مادام فوزیا

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست “صائب تبریزی” رفتن، سفر، حرکت؛ جابجایی و مهاجرت؛ این ماجرای من است؛ پریسای همیشه مسافر! وقتی بعد سالها بی قراری عزم قرار [...]

بهای مادر شدن؟

داخل دادگاه پر از آدم بود، آدمهای جورواجور، همه از جلوی آدم رد می شدند، با دستبند به همراه پلیس، با صورت زخمی، با گریه، با جیغ و داد و فریاد، بلبشوی غریبی بود. بین همه آنها دخترکی با مادرش توجه [...]

اگر آینه بشکند؟

  خزان زندگی من با یک خرافات شروع شد. من سفید برفی‌ای بودم که سرنوشتم با آینه‌ها گره‌ خورده بود. ده سال بیشتر نداشتم که جمله “اگه آینه بشکنه هفت سال بدبختی میاره” را از مادربزرگ [...]

لذتی از جنس رازقی

زندگی، فهم نفهمیدن هاست مادر بزرگم عشقی از جنس گل‌وگیاه داشت؛ با تولد جوانه‌ای می‌شکفت و با عطررازقی کوچکی، دوباره عروس زیبایی می شد. کاش این رسم عاشقی را از او به ارث برده باشم. قدیم‌ها بیشتر [...]

میرزا آقاخان نوری و یک سؤال

میرزا آقاخان نوری و یک سؤال شخصی در زمان میرزا آقاخان نوری، یک کرهٔ جغرافیا از اروپا به ایران آورد و به حضور صدر اعظم برد. میرزا آقاخان از او پرسید: آمریکا کجای این کُره است؟ آن شخص جواب داد:هر [...]

فرشته ای در پارک

دوستان ما فرشته هایی هستند که وقتی بال هایمان پرواز را از یاد می‌برند، ما را از زمین بلند می کنند. فرشته ای در پارک دخترکی پابرهنه و کثیف روی سکویی در پارک نشسته بود و آدم هایی را که از آنجا می [...]

روبان آبی

💥اين روبان آبي براي شماست لطفا قبول كنید! 🟦🟦🟦🟦🟦 آموزگارى تصمیم گرفت که از دانش‌آموزان کلاسش به شیوه جالبى قدردانى کند. او دانش‌آموزان را یکى‌یکى به جلوى کلاس می‌آورد و چگونگى اثرگذارى آن‌ها بر [...]

دوباره از نو

  شکوفهٔ صورتی زیبایی نظرم را جلب کرد. به آن نزدیک شدم. چنان بوی آرام بخشی داشت که دلم می خواست هیچ وقت ریه هایم پر نمی شد و بدون وقفه از این بوی خوش نشاط آور، لذت می بردم و آن را مداوم [...]

داستان یک فنجان

گریز ای جان ز بلای جانان که تو خام مانی چو بلا نباشد «مولوی» «داستان یک فنجان» پدربزرگ و مادربزرگی به یک فروشگاه می روند. آنها می خواهند برای نوه شان یک هدیه تولد بخرند. ناگهان مادربزرگ چشمش به [...]

حکایت جنگل ما

  مورچه هر روز صبح زود سر کار می رفت و بلافاصله کارش را شروع می کرد. رئیسش که یک شیر بود، از اینکه می دید مورچه می تواند بدون سرپرستی بدین گونه کار کند، بسیار متعجب بود.بنابراین بدین منظور [...]