زنان خردمند نغمه افسردگی سر نمیدهند.(۱۶)
من بخشیدن را دوست دارم.
وقتی لباس سنگین عیب جویی ،ترس ،گناه ،خشم و رسوایی را از تن بیرون میکنم دوستدار رهایی و آزادگی میشوم.
پس میتوانم خود و دیگران را نیز ببخشم با این کار، همه آزاد میشویم.
من دوست دارم از آنچه از گذشته برایم مانده دست بکشم.
از این که بیش از این در گذشته زندگی کنم بیزارم.
و خود را میبخشم به خاطر این مدت که مسؤولیتها و کارهایی قدیمی داشتم و نیز از این که نمیدانستم چگونه به خود و دیگران عشق بورزم .
هرکسی مسؤول رفتارهای شخصی خویش است و از هر دست که بدهد زندگی از همان دست به او باز خواهد گرداند.
پس نیازی نیست که دیگران را تنبیه کنیم. ما همه زیر پرچم هوشیاری خود قرار داریم.
من همه سعی خود را به کار میبندم تا بخشهایی از فکرم را که با نبخشیدن پر شده خالی کنم و بگذارم عشق به جای آن بنشیند .پس ، اکنون شفا یافته هستم .
بخشش ،ابزار شفاست که همه جا با خود دارم.
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
من هدایا را با احترام میبخشم و میپذیرم .
قدردانی و پذیرفتن مانند نیروی شگفت انگیز مغناطیس عمل میکند .
اگر از من تشکر کند ،لبخند زده و میگویم:« متشکرم» .
تعریف کردن ، هدیه ای است که از خوشبختی و کامرانی به افراد میرسد.
من آموخته ام که آنها را با احترام بپذیرم.
امروز هدیه مقدسی است از سوی زندگی پس آغوش میگشایم تا همه خوشبختیهایی را که جهان در این روز به من تقدیم کرده بپذیرم.
من هر وقت که بخواهم روز یا شب میتوانم در آن وارد شوم. میدانم که جهان بارها در زندگی به من بخشیده و من در موقعیتی نبوده ام که برای جبران، چیزی باز پس دهم .
اکنون به مردمی میاندیشم که واقعاً به من کمک کردند در حالی که نه پیش از آن زمان و نه راهی برای جبران کردن کار آنها داشته ام اما بعدها که توانا شده بودم توانستم در حد توان، به ایشان کمک کنم….
و این، راه زندگی است.
من، با این فراوانی که هم اکنون با من است سبکبال و شادمانم.
من، شادمانه به زندگی میبخشم و زندگی، عاشقانه به من میبخشد.
______
منبع: کتاب زنان خردمند نغمه افسردگی سر نمیدهند.
نویسنده: لوئیز هی
_______