ارزش ما بر چه مبنایی تعیین می شود؟
آیا تا به حال از خود پرسیده اید که ارزش وجودی شما بر چه مبنا و پایه ایی تعیین می شود؟
“ماهیت واقعی و راستین من بر مبنای دارایی هایم تعیین میشود”
با گذشت زمان، ما این پیام را در دنیای مادی دریافت میکنیم: هیچ نداشتن در معنا و مفهومی مادی مانند این است که انسان باشیم، اما ارزش کافی به منزله ی یک انسان برخوردار نباشیم.
درحالی که با توجه به این پیام ماهیت من محرومان رشد میکنیم؛ می آموزیم که، هر چه کالاهای مادی بیشتری را پیرامونمان انباشته کنیم، به راستی مهم تر هستیم.
در این وضعیت، خودانگاره ی ما تغییر می کند. به بیان دیگر؛ به جای این احساس کنیم بسیار ارزشمند هستیم زیرا به منزله ی آفریده های خداوند روی زمین حضور داریم؛ ارزشمان را بر این مبنا ارزیابی میکنیم که چند کالای دنیوی داریم، ارزش مادی آن ها چقدر است و دیگران آن ها را تا چه اندازه ارزشمند می دانند.
در فیلم رهسپاری، زن و شوهری ثروتمند حضور دارند که از کالاهای دنیوی فراوان بهره مند هستند؛ به خودروهای شخصی، لباس ها و خانه های گران قیمتشان می بالند و به عضو بودن در باشگاه های ورزشی و تفریحی مختلف افتخار می کنند. آن ها موفقیتشان را در زندگی بر مبنای فهرست داریی ها و اموالشان ارزیابی می کنند.
با این حال، آشکار است که آن ها به همان اندازه درباره ماهیتشان حسی نامتناسب و ناهماهنگ دارند. آن دو هر چه کالاهایی بیشتر را گرد آوری می کنند؛ نگرانی شان برای نگه داری کردن آن کالا ها بیشتر خواهد شد.در نتیجه، مجبور می شوند کالاهایی بیشتر را برای این هدفشان جست و جو کنند و این چرخه همچنان ادامه می یابد. این رویداد، درپایان، در لحظه ای بسیار رنج آور در فیلم به اوج خود می رسد. در این لحظه، مرد ثروتمند در این باره مردد می شود که آیا کل زندگی اش اشتباه بوده است یا خیر.
این سؤال به راستی سؤالی مهم است که باید به آن توجه کرد. اگر در همه ی زندگی مان فقط به جست و جو کردن نماد های موفقیت بپردازیم، کالاهایی بیشتر را گردآوری کنیم و همیشه بکوشیم تا در مقایسه با همسایگانمان کالایی بهتر و بزرگ تر داشته باشیم؛ به راستی به کجا می رسیم؟
زمزمه تکراری ماهیت من محورمان در حقیقت”بیشتر داشتن” است.
به نظر می رسد که ماهیت من محورمان از ژرفای وجودمان با فریاد به ما چنین می گوید: “زمانی می توانی دوباره شاد شوی که کالایی دیگر را به دست آوری.
این کالا باید، در مقایسه با کالاهای قبلی، گران تر باشد و به تو قدرت و اعتبار ببخشد! “
اندیشه ی انباشتن کالاهای مادی از دوران کودکی ما و با انباشتن اسباب بازی ها شروع می شود. اگر دوران کودکی خودمان را به یاد نمی آوریم؛ می توانیم تصویر و صدای خودمان را در کودکان نوپای امروزی ببینیم و بشنویم. آن ها اغلب چنین می گویند: ” این ها اسباب بازی های من هستند! این ها مال من هستند!”
در دوره ی بزرگسالی، با گونه هایی بزرگ تر و گران تر از اسباب بازی ها موفقیتمان را به نمایش می گذاریم. وقتی این دارایی ها از بین می روند یا در معرض خطر قرار می گیرند؛ ما احساس می کنیم که از ارزشمان به منزله ی انسان کاسته می شود. وقتی دارایی دیگران بیشتر از ما باشد یا وقتی از توانایی مالی کافی برخوردار نیستیم تا کالاهایی بیشتر را به دست آوریم؛ باز هم احساس می کنیم که ارزشمان به منزله ی انسان کاسته می شود.
وقتی خودمان را بر مبنای دارایی های شخصی مان ارزیابی می کنیم؛چنین مشکلی به وجود می آید:
اگر ارزش ما بر مبنای دارایی های شخصی مان تعیین می شود؛ پس، وقتی دارایی نداریم، بی ارزش هستیم!
منبع:
گردآوری: پریسا مشکین پوش
اگر از خواندن این مقاله لذت بردید از مقاله قبلی ما نیز دیدن کنید.
روی لینک زیر کلیک کنید.