رابطه اضطراب با شکاف خود آرمانی و خود واقعی

 در خودپروری, روانشناسی

نویسنده: مرضیه قمری(کارشناس ارشد مشاوره خانواده)

 

هر انسانی درباره خود تصوراتی دارد و در ذهن خود موجود درونی دارد که فقط خودش در مورد ماهیت او اطلاع دارد. همه ی ما خودپنداره‌ای داریم و همواره خود را ارزیابی می‌کنیم در این بین در مرحله نوجوانی با ورود به دنیای بزرگسالی، بیشتر از هر دوره‌ای از زندگی، انسان درگیر تصویر سازی ذهنی از خود و دنیای پیرامون خود می‌شود.

در این مقاله قصد داریم خود آرمانی و خود واقعی را در دوران نوجوانی مورد بررسی قرار دهیم و در مورد شکاف بین این دو خود و اهمیت آن در مرحله‌ی پرچالش نوجوانی بحث و گفتگو کنیم.

مفهوم خود آرمانی و خود واقعی

هر انسانی آرمان‌ها و آرزوهایی دارد که درصدد دستیابی به آنهاست. به عبارت دیگر، هر انسانی دارای “خود آرمانی” است که سعی دارد خود را شبیه آن سازد و به آن برساند. همه‌ی ما از کودکی در ذهن خود دنیای خیالی می‌سازیم و در آن دنیا خود را شخصی فراتر از آنچه که هستیم تصور می‌کنیم. خود آرمانی (Ideal self) به ما انگیزه تلاش می‌دهد و اهداف ما را تنظیم می‌کند، اما گاهی اوقات این خود آرمانی غیر قابل دسترسی است، زیرا دسترسی به آن فراتر از توانایی یک انسان معمولی است. از طرفی هم واقعیت‌هایی وجود دارد که ممکن است آرمان‌های ما را فقط به صورت یک رؤیا دست نیافتی پیش ببرد و دنیای واقعی؛ خود واقعی را به ما نشان می‌دهد.

خود واقعی به مفهوم ارزیابی آگاهانه‌ی فرد از خودش است، ولی خود آرمانی آن بخش از وجود فرد است که میل دارد به آن برسد. اگر بخواهیم مثالی درباره ی این دو بزنیم این است که خود واقعی توان شخصی است که قادر به بلند کردن وزنه ی ۵۰ کیلویی است و خود آرمانی آرزوی شخص است برای بلند کردن وزنه ای ۱۵۰ کیلویی. منیر بیگلربیگی (۱۳۹۹).

منظور از خود آرمانی و خود واقعی چیست؟ منظور از خود آرمانی و خود واقعی چیست؟

نوجوان و خود آرمانی

در دوران نوجوانی، آرمان و رؤیا برای فرد اهمیت زیادی دارد و نوجوان تلاش می‌کند به آن برسد. به طور مثال از کودکی در دنیای آرمانی خود آرزو داشته است که رتبه اول کنکور شود و یا بازیگر برتر هالیوود، اکنون که به مرحله نوجوانی رسیده تلاش دارد به آرمان‌هایش نزدیک شود. همان‌طور که می‌دانیم نوجوان در مرحله بلوغ به طور طبیعی کمی دچار خودبزرگ بینی و اعتماد بنفس بالا می‌شود، از طرفی در ذهنش، از خود یک ابرقدرتمند ساخته و با این اعتماد که می‌توانم ابرقدرتمند باشم؛ ذهن خود را درگیر این می‌کند که چگونه به آرمان‌هایش برسد و اینجاست که مسئله آغاز می‌شود.

نوجوان در مرحله بلوغ، تأیید دیگران، والدین و اجتماع برایش مهم است و در این حالت است که ممکن است بیشتر از آنچه که هست چه در مورد توانایی و چه در مورد دیگر جنبه‌های خود، خود را نشان دهد. خود آرمانی در این مرحله برای نوجوان اهمیت قابل توجهی دارد و ممکن است نقاط منفی خود را نپذیرد و همواره فقط دنبال جنبه‌های مثبت خود و دنیای پیرامونش باشد و این باعث مشکلات جدی در نوجوان می‌شود.

معمولاً در این حالت نوجوان سعی بر داشتن شخصیتی مثبت و دوست داشتنی دارد و ممکن است والدین و جامعه هم به دلیل وارد نشدن به چالش واقعیت‌ها، نوجوان را تشویق به این امر کنند و خود واقعی و جنبه‌های واقعی نوجوان را به او آموزش ندهند؛ اینجاست که شخصیت نوجوان غرق در ساختن دنیایی آرمانی و خود آرمانی می‌شود که دور از واقعیت است. از این رو والدین و سیستم آموزشی باید به نوجوان این آموزش را بدهند که او با تمام کم و کاستی‌هایش مورد احترام و دوست داشتن است.

