با دیده بصیرت به دنیا بنگرید
اغلب مردم فقط به آن چیزی باور دارند که به عیان میبینند. بسیاری از پدیده های طبیعی و غیرطبیعی مانند باد و جریان برق را نمیتوان با حواس مادی تجربه کرد. مادام که خود را در جسم فیزیکی محبوس کنید و بر این گمان باشید که مجموع جهان هستی، همین جهان مادی است، در جنبه های مختلف زندگی با ناکامی رو به رو خواهید شد. باید از قالب فیزیکی خود فراتر روید، از موانع بگذرید و در سطحی ژرف تر به خرد و شعور لاینتاهی بنگرید.
اگر نگاهی بصیر داشته باشید تشویش و نگرانی، ترس از مرگ و معضلاتی که اغلب مردم در پیچ و خم زندگی با آن مواجهند، جز خیالی باطل نخواهد بود.
در آن صورت اگر به عامل دنیایی دلبستگی عمیق پیدا کنید، ضمیر برتر به سراغتان خواهد آمد و رشته های وابستگی را از هم خواهد گسست چندان که به خود خواهید گفت:
« آیا این کار من بود؟!»
با بینش والا میتوان توهم و خیال باطلی را که موجب غم و اندوه
و خشم و بغض و حسد میشود آشکارا حس کرد.
بنابراین هرگز با رویدادهای ناگوار زندگی در ستیز نخواهید بود زیرا ذره ای از ضمیر برتر تان به شما می گوید که اگر فلان کار به نتیجه نرسید اهمیتی ندارد. اگر دوستان و آشنایان چیزی دارند که شما ندارید مهم نیست، زیرا هرگز نمیتوانید چیزی را در تصاحب داشته باشید، آنچه میتوانید داشته باشید، اوقات کنون است و آنچه در حال میتوانید انجام دهید، زندگی کردن و لذت بردن است.
هرگاه شئی قابل ارتجاعی مانند فنر را تا حدود خاصی بکشید، به حالت اولیه خود باز میگردد. اما اگر از محدودهٔ طراحی شده اش بیشتر کشیده شود، دیگر حالت اولیهٔ خود را نخواهد داشت. با همین منطق، ذهنی که به افق های تازه ای وارد شود، دیگر هرگز به بعد اولیهٔ خود باز نخواهد گشت.
گستردگی اندیشه انسان تا به آنجا میتواند پیش رود که معجزه ها بیافریند.
بینش، آزادی عمل شگرفی را پدید می آورد، مثلا وقتی به چهرهٔ کودکی می نگرید،
به زیبایی و تکاملی پی می برید که تا آن زمان در پرده ابهام پوشیده مانده بود.
دیگر نیازی نمی بینید که دیگران را متقاعد کنید تا همیشه حق را از آن شما بدانند و به جای اینکه با بحث و مشاجره دیگران را به اردوگاه خود فراخوانید، این حق را برای آنها قائلید که عقاید خود را داشته باشند و بر آن اصرار ورزند. پس از آنکه به بخش والاتر وجود خود دست یافته اید، رابطه با خود را انسجام می بخشید و در نتیجه دوستان فراوانی که روزی برایتان با اهمیت بودند، اهمیت خود را از دست می دهند و فقط به چند دوستی اکتفا می کنید که اگر چه در همه کارها با شما توافق ندارند اما همیشه حامی و پشتیبان شما هستند. در این مرحله عشق و محبت شگفی نسبت به دیگران احساس میکنید به طوری که حتی دشمنان قسم خورده شما نیز از این عشق بی نصیب نخواهند ماند.
احساس همدردیتان نسبت به دیگران افزایش می یابد و به شما
امکان می دهد که پدر، پیشه ور، یا ورزشکار خوبی باشید.
هنگامی که به خرد و فرزانگی برتر می پیوندید، معرف شما صلح،
صفا و آرامش درونی است نه پول و ثروت، شغل و جنسیت.
در عالم هوشیاری، خود پرستی و منیت را واژگون خواهید کرد. مرز های بین شما و دیگران فرو خواهد ریخت و جملاتی از قبیل من بزرگترم، پول بیشتر دارم و از هوش و ذکاوت بیشتری برخوردارم مفهومش را از دست خواهد داد. همه را با خود مرتبط و متصل می یابید و در نتیجه رشته های صمیمیت را با دیگران می گسترانید. بصیرت، هویت شما را تغییر می دهد.
دیگر یک فروشنده، نویسنده، یا پدر نیستید بلکه عضوی از خانواده بزرگ بشریت به شمار می آیید و همواره این احساس را دارید که همه در یک مسیر گام بر می دارند و تنها تفاوتشان این است که در نقاط مختلف آن در حرکتند. بسیاری اوقات، مردم وقایعی را که ساعتی پیش روی داده است کاملا به فراموشی می سپارند و از این بابت نگرانند.
غافل از اینکه نسیان میتواند نشانه بصیرت کامل باشد. زیرا انسان بصیر رویدادهای گذشته را به کلی از دست رفته تلقی میکند و چنان با اوقات حال درگیر است که در ذهنش فضایی برای اندیشیدن به وقایع گذشته باقی نمی ماند.
اگر از خواندن این مقاله لذت بردید از مقاله قبلی ما نیز دیدن کنید.
روی لینک زیر کلیک کنید.