نه خودمان را قضاوت کنیم و نه دیگران را
یا از قضاوت دیگران می ترسیم و یا دیگران را قضاوت می کنیم تا ذهنمان درگیر جهانی بیرون از خودمان شود.
درگیر آدم ها و تصوراتشان از ما می شویم تا نبینیم چقدر خودمان، خودمان را قضاوت می کنیم.
نمی شود که از قضاوت آنها بترسیم و قبل از آن خودمان را قضاوت نکرده باشیم. همیشه آسان ترین راه، فرار از درونمان بوده است.
رویارویی با آنچه در درونمان هست، قدرت و جرات زیادی می خواهد.
پذیرشِ آن بخشی از ما که نقص دارد، نامهربان است، قضاوت گر است؛ سخت است.
به همین علت همیشه بهترین راه، تحلیل دیگران و قضاوت کردن آنها است. در بیشتر داستان هایمان می گوییم ما از قضاوت آدمها می ترسیم یا می گوییم به ناحق مورد قضاوت قرار گرفته ایم.
عادت کرده ایم که راحت ترین راه ها را انتخاب کنیم.
یا محکوم کنیم یا مظلوم داستان شویم.
حقیقت فراتر از این بازی هاست. حقیقت این است که دیدن درونمان طاقت، فروتنی، پذیرش و مهربانیِ بیدریغ می خواهد.
با درونمان که مهربانتر شویم، متوجه می شویم که چقدر سخت گیرانه، چقدر قضاوتگر با خودمان رفتار کرده ایم.
و وقتی خودِ درونیتان را پیدا می کنید و می بینید که چگونه قضاوتش می کردید، به بد بودن، به نادان بودن، موفق نبودن، تحقیر برانگیز بودن محکومش می کردید و…
دیگر چه اهمیتی دارد آدمها چه می گویند؟
دیگر چه اهمیتی دارد ما چه تحلیلی از آنها داریم؟
مهربان بودن با خودمان، با آن بخشی که شبیه یک آدم درونی است سخت است.
اگر آسان بود که این قدر خودمان را درگیر جهان آدم های دیگر نمی کردیم.
شبیه سرپرستی که اوضاع داخل خانه و خانواده اش را رها کرده و مسئولیت یک شهر را به عهده گرفته است.
شبیه مادری که کودک نابسامان و پریشان خودش را رها کرده و تمام حواسش را معطوف فعالیت های بیرون از خانه کرده است.
هر وقت ترسیدید که دیگران قضاوتتان می کنند و هر وقت که دیگران را قضاوت میکنید، صبر کنید، برگردید داخل خانه تان و ببینید از چه قضاوت درونیای فرار می کنید؟
چه فکری در مورد خودتان دارید؟ و چرا با خودتان نامهربان هستید؟
به این گفته از دیپاک چوپرا توجه کنید…
رها باش و با رهایی زندگی کن حتی در میان دوز و کلک ….
هر زمان که به جای ترس و اضطراب، احساس شادی و آسودگی کردی؛
رها هستی …
هر زمان که از عقاید خوب و بد دیگران مستقل باشی؛
رها هستی ..
وقتی نیاز به تائید را از دست می دهی و دیگر نمیخواهی خوب یا بد سنجیده شوی،
رها هستی …
وقتی قبول داری که به حد کافی خوب هستی و نیازی به حضور دیگران در کنارت برای رد یا صلاحیت حضورت نداری،
رها هستی …
وقتی تسلیم لحظه اکنون می شوی، تسلیم آنچه هست؛
و قبول می کنی که عالم هستی پشتیبان توست
رها هستی…
وقتی که رنجشها و غمها را رها و بخشش را انتخاب می کنی حتی زمانی که فریب بزرگ دوستها را میخوری،
رها هستی …
وقتی سخنان دروغ کسی را میشنوی و به او این حس را میدهی که فریب خورده ای،
رها هستی …
وقتی خودت باشی، در تمام لحظه هایت نیاز بودن با غیر را نکنی؛
رها هستی…
وقتی بود و نبود انسانها برایت خط زندگی تعیین نکند،
رها هستی …
خود را از قید دنیا رها کن …
خودت باش…
آنگونه زندگی کن که خودت و دلت و خدایت بدانند، رها هستی …
👤دکتر دیپاک چوپرا