این گونه هدایت، نوجوان را به شناخت واقعیت و خود واقعی می‌برد و خود را شخصی می‌بیند که ممکن است توانایی یک سری کارها را داشته باشد و توانایی یک سری کارها را نداشته باشد، در این صورت است که از خود یک ابرقدرتمند در ذهن نمی‌سازد و خود را به عنوان یک انسان با جنبه‌های مثبت و منفی می‌پذیرد.

شکاف خود آرمانی و خود واقعی شکاف خود آرمانی و خود واقعی

همواره پشت هر رفتار و عملی، یک نیاز دیده می‌شود. انسان توانایی انجام همه امور را ندارد و همین باعث می‌شود نیازهای انسان به طور کامل مرتفع نشود، از طرفی آرمان‌هایی دارد و در ذهن خود را با آن آرمان ها رشد داده و نیازهایی را به وجود آورده است که دردنیای واقعی ممکن است به آنها نرسد و همین باعث می‌شود که بسیاری و نیازهای او برآورده نشود و از خود، ناخشنود باشد و این ناخشنودی از خود، به عزت نفس او آسیب بزند و سبب شود که فرد در دام افسردگی بیفتد.

در این میان، نوجوانانی که در مرحله بلوغ دچار یک خود بزرگ بینی می‌شوند و آماسی از اعتماد به نفس همراه دارند. بیشتر دچار مسئله می‌شوند چرا که خود آرمانی پررنگ‌تر شده و از آن جایی که نوجوانی مرحله هیجانات است، تلاش دارد تا نیازهایی که توسط خود آرمانی به وجود آمده را برآورده کند و اگر این نیازها ارضا نشود نوجوان دچار سرخوردگی و افسردگی می‌شود.

زمانی که او این آرمان‌ها را در دنیای خیالی پرورش می‌داده به مسئولیت آن فکر نمی‌کرده، اما امروز که می‌خواهد به آن‌ها برسد یا توان جسمی کافی ندارد یا توان مالی و… به طور مثال آرزوی بسكتبالیست‌ شدن را از کودکی با خود داشته است، هر چند این امر ناممکن نیست ولی او به طور ژنیتیکی قدی کوتاه دارد یا آرزوی رفتن به فضا را دارد ولی به لحاظ مالی در خانواده‌ای متوسط است؛ این‌جاست که فاصله دنیا و خود آرمانی با دنیا و خود واقعی بیش از استاندارد است و همین باعث استرس و اضطراب او شده و به ایدآل‌های خود نمی‌رسد و همین باعث ناآرامی و عزت نفس پایین می‌شود.

لازم به ذکر است گاهی ما والدین هم، شریک در ساختن دنیا و خود آرمانی فرزندانمان می‌شویم.

این که فرزند ما در مراحل رشد، تفکر بلندی داشته باشد و خود را در بالاترین رتبه‌ها ببیند بد نیست

ولی آیا ما در واقعیت می‌توانیم حمایت لازم را از هر لحاظ داشته باشیم؟ آیا فرزند ما توانایی لازم را دارد؟

منشأ اغلب ترس‌ها، سرکوب‌ها و اضطرب‌ها، برآورده نشدن نیازها بوده؛ نیازهایی که ما برای خود به وجود آورده‌ایم. شکاف بین دنیایی که در آرمان‌های خود ساخته‌ایم با دنیای واقعی، استاندارد خودش را دارد. قطعاً اگر این شکاف زیاد باشد هیچ انسانی طعم حال خوب را نمی‌چشد. حتی ممکن است بر دیگر جنبه های شخصیتی او هم تأثیر بگذارد. به طور مثال همه‌ی ما در زندگی نقش‌هایی داریم (نقش کاری، والدی، فرزندی، همسری، برادر و خواهری…) اگر روان ما آرام نباشد، نمی‌توانیم از پس نقش‌های خود برآییم. حتی ممکن است به دلیل ضعیف پنداشتن خود از گرفتن بعضی از نقش‌ها صرف نظر کنیم.

خود آرمانی و خود واقعی بنابراین فاصله استاندارد خود آرمانی با خود واقعی باعث می‌شود دنیایی بدون اضطراب و ترس و بی‌اعتمادی برای خود بسازیم و زیر چتر این آرامش واقعی به تمام جنبه‌های وجودی خود رسیدگی کنیم. زندگی نزیسته خود را، دنیای آرمانی فرزندمان نکنیم.

اولین داده‌ها را والدین به ذهن کودک می‌دهند و اولین تصورات ذهنی را کودک در خانواده تجربه می‌کند. والدین گاهاً در تربیت و آموزشی که به فرزند خود می‌دهند به پیامد آن فکر نمی‌کنند. اغلب ما آنچه که در دنیای آرمانی و خود آرمانی به آن نرسیده‌ایم، تلاش می‌کنیم فرزندان‌مان را به همان سمت و سو تشویق کنیم و همین تشویق و تأکید اولین تصورات ذهنی کودک را شکل داده و باعث ایجاد خود آرمانی برای فرزندمان می‌شود و اگر او به لحاظ هوشی و جسمی توانایی لازم را نداشته باشد ناآگاهانه و شاید آگاهانه، نارضایتی را در کودک خود شکل داده ایم.

