من یک چپ دستم!

 در دل نوشته, فرهنگ و هنر

نویسنده: سمیرا اکبرنژاد(ارشد معماری)

۱۳ آگوست هر سال روز جهانی چپ دست‌ها است.

و اما درد و دل های ما چپ دست‌ها….

این که آدم جزء ۳% مردم جهان باشه خیلی کیف داره. حس خوبی هم داره. حسی که ۹۷٪ بقیه آدم‌ها نمیتونن اون رو درک کنن!

یکی از آرزوهای ما چپ دست‌ها اینه که یه روز محصولات مخصوص چپ دست ها بسازیم تا به شما ۹۷٪ بگیم که ما چی میکشیم از دست این چاقوهاتون، این قیچی هاتون، این دنده ی ماشین، این دستگیره ی در و پنجره، این چپ کلیک مسخره تون، این شماره های کمکی کیبورد که به خودتون حال دادین و گذاشتین زیر دست راستتون، اون صندلی های تکی تون که باعث می شد ما کتف مون کج بشه، اون شماره گیرهای قدیمیه تلفن که باید انگشت رو میکردی توش و می چرخوندی، این کنسرو باز کن هاتون، این ساعت های مچی که نمیشه با دست چپ کوکش کرد، اون قلم درشت من درآوردی تون که کلی هم برای خودتون انحناهای خاص خطاطی مخصوص راست دست ها ساختین توش، اون انبر جوشکاری تون، اون دکمه ی مسخره دوربین عکاسی که گذاشتینش سمت راست که ما دستمون بلرزه موقع عکس گرفتن، اون جیب پیراهن مردونتون، اون در یخچالتون، اون سازهای موسیقی تون که هر چند با این ساز ها میسازیم و از راست دست ها هنرمند تریم، اون خط کشتون که شماره هاش میره زیر دست آدم و…!

اما چیزهایی هست که یک راست دست هرگز نمی فهمد. آن هم حس خوشایندی ست که یک چپ دست دارد و این احساساتمونو کمتر می فهمند…!

این آخری را واقعا راست می گه! چپ دستی از اون معلولیت ها و اقلیت بودن هاست که آدم همیشه سرش را بالا می گیره و می گوید: ” من یک چپ دستم…! ”

می خواهم با خاطره‌ای از دوران مدرسه شما را به دنیای چپ دست‌ها ببرم، دستت را به من بده و با من همراه شو…

زمانی که مدرسه رفتم احساس کردم با بقیه فرق دارم. آن روزها مثل الان صندلی های یه نفره نبود. نیمکت هایی بودند که سه نفر دانش آموز را با هزاران زور و فشار در آن جا می دادند. آن روزها به صورت غریزی دوست داشتم همیشه سر نیمکت های که سمت چپ شان آزاد بود بنشینم.

برای سر نیمکت نشستن چه خون هایی که ریخته نمی شد. اما من نه به دنبال فرمانروایی بر نیمکت بودم و نه خوی دیکتاتوری داشتم. دست خودم نبود باید سر نیمکت می نشستم. تا احساس راحتی داشته باشم.

آن روزها نمی دانستم من با بقیه فرق دارم و فکر می کردم که این یه حس برتری جویانه هست. اما قضیه به اینجا خلاصه نمی شد. مصیبت آن زمانی اتفاق می افتاد که من، دانش آموز وسط یا آخر نیمکت قرار می گرفتم. به دلیل همجواری دست چپ من و دست راست همکلاسی بغل دستی، آرنج هایمان در هنگام نوشتن مشق در سر کلاس به هم برخورد می کرد و چه سرهایی که نشکست! و چه دفتر مشقی هایی که پاره نشد!

دوران کودکی به همین منوال با تمام خاطرات خوبش گذشت و من هنوز نفهمیدیم که یک چیزم با بقیه فرق دارد. تا بزرگتر شدم  و با مفهوم واژه بسیار زیبا و دل فریب “تقلب” اشنا شدم.

دست چپ بودن گرچه برای ما نان نداشت اما برای خیلی از همکلاسی هایم آب داشت. من به دلیل دست چپ بودن مجبور بودم برگه امتحانی را ۹۰ درجه بچرخانم تا روی نیمکتی که برای دست راست ها ساخته شده بود بتوانم بنویسم.

آن روزها صندلی سمت راست من، برای خود سر قفلی داشت. اگر نفر سمت راستی مهارت کافی در کپی کردن را داشت به راحتی می توانست تقریبا تمام صفحه را بنویسد. دوران تحصیل تمام شد و حسرت یک خط تقلب نوشتن از روی دست کنار دستی به خاطر چپ دست بودن و زاویه نشستن و عدم دید مناسب همیشه بر دل ماند.

البته شاید من، از مهارت کافی برخوردار نبودم.

بزرگتر شدم و هنوز نفهمیدم که یک چیز من با بقیه فرق دارد. زمانی که در کارهای تأسیساتی به برادرم و دوستم افشین کمک می کردم و می دیدم با چه چابکی نوار چسب و تفلن و اچار را می پیچند. همیشه حسرت می خوردم که چرا من نمی توانم به آن چابکی و سرعت انجام دهم. اگرچه سعی می کردم با هزار بدبختی و تعویض وضعیت خود نسبت به تجهیز خودم را به سرعت انان برسانم. اما همیشه شانس با من همراه نبود و در بیشتر مواقع به دلیل دسترسی از سمت راست به تجهیزات، دست چپ من به هنگام چرخاندن، یا به تجهیزات کناری گیر می کرد یا به دیوار مجاور.

روزها گذشت و ما خودمان را  با زندگی راست دست ها وفق دادیم. سال‌ها گذشت و هرگز احساس نکردم با بقیه متفاوت هستم تا زمانی که کنکور فرا رسید و در گزینه معلولیت ها گزینه چپ دست را دیدم.

تا آن زمان کسی از من نپرسیده بود راست دست هستم یا چپ دست از آن روز فهمیدم که یک چیز من با بقیه فرق دارد. از آن روز بود که فهمیدم، من هم جزء اقلیت ها هستم. اما چپ دست بودن فقط به پر کردن سمبلیک آن گزینه منتهی شد و هرگز در هیچ آزمونی به درد من نخورد، که نخورد.

بگذریم… 

دست چپ بودن به مشکلات استفاده کردن ار تجهیزاتی مثل موس، قیچی، کیبورد و هزاران تجهیزی که برای راست دست ها ساخته شده اند، خلاصه نمی شود بلکه در تمام زندگی ما جاری است. در راه رفتن، بوسیدن، نشستن پشت میز در رستوران و مهمانی و… تاثیر گذاشته است. ما دست چپ ها انسان های سازگاری هستیم. در دنیایی که برای راست دست ها ساخته شده است زندگی می‌کنیم با کمترین ادعایی. آنقدر کم ادعا که حتی نزندیک ترین افراد هم تفاوت های ما را نه حس می کنند و نه متوجه می شوند.

 

این روز زیبا بر اقلیت چپ دست مبارک

 


اگر از خواندن این دل نوشته لذت بردید از مقاله قبلی ما نیز دیدن کنید.

روی لینک زیر کلیک کنید.

 

Maahkhatoon97

Recommended Posts

نظرات و پیشنهادات

تماس با ما

برای تماس با ما لطفا از طریق فرم زیر ایمیل بزنید.

Not readable? Change text. captcha txt