنده: فردین علیخواه(جامعه شناس)

 


اگر از خواندن این مقاله لذت بردید از مقاله قبلی ما نیز دیدن کنید.

روی لینک زیر کلیک کنید.

 

Maahkhatoon97

Recommended Posts

نظرات و پیشنهادات

تماس با ما

برای تماس با ما لطفا از طریق فرم زیر ایمیل بزنید.

Not readable? Change text. captcha txt