رقابت سالم را به کودکان آموزش دهیم
یکی از بسترهای مهم برای ارتقای سلامت افراد ،خانواده می باشد که فرزند پروری از مهمترین بخشهای آن است.
والدین با بینش کافی در امر فرزندپروری مانع از ایجاد مشکلات فرزندان دربزرگسالی واختلالات روحی خواهندشد.
در جلسه کتابخوانی یک از بانوان داستان عجیبی را روایت کرد و مرا به فکر فرو برد. والدین نقش مهمی در تربیت فرزندان دارند و بعضی از نکات را باید از کودکی به آنها آموزش بدهند .
او گفت: بردار زاده من میثم نه ساله است و چند روز پیش مسابقه شنا داشت، او در این ورزش بسیار ماهر است و چندین مدال هم گرفته است.
شب قبل از مسابقه میثم به مادرش می گوید: من حالم خوب نیست و نمی خواهم فردا در مسابقه شرکت کنم.
مادرش تعجب میکند! و می گوید: برای چی؟ تو که تا دیروز حالت خوب بود چرا نمیخوای بری؟ آیا نگرانی داری که من از آن بی خبرم؟
میثم : نه نگران نیستم ولی نمی خواهم در مسابقه فردا شرکت کنم.
مادر: این کار درستی نیست مربی کلی برای تو زحمت کشیده و از همه ما دعوت کرده که برای دیدن مسابقه تو حتما فردا حضور داشته باشیم چون مطمئنه که تو برنده میشی و اگر ما نریم این عمل ما بی احترامی به مربی محسوب میشه.
میثم: با وجود عدم رضایت و نگرانی حرف مادر را قبول می کند.
صبح روز مسابقه مربی و مدیر مدرسه کلی از میثم به خاطر موفقیت های سابقش تقدیر می کنند و کمی بعد مسابقه شروع می شود…
مادر متوجه می شود که میثم با این که می تواند سریعتر به خط پایان برسد همه اش بر می گردد و به نفر کناری خودش نگاه می کند و بلاخره، هر دو آن ها با هم به خط پایان می رسند و مساوی می شوند.
در پایان مسابقه مربی به هر دو انها مدال طلا می دهد، ولی با تعجب به میثم می گوید: من کاملا مطمئن بودم که تو برنده می شوی ولی نمی دانم چرا هی به عقب نگاه می کردی آیا مشکلی وجود داشت؟
میثم: نه استاد مشکلی نبود، مگر اشکالی داره مساوی شدیم.
مراسم به پایان می رسد و در مسیر برگشت به خانه مادر به میثم می گوید: من متوجه شدم که تو مخصوصا خودت را عقب انداختی تا دوستت بهت برسه تو میخواستی که دوستت هم برای یک بار هم که شده مدال بگیره، نکنه به همین دلیل نمیخواستی در مسابقه شرکت کنی که اون برنده بشه؟ این کار بدی نیست که انجام دادی، ولی چرا این کار را کردی؟
در واقع تو از حق خودت گذشتی در حالی که همه میدونستن تو برنده میشی.
میثم: بله مامان شما درست میگید، دوستم از من خواست که در مسابقه شرکت نکنم تا اون نفر اول بشه چون اگر مدال طلا نیاره مادرش دیگه شنا ثبت نامش نمیکنه، من هم فکر کردم حالا من که این همه برنده شدم بذارم این بار اون ببره که از اومدن به استخر محروم نشه!!!
وقتی که شما گفتید من باید حتما شرکت کنم، پیش خودم فکر کردم حداقل مساوی بشیم که اون هم مدال بگیره.
مادر: خیلی عجیبه اگر مادر دوستت نگران مدال طلا و قهرمانی پسرش بود چرا امروز نیامده بود آنجا که این صحنه را ببینه؟ تو مطمئنی که دوستت حقیقت را بهت گفنه؟ شاید با طرح این موضوع خواسته تو را که رغیبش بودی از میدون به در کنه و باید بدونه که این یک رقابت سالم نیست اون باید بپذیره در جایگاه دوم هستش و برای اول شدن همیشه باید تلاش بیشتری کرد نه اینکه رغیب را حذف کرد.
پسر عزیزم همیشه در زندگی دوستی مثل تو وجود نداره که عذر و بهانه او را بپذیره و بهش این فرصت را بده، تو خواستی بهش لطف کنی ولی این اسمش مسابقه است و اونی برنده میشه که بیشتر تمرین کرده و سرعتش بالاتره.
من حتما این موضوع را به مربی شنا خواهم گفت، ما باید واقعا بدونیم که آیا این پسر در مورد مادرش راست گفته یا خیر؟
چون مادر هم نباید چنین شرطی برای بچه بذاره و اونو تحت فشار قرار بده که در نه سالگی مجبور بشه از دوستش چنین تقاضایی کنه تا بتونه مادرش را راضی نگه داره.
نکته
این ماجرا به نظرم جالب آمد برای اینکه خیلی اوقات همین موارد بسیار ساده میتونه مسیر زندگی یک کودک را عوض کنه
رقابت سالم را باید از کودکی به فرزندان بیاموزیم
والدین نباید شرط های غیر معقول برای بچه ها بگذارند و آنها را مقید و در نهایت دروغگو بار بیاورند.
نویسنده: پریسا مشکین پوش