ما به طور طبیعی چندین هوش داریم هوش ریاضی منطقی، طبیعت گرایی، موسیقیایی، جسمی حرکتی، میان فردی و درون فردی. این هوش‌ها در افراد متفاوت است و امکان ندارد فردی تمام این هوش‌ها را در مقیاس بالا دارا باشد؛ ممکن است در یک یا دو مورد تواناتر باشد. بنابراین ما نمی‌توانیم بدون در نظر گرفتن توانایی فرزندمان آنچه زمانی برای خودمان فراهم نشده، در فرزندمان جستجو کنیم و زندگی نزیسته خود را از طریق او بخواهیم زندگی کنیم؛ این امر پیامد آسیب‌زایی خواهد داشت.

با این تعریف، سنجیدن توانایی فرزند جهت سوق دادن او به سمت تشکیل دنیای آرمانی و خود آرمانی لازم است. یک والدین آگاه، تمام منابع آموزشی و رشدی که در توان دارد، را ابتدا تجزیه و تحلیل کرده تا با توانایی فرزند مغایرت نداشته باشد. این هماهنگی توانایی و منابع آموزشی، یک دنیای آرمانی و خود آرمانی با فاصله و شکاف کم با دنیای واقعی و خود واقعی را برای نوجوان در پی خواهد داشت.

راهکارهای لازم

مهم ترین مسئله ای که در تربیت فرزندمان باید به آن توجه کنیم این است که اولاً به فرزندمان بیاموزیم که ما ابرقدرت نیستیم و انسان مجموعه‌ای از جنبه‌های مثبت و منفی است و به او آموزش دهیم که ما باید خودمان را با تمام جنبه‌های منفی و مثبت بپذیریم. به او بگوییم ما در انجام بعضی‌کارها توانا هستیم و در انجام بعضی ناتوان. تأکید کنیم که باید پذیرای خود واقعی‌مان با تمام کاستی‌ها باشیم.

با این تأکید و آموزش، فرزندمان را برای تلاش به رسیدن به آرزوهایش حمایت کرده و با این آگاهی که ممکن است به دست آوردن بعضی از رؤیاها در توان ما نباشد، او را آماده ی رویارویی با دنیای واقعی و خود واقعی می‌کنیم و با این حمایت، عزت نفس او حفظ شده و استرس و اضطراب و ترس او مهار می‌شود. همچنین، باید توجه لازم را در تمام مراحل رشد به فرزندمان بدهیم تا باعث نشود برای توجه‌طلبی، به سمت آرمان‌های دور از واقعیت برود و خودی به ما معرفی کند که در واقع از روی توجه گرفتن و محبت گرفتن از ما باشد.

خود آرمانی کلام آخر

انسان نیازمند، حال روانی خوبی ندارد. ما در تصورات خود بدون توجه به آنچه که هستیم نیازها را به وجود می‌آوریم و وقتی به نیازهای‌مان پاسخ نمی‌دهیم حس کامل نبودن و نارضایتی در وجودمان شکل می‌گیرد و ما تبدیل به انسانی می‌شويم که همواره در آینده زندگی کرده؛ آینده‌ای که دور از خود واقعی ما است و از زندگی در لحظه، لذت نمی‌بریم. از طرفی داشتن دنیای آرمانی و خود آرمانی لازم است؛ چراکه توسط آن ما به شخصیت خود شکل داده و توانایی خود را بارور می‌کنیم اما برای اینکه زندگی را، زندگی کنیم و شخصیتی درمانده از خود نسازیم باید خود آرمانی ما، نزدیک به خود واقعی‌مان باشد.

منابع

– منیر بیگلر بیگی؛ منظور از خود آرمانی و خود واقعی چیست؛ ۱۳۹۹.

– ولیام گلاسر؛ واقعیت درمانی؛ ترجمه دکتر علی صاحبی؛ انتشارات سایه سخن؛ ۱۴۰۰.

 


نویسنده: مرضیه قمری(کارشناس ارشد مشاوره خانواده)

انیستاگرام (مرضیه قمری)

تلگرام (مرضیه قمری)


اگر از خواندن این مقاله لذت بردید از مقاله قبلی ما نیز دیدن کنید. 

روی لینک زیر کلیک کنید.

 

Maahkhatoon97

Recommended Posts

نظرات و پیشنهادات

تماس با ما

برای تماس با ما لطفا از طریق فرم زیر ایمیل بزنید.

Not readable? Change text. captcha txt