برای هر مشکلی راه حلی معنوی وجود دارد

 در خودپروری, روانشناسی

اسرار دایره ای معنویات

برای هر مشکلی راه حلی معنوی وجود دارد، ما فقط نیازمندیم بیاموزیم که چگونه می توانیم به آن دست پیدا کنیم.

در کتاب ((چگونه خدا را بشناسیم: کلام موجز یوگا از پاتانجالی )) روش ها و مراحل توانمندسازی انسان را برای آنکه بتواند به نهایت دانش یگانگی با خداوند دست پیدا کند

نوشته است . در این کتاب از نوشته های پاتانجالی بهره گرفته شده است.

اولین مرحله برای دستیابی به هدایت معنوی شناخت 

هر انسانی برای به کار بردن هر چیزی باید نسبت به آن شناخت داشته باشد.

آیا هنگامی که خود را جسمی فیزیکی در دنیای مادی می بینید به محدودیتهای خود توجه کرده اید؟

ما بیشتر طوری آموزش دیده ایم که که به حواس پنجگانه و نیروی ذهنی خود تکیه کنیم. درک این موضوع که نیرویی فرامادی وجود دارد و همیشه در دسترس است

اولین قدم برای فعال ساختن آن است . این شناخت از طریق آموزشهای دیگران یا از طریق مدارس خاصی بدست نمی آید.

همان طور که اگر کسی به ما هنر رویابینی را آموزش دهد باعث نمی شود که ما رویا ببینیم شک نکنید.

مرز کفر و ایمان شک است

در ابتدای حرکت هنگامی که با مشکلی روبرو شدید به خود بگویید:

شاید دقیقاً ندانم که در این جا چگونه به راه حل معنویدست پیدا کنیم اما کاملاً مطمئنم که راه حلی معنوی وجود دارد .

 

 

دومین مرحله برای دستیابی به هدایت معنوی ادراک 

ادراک : آن دانشی که توسط ادراک به دست می آید نسبت به دانشی که مبتنی بر استدلال و قوه ی ذهنی می باشد، در مرتبه بالاتری قرار دارد.

جایی که هیچ چیز دیگر جز تجربه ی شخصی خود ما نمی تواند اعتباری به آن ببخشد، در سکوت بخواهید که معنویت را درک کنید و بدانید دعوت

شما مورد قبول واقع خواهد شد .این مرحله ادراک نامیده می شود. از طریق مراقبه ای در سکوت، شما حضور در پیشگاه آن نیروی معنوی را تجربه خواهید کرد.

الهاماتی که در لحظه ی حضور در پیشگاه خداوند تجربه می کنم باعث بازسازی ذهنم می شود و من به نوعی انرژی پیوند می خورم.

آن انرژی، مرا به سمتی هدایت می کند که برای هر درد و رنجی راه حلی وجود دارد. همه ی ما می توانیم از درک در دسترس بودن معنویت،

برای حل مشکلاتمان استفاده کنیم هنگامی که شما یاد می گیرید اولین مرحله، یعنی شناخت راه حل های معنوی را به کار برید.

به سمت مرحله ی ادراک سوق داده می شوید و در این مرحله شما آن نیرو را در عمل تجربه می کنید .

شما به این مرحله از ادراک خواهید رسید که هر گونه ناهماهنگی، اختلاف و بیماری توسط انرژی معنوی که درون شماست از بین می رود .

سومین مرحله برای دستیابی به هدایت معنوی  حرمت 

حرمت : باید یرای یکی شدن با نیروی معنوی خود را به طور کامل به آن بسپاریم.

تعدادی از افزاد، خیلی سریع به سومین مرحله می رسند در حالی که دیگران باید مدت طولانی را سپری کنند تا به این مرحله برسند.

به عبارت دیگر ما خود را جزئی از خدا می دانیم و به هستی خود همانطور که هست احترام می گذاریم.

به جای این که این اندیشه در ذهن ما ایجاد شود که ((من اوضاع را روبه راه می کنم.)) این امکان هست که ذهن کوچک ما همچون قطره جدا شده از منشا خود دوباره به سرچشمه اش یعنی اقیانوس الهی بپیوندد و دوباره قدرت اقیانوس را به دست آورد. هنگام مواجه با مشکلات من خود را به خالقم می سپارم و مشکل را نیز به آن نیرویی واگذار می کنم که به ستارگان روشنی می بخشد.

