تماس با ذهن کیهانی
ارتباط بین ابعاد زندگی
در عالم بیداری میتوان با کسی که در خواب است ارتباط برقرار کرد. برادرم سابقاً با من چنین رابطهای داشت.
یک بار او ملافهای را به من داد و گفت که این پیراهن من است و باید آن را بپوشم و به مدرسه بروم و در این حال در مقابل خانوادهام به من میخندید و مسخرهام میکرد.
او در رؤیای من نقشی را به عهده میگرفت و ارتباطش را ساعتها با من حفظ میکرد.
رؤیا برای من، در عالم خواب یک واقعیت مینمود و تنها پس از بیداری بود که میتوانستم به تصورات پوچ و باطل خود پی ببرم.
اما او در بیداری و هوشیاری نظاره گر تصورات و توهمات باطل من بود.
کافی بود بیدارم کند تا به سطح هوشیاری او برسم و نسبت به تصورات پوچ و باطل آگاه شوم. مرحلهٔ عالی حیات، یعنی عالم پس از مرگ هم قوانین و مقرارت خاص خود را دارد.
وقتی به این مرحله از دگرگونی میرسیم به گذشته نظاره میکنیم، واقف میشویم که چه توهمات و خیالهای باطلی را در دنیا در سر میپروراندهایم.
پس از ورود به این مرحله از هوشیاری، پردهها پس میرود و نادیدنیها آشکار میشود و آنجاست که انسان در مییابد که همه دلبستگیها و وابستگیهایش در حیات مادی، چونان رؤیاهایی که در خواب میدیده، باطل و بیمقدار بوده است.
ما برای آنکه قادر باشیم به تصورات باطل خود در دنیا واقف شویم، نیازمند یاری فردی از دیار هوشیاری متعالی هستیم، دیاری که پس از مرگ به آن میرسیم.
نیازمند اوییم تا با ظاهری مبدل به میان ما آید، با ما رابطه برقرار کند و از خواب و خیالی که در این کره خاکی برای خویش ساختهایم، رهاییمان بخشد.
این رسالت به عهدۀ مردان الهی است.
زیرا آنها واقعیتها را در پس تصورات مادی ما به عیان میبینند.
برای مثال عیسیمسیح در نقش یک نجار به میان مردم آمد
تا حقایق را به روشنی بر آنها بنمایاند و نسبت به دنیای ازلی و ابدی آگاهشان کند.
دوگانگی نیروهای عالم
لحظهای به نیروهای متضاد دو سوی یک آهنربا بیندیشید. هرگز نمیتوان قطب شمال یک آهنربا را از قطب جنوب آن جدا کرد.
هر چه قطب شمال و جنوب آن را قطع کنید، قطبهای شمال و جنوب دیگری به وجود میآید و تنها فاصلهٔ آنها به هم نزدیک تر میشود.
جهان هم دارای یک انرژی مغناطیسی و دو قطب شمال و جنوب است و دو نیرو، با ماهیتی کاملاً متضاد، در قطبین آن وجود دارند. به همین دلیل در روایدها و وقایع جهان دوگانگی وجود دارد
و این تناقض خود بخشی از تکامل جهان است.برای مثال در برابر پلیدی، نیکی و در مقابل ناامیدی، امید را میتوان جستوجو کرد.
اگر گروهی از مردم جهان گرسنگی به سر میبرند، عدهای دیگر در تلاشند تا این معضل بشری را تا حدودی رفع کنند.
هر اتفاقی که در جهان روی دهد، خواه مطابق میل ما باشد یا نه، بخشی از نیروهای متناقض جهان است.
اسکاتجو در این زمینه گفتهٔ نغز و جالبی دارد. او میگوید: ((بالاترین سطح بصریت زمانی است که آدمی دو پدیده کاملاً متضاد را در وجود خود حس کند.))
انسان نیز بخشی از تکامل جهان است. به همین دلیل، تحت تاثیر دو نیروی کاملاً متناقض قرار دارد.
جسم مادی و فانی او طالب جمع آوری مال، کسب مقام و استفاده از لذائذ زندگی است
در صورتی که روح و اندیشه ازلیاش پیرو معنویات است و از این رو همیشه کشمکشی دائمی بین امیال مادی و معنوی وجود دارد.
اگر انسان زنجیرها و قیدهای نفسانی را از دست و پای روح خود بگشاید و با سرچشمۀ معنوی بیامیزد، قوانین عشق و خرد و انرژی لایتناهی بر زندگیش حاکم خواهد شد و در رهگذر زندگی هدایتش خواهد کرد.
تماس با ذهن کیهانی
هرگاه عیسی مسیح به دهکدهای گام مینهاد، هالهای از عشق و نور الهی پیرامونش را میگرفت، بر مردم اطراف او میتابید و به بینش و هوشیاری آنها میافزود.
یک شخصیت عالی و معنوی، با سرچشمه عشق و خرد و انرژی لایتناهی در ارتباط استو به همین دلیل با حضور خود در هر جمعی تاثیری شگرف بر حال و هوای مجلس پدید میآورد.
من این پدیده را به هنگام برخورد باکنکایز، یکی از سالکان معنویت و نویسندۀ کتاب ((راهی به سوی هشیاری برتر))تجربه کردهام.
وقتی او بر صندلی چرخدارش به خانۀ ما وارد شد، متوجه شدم که بچهها از حرکت ایستادند، از سروصدا دست برنداشتند و به او خیره شدند.
عشق و خرد لایتناهی که در درونش مأوا داشت، به پیرامونش ساطع شده بود و همه را مجذوب خود میکرد. توصیف ارتباطی که در چنین شرایطی برقرار میشود، کار سادهای نیست.
فقط میتوان آن را به رابطۀ مادر با کودکان خردسالش تشبیه کرد که چگونه مجذوب و شیفتۀ او هستند و با حضورش روحیۀ دیگری میگیرند.
مزبور در این باره میگوید :((انسانهایی که از عشق الهی سرشارند، هر جا که حضور یابند، افراد پیرامون خود را در پرتو نیروی آسمانی که همان عشق،دوستی،تندرستی،اعتدال و آرامش است فرو میبرند.))
در درون هریک از شما در هر شرایطی که باشید این نیرو وجود دارد.
باید در اندرون خود و در نهفتهتربن هستۀ وجود به جستوجوی، این انرژی لایتناهی که چون اقیانوسی بیکران نهفته است، رفت و برای تحولی شگرف و حیرتانگیز از آن بهره جست.با اتصال به نیروی معنوی تنها در مسیر نیکدلی، خیرخواهی، مشارکت، هماهنگی، عفو و گذشت گام برمیدارید و خود بخشی از الوهیت جهان و قدسیت الهی میشوید.
منبع:
گردآوری: پریسا مشکین پوش
اگر از خواندن این مقاله لذت بردید از مقاله قبلی ما نیز دیدن کنید.
روی لینک زیر کلیک کنید.
Recommended Posts