داستانی از دکتر وین دایر
سلام به همه ماه خاتونیای عزیز، امروز اومدیم با یه مقاله از داستانک از سری داستانک های پند آموز حتماً تا انتهای مطلب ما رو همراهی کنید.
” گذشت، بار سنگین دشمنی و کینه توزی را از دوش شما بر میدارد
و فضای ذهنتان را برای اندیشههای مثبت و سازنده، آمادهی میکند. “
وین دایر
دکتر وین دایر میگويد:
” همواره به مهاتما گاندی میاندیشم. هنگامی که با قطار به نیو دهلی (یکی از شهرهای آفریقای جنوبی) میرفت و یادداشتی دریافت کرد که از او پرسیده بودند: پیام شما برای مردم چیست؟ ”
او به کسانی که بیرون قطار بودند گفت:
” زندگی من، پیام من است. به پرستش معنویام، همچون کاری که با شیوهای ویژه باید هر روز آن را تکرار کرد، نمینگرم. ”
وین دایر میگوید سالها از ستم و بیمسؤولیتی پدرش به خانواده، سرشار از خشم و نفرت بوده است؛ تا اینکه یک روز از پشت میز اتاقش در دانشگاه بر آن میشود تا به دنبال پدر مست و لاابالی خود بگردد و به انتقام جویی از او بپردازد.
جستجوی یک مست دائم الخمر در سراسر آمریکا کار بسیار سختی به نظر میرسد، ولی او از هر امکانی بهره میگیرد تا اینکه در مییابد پدرش چند هفته پیش در شهری دورافتاده بر اثر ناراحتی کبد ناشی از نوشیدن الکل در گذشته است.
سرانجام با هزاران پرس و جو قبر پدر را مییابد. در حالی که سرشار از نفرت و انتقام جویی بوده، بالای قبر میایستد. مدتی به قبر نگاه میکند… پس از چند دقیقه که به آن خاک مینگرد، ناگهان عاطفهای پنهان از پشت سالها نفرت، زبانه کشیده و به گریه میافتد. او در آن سیل اشک پدرش را با وجود همهی زخمهای روحیاش میبخشد.
او میگويد:
” پدرم را بخشیدم و با این بخشش شگفت آور و آنی، احساس کردم همهی سدهای روحی که شکوفایی احساس خوشبختیام را از من گرفته بودند، در برابر نیروی عاطفی این بخشش نابود شدند، دود شدند و به آسمان رفتند و گویی در زندگیام، بامداد دوباره از راه رسیده باشد. پس از آن، به نیروی بخشش پی بردم و فهمیدم انسانی که میبخشد، خود، امکان پیشرفت بیشتر آرزوهایش را مییابد. میبخشی و خود آزاد میشوی. این آزادی، بسیار نزدیک به ماست. اگر زرنگ باشیم و خوب ببینیم.”
امیدوارم شما نیز اگر در زندگیتان از افرادی ناراحت و دلگیر هستید که به روشهای گوناگون شما را آزرده و ناراحت کردهاند و یا حتی به شما خیانت کردهاند ببخشید، زیرا این بخشش باعث میشود که خودتان از انواع تفکرات مخرب که برای انتقام و تلافی کردن از آنها دارید آزاد شوید و آنگاه آرامش و آسایش را در زندگی خود به نظاره بنشینید.
کتاب: حالا که به لبخند رسیدیم
گردآوری و ترجمه: حسن آدینه زاده
اگر از خواندن این مقاله لذت بردید از مقاله قبلی ما نیز دیدن کنید.
روی لینک زیر کلیک کنید.