شانس و بدشانسی

 در داستان پندآموز, داستانک

هر بلایی کز آسمان ببارد
گرچه بر دیگری قضا باشد
به زمین نارسیده می پرسد
خانهٔ انوری کجا باشد
«انوری»

شانس و بدشانسی

وقتی بیدار شدم تمام تنم درد میکرد و می سوخت. چشم هایم را باز کردم و دیدم پرستاری کنار تختم ایستاده است.
او گفت: «آقای فوجیما، شما خیلی شانس آوردید که دو روز پیش از بمباران هیروشیما جان به در بردید. حالا در این بیمارستان در امان هستید.»
با ضعف پرسیدم: «من کجا هستم؟»
پرستار گفت : «در ناگازاکی ۱»
نکتهٔ اخلاقی:چرا بعضی از مردم بی وقفه در زندگی «شانس» می آورند، در حالی که سایرین همیشه «بد شانس» هستند؟
ریچارد وایزمن، استاد دانشگاه «هارتفوردشایر» در این باره می گوید: «مطالعه برای بررسی چیزی که مردم آن را «شانس» می خوانند، ده سال قبل شروع شده است.

می خواستم بدانم چرا بخت و اقبال همیشه درِ خانهٔ بعضی ها را می زند، اما سایرین از آن محروم می مانند.

به عبارت دیگر چرا بعضی از مردم «خوش شانس» و عدهٔ دیگر «بدشانس» هستند؟

آگهی هایی در روزنامه های سراسری چاپ کردم و از افرادی که احساس می کنند خوش شانس و یا بدشانس هستند خواستم با من تماس بگیرند.
صد ها نفر برای شرکت در این مطالعه داوطلب شدند و من در طول سال های گذشته با آن ها مصاحبه کردم، زندگی شان را زیر نظر گرفتم و از آن ها خواستم در آزمایش های من شرکت کنند.نتایج نشان داد که هر چند این افراد به کلی از این موضوع غافل هستند، کلید خوش شانسی یا بد شانسی آن ها در افکار و کردارشان نهفته است.

از بزرگمهر پرسیدند : « کار ها به کوشش است یا به تقدیر؟»
جواب داد : «کوشش خود تقدیر را سبب می شود.»

برای مثال، فرصت های ظاهراً خوب در زندگی را در نظر بگیرید.

افراد خوش شانس مرتباً با چنین فرصت هایی برخورد می کنند، در حالی که افراد بدشانس نه.

با ترتیب دادن یک آزمایش ساده سعی کردم بفهمم آیا این مسأله ناشی از توانایی آن ها در شناسایی چنین فرصت هایی است یا نه.

به هر دو گروه «خوش شانس» و «بدشانس» روزنامه ای دادم و از آن ها خواستم آن را ورق بزنند و بگویند چند عکس در آن هست.

به طور مخفیانه یک آگهی بزرگ را وسط روزنامه قرار داده بودم که می گفت: « اگر به سرپرست این مطالعه بگویید که متوجه این اگهی شده اید، ۲۵۰ پوند پاداش خواهید گرفت.»

در این دنیا

هیچ اتفاقی

اتفاقی

اتفاق

نمی افتد!

این آگهی کاملاً خیره کننده بود.افرادی که احساس بدشانسی می کردند،عمدتاً آن را ندیدند، در حالی که اغلب افراد خوش شانس متوجه آن شدند.

مطالعهٔ من نشان داد که افراد بدشانس عموماً عصبی تر از افراد خوش شانس هستند و این فشار عصبی توانایی آنها در توجه به فرصت های غیرمنتظره را مختل می کند.

در نتیجه، آنها فرصت های غیرمنتظره را به خاطر تمرکز بیش از حد بر سایر امور از دست می دهند.

برای مثال وقتی به مهمانی می روند، چنان غرق یافتن جفت بی نقصی هستند که فرصت های عالی برای یافتن دوستان خوب را از دست می دهند.

کسی که به امید شانس زندگی می کند، سال ها پیش مرده است.

آنها به قصد یافتن مشاغل خاصی روزنامه را ورق می زنند و از دیدن سایر فرصت های شغلی باز می مانند.

افراد خوش شانس آدم های راحت تر و باز تری هستند، در نتیجه آنچه را در اطراف شان وجود دارد و نه فقط آنچه را در جست و جوی آنها هستند، می بینند.

تحقیقات من در مجموع نشان داد که آدم هایی خوش اقبال بر اساس چهار اصل، برای خود فرصت ایجاد می کنند

 

۱_ آنها در ایجاد و یافتن فرصت های مناسب مهارت دارند.
۲_ به قوهٔ شهود خود گوش می سپارند و بر اساس آن تصمیم های مثبت می گیرند.
۳_ به خاطر انتظارات مثبت، هر اتفاق نیکی برای آنها رضایت بخش است.
۴_ نگرش انعطاف‌پذیر آنها، بدبیاری را به خوش اقبالی بدل می کند.

در مراحل نهایی مطالعه، از خود پرسیدم « آیا می توان از این اصول برای خو‌ش شانس کردن مردم استفاده کرد؟»

از گروهی از داوطلبان خواستم یک ماه وقت خود را صرف انجام تمرین هایی کنند که برای ایجاد روحیه و رفتار یک آدم خوش شانس طراحی‌ شده بود.

این تمرین ها به آن ها کمک کرد فرصت های مناسب را دریابند، به قوهٔ شهود تکیه کنند و انتظار داشته باشند بخت به آنها رو کند و در مقابل بد بیاری انعطاف نشان دهند.

یک ماه بعد، داوطلبان برگشتند و تجارب خود را تشریح کردند.

نتایج حیرت انگیز بود. ۸۰% آنها گفتند آدم های شادتری شده اند، از زندگی رضایت بیشتری دارند و شاید مهم تر از هر چیز خوش شانس تر هستند.

و بالاخره اینکه من «عامل شانس» را کشف کردم.
و اکنون نکاتی برای کسانی که می خواهند خوش اقبال شوند:

* به غریزهٔ باطنی خود گوش کنید، چنین کاری اغلب نتایج مثبت در بر دارد.
* با گشادگی خاطر با تجارب تازه رو به رو شوید و عادات روزمره را بشکنید…
* هر روز چند دقیقه را صرف مرور حوادث مثبت زندگی کنید.

______________________________

پاورقی

۱.بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی دو عملیات اتمی بودند که در زمان جنگ جهانی دوم به دستور هری ترومن، رییس جمهور وقت آمریکا، علیه امپراتوری ژاپن انجام گرفت.

در این دو عملیات دو بمب اتمی بر روی شهر هیروشیما و سه روز بعد بر روی شهر ناگازاکی انداخته شد.

کتاب: شما عظیم تر از آنی هستید که می اندیشید

نویسنده: مسعود لعلی

Recommended Posts
نظرات/پیشنهادات
  • Violat

    This article had me laughing and learning! For those interested, check out: DISCOVER HERE. What’s your take?

نظرات و پیشنهادات

تماس با ما

برای تماس با ما لطفا از طریق فرم زیر ایمیل بزنید.

Not readable? Change text. captcha txt