شما نیز همین کار را انجام دهید.

سه مرحله بنیادین برای برقراری ارتباط با راه حل های معنوی مشکلات عبارتند از:

شناخت، ادراک و حرمت .

معنویت یعنی چه ؟

معنویت یعنی زندگی کردن خدا در درون انسان .

دکتر وین دایر می گوید: من هنگامی که به معنوی بودن اشاره می کنم قصد ندارم آن را با مذهبی بودن هم معنی بدانم. مذهب یعنی قوانین و آیین نامه ها و نوشته های تاریخی که در طی زمان طولانی نسل به نسل منتقل می شود. به طورکلی همه ی انسان ها در شرایط مذهبی خاصی به دنیا می آیند و طوری تربیت می شوند که بدون هیچ گونه پرسشی از آداب و رسوم و قوانین مذهبشان اطاعت می کنند و آن را به کار می گیرند.

این آداب و رسوم و توقعات مربوط به ظاهر اعمال انسان است و با تعریف من از معنویت هیچ گونه رابطه ای ندارد .
درک شخصی من از تمرین معنویت این است که سبب می شود زندگی ام در سطح متعالی تری قرار گیرد .

 

تمرینهای دکتر وین دایر به ترتیب اهمیت :

۱- رها سازی:

به منظور رهاسازی خود شما باید این واقعیت را بپذیرید که درمانده اید. در مرحله ی رهاسازی به این صورت می اندیشم : نمی دانم در این موقعیت چگونه تصمیم بگیرم . بنابراین همه چیز را به همان نیرویی می سپارم که شب ها به هنگام خواب جسم فیزیکی ام را به او می سپارم .

۲- عشق:

مناجات و دعا کردن در سکوت را در هر دو مرحله ی رهاسازی و عشق مثمرثمر یافته ام.

با خود زمزمه می کنم : (( من برای همه ی دلواپسی ها و نگرانی هایی که در این جا حضور دارند متعالی ترین خوبی ها را دعوت می کنم . ))

سعی می کنم به هنگام دیدن خشم و خشونت و ناهماهنگی از رهاسازی و عشق دعوت کنم تا پا به میدان گذارند . رهاسازی و عشق می توانند مسئولیت افکار و احساسات ما را به عهده بگیرند . با چنین درکی من به معنویت اجازه داده ام که خود را بر من آشکار سازد و به من کمک کند .

اگر ذهن و روح من متوجه دنیای مادی باشد به هنگام رویارویی با مشکل احساس آسیب دیدگی و غم و نگرانی و ناامیدی دارم . هنگامی که مادی گرا هستم برای بدست آوردن نیروهای کاذب تلاش می کنم و این تلاش مانع می شود تا نیروی عرفانی یا معنوی دریافت کنم .

تشبیه متصل شدن به دنیای معنوی نشان دهنده ی همان نیرویی است که مدام به من یادآوری می کند تا عشق را جایگزین خشم و ناامیدی کنم . من می توانم در آرامش به سر برم و به یاد آورم که معنویت یعنی خدا و خدا یعنی عشق . عشق می تواند همه ی منفی ها را از بین ببرد البته نه با حمله کردن به آنها بلکه با شستشوی آنها توسط ارتعاشات متعالی خود دقیقاْ همانطور که نور تنها با حضورش تاریکی را از بین می برد .

۳- لایتناهی بودن:

عقیده من درباره ی لایتناهی بودن به این معنی است که بدون هیچ شک و تردیدی بپذیریم که زندگی فناناپذیر است. زندگی می تواند تغییر شکل دهد اما نمی تواند از بین برود  من معتقدم که روح ما نامحدود است .

کارل یونگ به ما یادآوری می کند که : «پاسخ پرسشی که مربوط به زندگی بشر است،

توسط ارتباطش با دنیای لایتناهی آشکار می شود.» 

 

۴- تهی سازی ذهن:

ساکت و خاموش می شوم و تمام عقایدی را که درباره ی چگونگی حل آن مشکل در ذهنم شکل گرفته است از ذهن بیرون می کنم . در فضای ساکت و خاموش گوش می سپارم و ایمان و اعتقاد دارم که حتماْ به سمت راه حل راهنمایی خواهم شد . اگر دوست دارید این مراقبه یا دعا را انجام دهید برای تغذیه روح و دستیابی به کمک الهی نیاز به مراقبه دارید .

