حسادت

مردی ثروتمند غلامی خرید. او با این غلام مانند یک اقا رفتار می کرد و تمام وسایل آسایش و راحتی او را مهیا کرده بود. غلام می دید مرد ثروتمند همیشه ناراحت و غمگین است. یک شب مرد ثروتمند با غلام خود [...]

تصمیم گیری خوب

گروهی از بچه ها در نزدیکی دو ریل راه آهن، مشغول بازی بودند. یکی از این دو ریل، قابل استفاده بود، ولی دیگری سال ها به علت نقص فنی و مشکلات خاص بلااستفاده رها شده بود. تنها یکی از بچه ها روی ریل [...]

استادان تأثیر گذار

استادان تأثیر گذار حسن بصری یکی از مریدان حسن بصری،عارف بزرگ، در بستر مرگ استاد از او پرسید: «مولای من! استاد شما که بود؟» حسن بصری پاسخ داد:«صد ها استاد داشته ام و نام بردنشان ماهها و سالها طول [...]

حرف مشتری گوهر است

سالها پیش، بخش پونتیاک شرکت خودروسازی جنرال موتورز شکایتی را از یک مشتری با این مضمون دریافت کرد: « این دومین باری است که برایتان می نویسم و برای اینکه بار قبل پاسخی نداده اید، گلایه ای ندارم، [...]

همه با هم تفاوت داریم

سواری در بیابان با فرا رسیدن شب به قصد توقف استراحت، توقف کرد. سپس یک قطعه چوب نسبتاً بزرگ را یافت، آن را در زمین فرو کرد و افسار اسبش را به آن بست. صبح روز بعد، با این اندیشه که شاید فرد دیگری [...]

حکایت پرتقال ها

در یک باغ بزرگ پرتقال، روی یکی از درختان غول پیکر، به جز صدها پرتقال دیگری که روی آن درخت زندگی می‌کردند، هفت پرتقال روی یک شاخه نزدیک به هم قرار داشتند. آن هفت پرتقال همیشه با هم در حال جر و بحث [...]

page 1 of 2