آیا شما هم آدم بیعرضهای هستید؟!
در سکوتِ شب و درحالیکه انگشتِ اشارهمان را روی صفحۀ موبایل سُر میدهیم به لبخندها و دندانهای سفید آدمهای موفق خیره میشویم.
مکث میکنیم و به فکر میرویم. به اینکه چه آرزوهایی در سر داشتیم و نشد که به آنها برسیم. جنگیدیم ولی پیروز نشدیم. هر چه دویدیم از خطّ آغاز فاصله نگرفتیم.
گاهی اوقات یقۀ خودمان را میگیریم و سرِ خودمان فریاد میزنیم. پس از جرّ و بحث شدیدی که با اعضای خانوادهمان داشتیم که ما را «بیعرضه» خطاب کرده بودند، در مقابل آینۀ دستشوئی به خودمان خیره میشویم و به خودمان تشر میزنیم که «ای بیعرضه!»
متأسفانه در چند سال گذشته «روانشناسیگرایی با تأکید صرف بر فرد» بهشدت در جامعۀ ما گسترش یافته است.
منظورم آن است که در بررسی مسائل اجتماعی تنها فرد را در شکستهایش به عنوان مقصر میشناسیم و از نقش زمینههای اجتماعی و اقتصادی در رقم زدن شکستها و ناکامیهای افراد غافل میشویم.
در این چارچوب، به کسی که مدام شکست میخورد توصیه میکنیم که در «کلاسهای تقویت اراده» شرکت کند و یا اگر نسبت به جامعه بدبین است به «کلاسهای مثبت اندیشی» برود تا بهبود یابد. همهچیز آمادۀ برداشت است و مشکل در ضعفِ اراده و توانایی افراد است.
گویی در درون هر فرد غولِ چراغِ جادو منتظر است و فقط باید به فرد کمک کرد تا آن غول را صدا بزند. موضوعاتی همچون چگونگی توزیع منابع، پارتیبازی و فرصتهای نابرابر اهمیتی ندارند.
در این نگاه، کارخانهدارانی که به دلیل ورود اجناس چینی ورشکست شدهاند و تنها دلخوشیشان دردِ دل کردن با مسافرانی است که سوار پراید آنان شدهاند، افرادی بیلیاقت تعریف میشوند چون اراده نداشتند گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند!
دانشجویی که سه سال پس از فارغالتحصیلی همچنان بیکار است و والدینش او را مدام «بیعرضه» خطاب میکنند تقصیر خودش است و لیاقت پیشرفت ندارد.
در پاسخ به این سؤال که «چرا من مدام شکست میخورم؟»
نگاه روانشناییگرایی شما را به جواب «خب تقصیر خودته» میرساند.
معمولاً در جهان، سیاستمداران به این نوع پاسخ بسیار علاقه دارند. چون شما در نهایت یقۀ خودتان -و نه یقۀ آنان را- خواهید گرفت.
وقتی شبکههای مختلف صداوسیما را تماشا میکنیم میبینیم که در برنامههای متعدد آن روانشناسان حضور گرمی دارند و درحالیکه روی مبلهای شیک نشستهاند و خیلی خوب موقع صحبت کردن دستهایشان را تکان میدهند تلاش میکنند روانِ بینندگانی را که زمینههای نابرابر اجتماعی و اقتصادی به آنان صدمه زده است احیاء کنند.
حضور کمرنگ جامعهشناسان در برنامههای صدا و سیما همیشه فرصت گسترش این نوع مواجهه با مسائل اجتماعی را فراهم آورده است.
واقعیت آن است که ورود جامعه شناسان به بررسی شکستها و ناکامیهای فردی؛ میتواند مخاطرهآمیز باشد؛
چون جامعهشناس ناچار خواهد بود به سراغ ساختارهای اجتماعی نابرابر برود.
حتی جامعهشناسی مانند دکتر فرامرز رفیع پور که معمولاً در صحبت کردن جانب احتیاط را نگاه میدارد وقتی در برنامهٔ «توقف ممنوع» شبکهٔ پنج به بررسی «فساد اقتصادی» میپردازد کاغذی را به سمت بینندگان میگیرد که بر روی آن فلشهای مختلفی به دایرههای رنگی متعدد وصل شدهاند و توضیح میدهد که این فلشها بیانگر ازدواجهای فامیلی در بین مسئولان کشور است و یکی از زمینههای بالقوهٔ گسترش فساد اقتصادی -به بیان او- همین عامل است (از اتاق فرمان می گویند که یک ووله ببینیم!)
گروههای مختلف تلگرامی هم پرشده است از توصیههای روانشناسانه به آدمها.
غافل از اینکه «زندگی مثبت» فقط با تغییر نگاه ما شکل نمیگیرد و شرایط اجتماعی و اقتصادی جامعه نیز بر زندگی ما اثرگذار است.
ساعت هفت صبح است و مجریِ رادیو حرف میزند: «سلام ای جوان ایرانی، آره، آره، با توأم، چرا به پشت سرت نگا میکنی، نه با توأم، بیکاری؟
کنکور قبول نشدی؟
هر چی میدویی بهجایی نمیرسی؟
نه، نه، تو حق نداری ناراحت بشی، یه یا علی بگو، نفس عمیق بکش و در این صبح زیبا بگو سلام زندگی، آره.
امروز، امروز طرحی نو بینداز، بگو من میتونم، بگو، با صدای بلند بگو تا من که توی استودیو هستم بشنوم، دنیا بشنوه و راهها به روت باز شه… الان میخواییم با یه روانشناس دربارهٔ اراده صحبت کنیم، جایی نریا…»
رادیو را خاموش میکنم و پیامهای تلگرامیام را باز میکنم: «سلام استاد، ۱۵ ماهه فارغالتحصیل شدم و هنوز بیکارم. چند آزمون استخدامی شرکت کردم و هر بار رتبهٔ ۵ آوردم ولی همش یک یا دو نفر میخواستند.
میخواستم ازتون خواهش کنم اگه جایی کاری سراغ دارین منو معرفی کنید. غیر مرتبط هم باشه خوبه. چشم امیدم به شماس، ممنون».
نویسنده: دکتر فردین علیخواه جامعهشناس
گردآوری: پریسا مشکین پوش