این پیام را به خودم یادآوری می کنم که می گوید :

(( من به جای اظهارنظرهای افراطی خویش درباره ی این که دوست دارم اکنون اوضاع و شرایط چگونه باشد

قصد دارم تا به آن نیرویی تکیه کنم که کهکشان ها را به حرکت درمی آورد و نوزادی را می آفریند.))

تهی سازی کامل ذهن از همه دستورالعمل ها و برنامه ها ما را به سمت گذشت و ایثار سوق می دهد . رسیدن به مرحله ی تهی سازی ذهن یعنی اینکه ما خود را از هر گونه اندیشه های انتقاد آمیز و دردناک که مربوط به وقایع گذشته هستند رها کرده ایم .

یعنی هیچ جای گله و شکایتی برای این که چه کسی چه کار اشتباهی را در چه زمانی و چگونه انجام داده است وجود ندارد . آن چه می خواهیم طرح الهی زندگی ماست و طرح های خود را که فایده ای در بر ندارند بیرون می اندازیم . بنابراین هنگامی که ذهنمان را از اندیشه های خودساخته تهی می سازیم بخشش و گذشت را به قلب هایمان دعوت می کنیم و با از بین بردن نیروی ضعیف تنفر و شرمساری و انتقام مجموعه ی راه حل ها را برای مشکلات خود می آفرینیم .

۵- سخاوت و حق شناسی:

ما دست خالی به این دنیا آمده ایم و به همین شیوه نیز دنیا را ترک خواهیم کرد. برای برخورداری از سخاوت و حق شناسی انسان باید ایثار کند و همزمان برای داشتن چنین فرصتی از پروردگارش سپاسگذار باشد.

قاعده:

الف ) دقیقاْ همان چیزی را از جهان بدست می آوریم که همان را به جهان بخشیده ایم. به همان اندازه که بکارید درو خواهید کرد.

ب) اگر پیام من به دنیا چنین باشد که: (( خواسته هایم را عطا کن عطا کن عطا کن .)) دنیا نیز پیامی مشابه برای من خواهد فرستاد که:

((تو نیز خواسته های مرا عطا کن عطا کن عطا کن .)) درنتیجه من هرگز احساس آرامش نخواهم کرد و محکوم هستم تا تلاش کنم تقاضاهایی را که در ذهن خود ساخته ام جامه ی عمل بپوشانم .

ج) اگر پیام من به دنیا چنین باشد که: ((چه می توانم ببخشم؟)) یا ((چطور می توانم خدمت کنم؟))

پیامی را که از دنیا دریافت می کنم نیز به همین صورت خواهد بود:(( من چطور می توانم به تو خدمت کنم؟)) یا ((من چه چیزی می توانم به تو ببخشم ؟ ))

به جای این که درمورد هر موضوعی این سئوال را برای خود مطرح کنید که: (( چه فایده ای برای من دارد؟))

این سئوال را در ذهن خویش پرورش دهید که: (( چطور می توانم خدمت کنم ؟)) در آن صورت دنیا نیز درصدد کمک و خدمت به شما برمی آید.

۶- اتصال:

در سطح هوشیاری معنوی ما به این حد از آگاهی می رسیم که با همه در ارتباط هستیم. آگاهی از این که ما نیز بخشی از وجود دیگر انسان ها هستیم سبب می شود تا خشم و ناامیدی خود را به دست فراموشی بسپاریم و دیگران را نیز در پیدا کردن راه حلی برای مشکل خود سهیم و شریک بدانیم . ما تنها نیستیم.

آن چه داریم آن چه انجام می دهیم و آن چه که دیگران درباره ی ما می اندیشند هویت واقعی ما را تشکیل نمی دهد. ما به شیوه ای الهی به خدا و همه ی مخلوقات او متصلیم. درنتیجه هر یک از ما سرمایه ای نامحدود از منابع در دسترس داریم تا در حل مشکلات به ما کمک کند و ما را به آرامش برسانند.

ارتباط داشتن به معنای واقعی یعنی در زندگی خود این فرصت را دارید تا از عشقی که شما را احاطه کرده است

و شما را به هر کس و هر چیزی متصل می کند بخواهید تا هم اکنون نیز شما را به مسیر درست هدایت کند .

