به همسر، مادر یا خواهرش فحش میدهیم!
فحش،دشنام، ناسزا!!!
برخی از روانشناسان اجتماعی و جامعه شناسان زمینه اجتماعی جوامع را به دو نوع فردگرایانه و جمعگرایانه تقسیم کردهاند. از نظر آنان، فرد در جوامع فردگرا معمولاً دارای استقلال نسبی است. از نظر اجتماعی «فرد» ارزش و جایگاه خودش را یافته است.
در این سطر عمداً فرد را داخل گیومه گذاشتم تا اهمیت او را در این جوامع نشان دهم. فرد در این نوع جامعه تصمیم میگیرد و مسئول تصمیمهای خودش شناخته میشود.
در مقابل، در جوامع جمعگرا فردیتی وجود ندارد و «وابسته بودن به جمع» ویژگی این جامعه است.
در واقع همیشه انتظارات و خواستههای «جمع» بر خواستههای «فرد» اولویت دارد.
معمولاً رفتارهای فرد ریشه بیرونی دارند، یعنی عمدتاً این انتظارات دیگران است که شکلدهنده و توضیحدهنده رفتارهای آدمهاست
«منافع فرد» معمولاً فدای «مصالح جمع» میشود. هویت فرد در هویت گروهی که به آن تعلق دارد حل میشود و تشخصی درکار نیست.
تطابق با هنجارهای حاکم ویژگی جامعه جمعگرا و امکان حفظ تفاوت زیر سایه این هنجارها ویژگی جامعه فردگراست.
یکی از راههای دستیابی به توسعه گسترش فرهنگ فردگرایی است. البته منظور آنان از فردگرایی خودخواهی و خودپرستی نیست.
فردگرایی اهمیت یافتن فرد (شامل سلایق و انتخابهای او) در عین حضور در جمع(جامعه) است.
«دشنام» در این دو زمینه اجتماعی هم سبک و سیاق خاص خودش را دارد. برای مثال دشنام در جوامع جمعگرا عموماً نه متوجه خود فرد، بلکه متوجه وابستگان و اقوام اوست.
در واقع همانطور که فرد از نظر اجتماعی جایگاه مشخصی ندارد و مسئولیتی هم متوجه او نیست، دشنامها هم به سمت وابستگان او نشانه میروند و نه خود او.
برعکس در جوامع فردگرا، دشنامها عمدتاً متوجه خود فرد است،
چراکه معمولاً این فرد است که مسئول اعمال و رفتارهایش شناخته میشود.
در نتیجه موضوع دشنامها نیز خود فرد است. از جمله آن دشنامها میتوان به «احمق»، «تنهلش»، «بیتربیت» و «یابو» اشاره کرد.
در این زمینه، دشنامهای جنسی هم باز متوجه فرد است. نکته قابل تأمل دیگر آنکه به دلیل فراز و فرود تاریخی و ساختار خاص اجتماعی، در جوامع جمعگرا بخش زیادی از دشنامها متوجه زنان است و اشارات جنسی یا به عبارت دیگر ناموسی موضوع اصلی این نوع دشنامهاست.
در درجه اول مادر و خواهر و در درجه دوم عمه و خاله هدف اصلی دشنامهایی هستند که عموماً در این جوامع مردان نثار یکدیگر میکنند.
برخی از جامعهشناسان با تحلیل شیوههای دشنامگویی تلاش میکنند بفهمند جوامع فردگرا هستند یا جمعگرا.
با تحلیل شیوهها و ادبیات دشنامگویی جامعه ایرانی، به کدام ساختار اجتماعی میرسیم؟ آیا بر اساس این دشنامها جامعه ما فردگراست یا جمعگرا؟
دشنامهای رایج در کوچه و خیابان معمولاً متوجه خود فرد است یا وابستگان او را هدف میگیرد؟ اگر وابستگان او را هدف میگیرد آیا محدود به زنان میشود؟
من دشنامهایی را که کاربران شبکههای اجتماعی نثار فوتبالیستهای معروف کرده بودند به شکل مختصر بررسی کردم.
جالب آنکه بیشتر این دشنامها عمدتاً جنسی و متأسفانه نه متوجه خود فرد، بلکه متوجه وابستگان درجه یک او و به ویژه زنان شامل همسر، مادر و خواهر میشدند.
مردم جالبی هستیم. کاربر شبکه اجتماعی بودن خودش بیانگر آن است که گویی ما در دوره فردگرایی به سر میبریم.
منظورم آن است که هر کس صفحهای در شبکههای اجتماعی دارد و هویتی مشخص.
هر کس برای خودش حریمی دارد. از دیگران میخواهیم که به خواستههای فردی ما احترام بگذارند، میخواهیم سلیقه فردی ما را به رسمیت بشناسد.
ولی وقتی دشنامها را بررسی میکنیم به صدها سال قبل پرتاب میشویم! گویی هنوز جامعه عصر طایفه و قبیله هستیم.
هنوز اگر کسی موقع گردش به چپ یا راست فراموش کند چراغ راهنمای اتومبیلش را روشن کند، به همسر، مادر یا خواهرش فحش میدهیم!
آنها مقصرند و نه خود رانندهً و نکتهای عجیبتر بگویم و تمام کنم:
وقتی در یک مکان عمومی مردان میخواهند به مرد دیگری فحش بدهند، اول به اطرافشان نگاه میکنند تا زنی حضور نداشته باشد.
چهقدر خوب. ما چهقدر به زنان احترام میگذاریم.
ولی وقتی میبینند زنی حضور ندارد، نه به آن مرد بلکه به همان زنانی دشنامهای رکیک میدهند که حضور ندارند! عجیب است.
کتاب: تا طلاق نگرفتند کتاب ننوشتند!
نویسنده: فردین علیخواه (جامعه شناس)
اگر به بخش از هر دری سخنی علاقمند هستید از مقاله قبلی ما نیز دیدن کنید.
روی لینک زیر کلیک کنید.