یادگیری دوست داشتن خود

 در خودپروری, روانشناسی

 

🔸یادگیری دوست داشتن خود

یک رابطۀ متعهدانه فقط می‌تواند میان دو آدم کامل وجود داشته باشد. یک نشانۀ کامل بودن، این است که بتوانید خودتان را دوست بدارید. در قلمرو عشق، تناقضی وجود دارد: فقط هنگامی می‌توانید دیگران را دوست بدارید که بتوانید خودتان را دوست بدارید.

اگر نتوانید خودتان را دوست بدارید، سعی خواهید کرد جای خالی عشق به خودتان را با عشق دیگران پر کنید. سعی دارید آن چه را نمی‌توانید به خودتان بدهید، از دیگران مطالبه کنید. این مطالبه، باری ناعادلانه را بر دوش اطرافیان می‌گذارد. شما به حفره‌ای بی‌انتها‌ تبدیل می‌شوید و هر اندازه دوستتان بدارند، کافی نخواهد بود.

اگر بخواهید به کسانی که خودشان را دوست ندارند عشق بدهید، باز هم با همین مشکل رو به رو هستید. شما از شدت دوست داشتن آن‌ها سر و جان فدا می‌کنید، اما فایده‌ای ندارد. همۀ ما باید یاد بگیریم عشقی را که می‌خواهیم، به خودمان بدهیم. در این صورت، آدم‌های دیگر می‌توانند ما را دوست بدارند و احساس خشنودی و رضایت خواهیم کرد، زیرا لازم نیست آن‌ها کمبودی را جبران کنند. در این حالت، عشق با عشق همنوایی می‌کند.

چرا خودمان را دوست نداریم؟

چند دلیل اصلی وجود دارد، اما از همه مهم‌تر این است که تا همین اواخر اعتقاد بر این بود که رضایت از خود، گناه است. اگر مدام روی نقاط ضعف خودتان انگشت نمی‌گذاشتید و خود را برای کاستی‌هایتان تحقیر نمی‌کردید، چیزی کم داشتید. اگر چه حالا «دوست نداشتن خود» را بیمارگونه و بخشی از مشکل می‌دانیم، اما تا همین چندی پیش، امتیازی در مسیر پیشرفت فردی به شمار می‌آمد: اگر به اندازﮤ کافی از خودتان بدتان بیاید، شاید انگیزﮤ بهتر شدن پیدا کنید.

تجربه‌های کودکی ما از دوست داشتن، معمولاً در توان یا ناتوانی بعدی ما در دوست داشتن خودمان مؤثر هستند. بهترین حالت، این است که از لحظه‌ای که دوران جنینی را آغاز کرده‌ایم تا سال‌های کودکی، دوستمان بدارند و ما را بخواهند. این عشق بیرونی، رفته‌رفته در ما درونی می‌شود و به عشق و احترام نسبت به خودمان تبدیل می‌گردد.

پرورش عشق به خود، کاری سخت است و وقتی در محیطی بزرگ می‌شویم که برای ما ارزش قایل نیستند، این کار دشوار‌تر می‌شود.

برای بسیاری از ما عشق، مشروط بوده و به این بستگی داشته است که چه شکلی بودیم، چه طوری توپ می‌انداختیم یا چگونه رفتار می‌کردیم. بعدها این عشق مشروط، درونی می‌شود و آن را نسبت به خودمان به کار می‌گیریم. اهداف بسیار بالا و ناممکنی برای خود تعیین می‌کنیم و سپس، بیش‌تر اوقات حال خوبی نداریم، زیرا به آن اهداف دست نیافته‌ایم. آن گاه عشق، پاداشی می‌شود که فقط وقتی به خود می‌دهیم که خوب عمل کرده باشیم.

دوست داشتن حقیقی خود، مشروط نیست و همیشه هست؛ چه خوب باشیم، چه بد، چه قوی باشیم، چه ضعیف و در اوج موفقیت باشیم یا در قعر شکست. برای دوست داشتن خود، لازم است یاد بگیریم خودمان را از کارهایمان جدا کنیم. اگر صبر کنیم تا نخست خوب عمل کنیم، سپس خودمان را دوست بداریم، از عشق همان گونه استفاده کرده‌ایم که یک مربی دلفین از ماهی ساردین. افزون بر این، همیشه جنبه‌هایی از رفتارهای ما ناخوشایند خواهند بود.

یادگیری دوست داشتن خود، به این معنا نیست که از کوشش برای تغییر جنبه‌های منفی رفتارتان دست بکشید، بلکه به این معناست که میان خود و کارهایتان تمایز قایل شوید.

خودتان را عمیقاً و بدون عیب‌جویی دوست بدارید. مدام بر رفتار خود نظارت داشته باشید و ببینید آیا نتایج مثبت برای شما و اطرافیان به بار می‌آورد یا نه.

 

🔻گزیده‌ای از کتاب
کتاب: #دوست_داشتن_آگاهانه
نویسندگان: #گی_و_کیتلین_هندریکس

* دوست داشتن آگاهانه: چکیدهٔ سفر (https://t.me/PsycheCompanion/1015)
* همهٔ ما به نزدیک بودن و دور شدن نیاز داریم (https://t.me/PsycheCompanion/1019)‌

کانال تلگرام: روان یار

گردآوری: بانو ماهرخ ندایی (کارشناس ارشد روانشناسی)

https://t.me/PsycheCompanion

 


اگر از خواندن این مقاله لذت بردید از مقاله قبلی ما نیز دیدن کنید.

روی لینک زیر کلیک کنید. 

 

Maahkhatoon97

Recommended Posts

نظرات و پیشنهادات

تماس با ما

برای تماس با ما لطفا از طریق فرم زیر ایمیل بزنید.

Not readable? Change text. captcha txt