به این ترتیب تصورات منفی خویش را رها م کنید و هر کس و هر چیزی را همچون یاری دهنده ای که عاشق شماست می بینید . دقیقاْ در همین لحظات شخص مناسب از راه می رسد و یا واقعه ای که باید به وقوع می پیوندد و به شما کمک می کند .من در مواقع ناامیدی این جمله را از کتاب ((راه اعجاز)) با خود تکرار می کنم :(( به جای این حالت می توانم آرامش را انتخاب کنم.))

 مولانا، شاعر عارف، یک بار توضیح داد که عباراتی نظیر «من، تو، او، ما، شما، آنها» فقط برای تمایز و تشخیص به کار می روند و در باغ عرفان کاربردی ندارند. پس از رسیدن به هوشیاری معنوی، شما خود را همچون گلی در باغ عرفان می بینید که بقیه ی انسان ها نیز به صورت گل های دیگر این باغ توسط نیرویی نامرئی به شما متصل هستند. سپس احساس خواهید کرد که آن نیروی یاری دهنده در دسترس شماست.

۷- شادی:

ظاهر اشخاصی که به درجه ی بالایی از آگاهی معنوی رسیده اند نشان می دهد که آن ها همیشه در خوشی و سعادت به سر می برند . در زندگی خویش به وضوح دریافته ام که درجه ی شادی ام به سطح اگاهی معنوی من در آن لحظه بستگی دارد .

این پرسش مهم را از خود بپرسید:‌ «بیشتر اوقات چه احساسی دارم؟ » اگر پاسخ شما به گونه ای است که نشان می دهد احساس اضطراب، نگرانی، آسیب دیدگی، افسردگی، ناامیدی و نظایر اینها را دارید پس شما ارتباط معنوی خویش را قطع کرده اید. قطع ارتباط معنوی یعنی شما به میدان انرژی شخصی خود اجازه داده اید که توسط نیروهای ضعیفی که پیرامونتان را احاطه کرده اند، آلوده شود.

هنگامی که ارتباط معنوی دارید دنبال فرصت نیستید تا به دیگری آسیب برسانید، در باره ی کسی قضاوت نمی کنید و به کسی تهمت نمی زنید. به درجه ای از سعادت می رسید که پی می برید با خدا در ارتباط هستید و از تاثیرات هرکس و هر چیزی که خارج از دنیای شماست، آزاد و رها هستید.

به این ترتیب هفت شیوه ای که ما برای تعریف معنوی بودن به کار برده ایم عبارتند از :

رهاسازی، عشق، لایتناهی بودن، تهی سازی ذهن، سخاوت، اتصال و شادی

ما با تمام وجود احساس می کنیم برای هر یک از ما فقط یک مشکل وجود دارد.

این مشکل زمانی آشکار می شود که به خویشتن اجازه می دهیم تا از خدا باشیم.

اما حقیقت این است که ما هرگز نمی توانیم از خدا جدا شویم زیرا جایی نیست که خدا در آن حضور نداشته باشد. بنابراین در این جا تناقضی وجود دارد. وقتی ما با خدا در ارتباط باشیم مشکلی نداریم. همچنین ما همیشه با خدا در ارتباط هستیم. در عین حال، هنوز معتقدیم که مشکلات بسیاری داریم.

مشکلاتی نظیر بیماری، اختلاف، ناسازگاری، ترس، اضطراب، فقر، خشم، ناامیدی در باره ی دیگران و غیره، همه در ذهن ما شکل می گیرند. هنگامی که چنین مشکلاتی داریم احساس تنهایی، بیگانگی، انزوا، عصبانیت، آسیب دیدگی، افسردگی، ترس و اضطراب بسیار به سراغ ما می آید. در عین حال هنگامی که با تمام وجود به منشا واقعی خود می پیوندیم همه ی این احساسات ناپدید می شوند.

اگر هر روز با مشکلاتی روبرو می شوید که برطرف شدن آنها به نظر غیر ممکن است، این روش را در پیش گیرید تا مشکلات برایتان ساده تر شود. ما از شما می خواهیم تا ذهنی روشن و باز داشته باشید و عقاید گذشته ی خود را با منطق و استدلال تطبیق دهید.

منطق و استدلال، فضایی به وجود می آورند تا شما بتوانید ارتباط معنوی خود را برای حل مشکلاتتان برقرار سازید.

 

منبع :” دکتر وین دایر ”

گرآوری: پریسا مشکین پوش

Recommended Posts

نظرات و پیشنهادات

تماس با ما

برای تماس با ما لطفا از طریق فرم زیر ایمیل بزنید.

Not readable? Change text. captcha txt